به گزارش پایگاه خبری یاز اکو به نقل از اندیشه پویا؛ ایران به این نتیجه رسیده که نباید اهرم انرژی هستهای را به راحتی از دست بدهد.
سیاست خارجی ایران، عمدتاً برپایهی تأمین امنیت ملی است تا پایهی اقتصادی که اساس سیاست خارجی اکثریت کشورهای جهان است.
در شرایط فعلی، روابط بین المللی کشور تابع این است که آیا میشود به روابط معقول با غرب و همسایگان و به خصوص کشورهای عربی رسید؟ حداقل در آیندۀ میانی به نظر نمیآید چنین افق پایداری در دسترس باشد و اجماعی حول این موضوعات در کشور مشاهده نمیشود.
کارهای تاکتیکی مشاهده میشود. باید دید فضای جدید روانی ایران وعربستان یک تصمیم پایدار است یا خیر. مگر این که تغییرات نسلی صورت گیرد، افکار عمومی اثرگذار باشد یا بخشهایی از حاکمیت به این اعتقاد برسند.
به نظر میرسد حفظ وضع موجود یعنی دسترسی غیر مرسوم به منابع درآمد محدود، به تداوم وضعیت موجود بینجامد. هر حاکمیتی برای حکمرانی موفق، نیازمند منابع مالی است.
مادامی که ایران نتواند به منابع مالی دسترسی داشته باشد، نمیتواند خیلی از مشکلات و بحرانهای ساختاری خود را حل کند. مادامی که سیاست خارجی ایران نخواهد مانند کشورهایی چون اندونزی و هند که فوق العاده به حاکمیت مستقل سیاسی خود وسواس دارند، بینالمللی شود و با دنیا مراوده داشته باشد، وضع به همین منوال خواهد ماند و اقتصاد ایران هم اصلاح نخواهد شد.
حتا اگر ایران روابطش را با قدرتی مثل روسیه به سطح استراتژیک ارتقا دهد، اثر چندانی بر اقتصاد نخواهد داشت و تنها در حد بقا میماند. به لحاظ علمی در کشوری که هشتاد درصد اقتصاد آن نزد دولت است، دموکراسی توهم است.
آیزِیا برلین (Isaiah Berlin)میگوید مادامی که قدرت اقتصادی از قدرت سیاسی تفکیک نشود، آزادی متولد نمی شود. یکی از گره های تاریخی ایران اینست که افراد علمی و سیاسی و فرهنگی متخصص و توانمند نمی توانند برای منافع کشور باهم تفاهم کرده به اجماع پایدار برسند اما افراد ضعیف راحت یکدیگر را پیدا می کنند و سریع به اجماع می رسند و دهه ها باهم کار می کنند.
اِلیت ها ی تخصصی سریع به کشمکش می رسند. کشوری که الیت هایش نتوانند باهم کار کنند و فرهنگ حذف و انحصار در میان آنها جاری باشد طبق قواعد اجتماعی نمی توانند به پیشرفت کشورشان کمک کنند.
گروه هایی که معنای دقیق همکاری و تفاهم را درک می کنند کارآفرینان و High Techها هستند. اینها واقعیات جهانی و تجربۀ بشری است. ایران خاص نیست. هر چه زودتر متوجه شویم، کیفیت حکمرانی بهتر هم می شود.
این مدل ما را به کشوری تبدیل میکند که از مدارهای بینالمللی جداست. جامعهای خواهیم بود که امکانات اولیه برای رشد را ندارد. در شرایطی که جهان به سوی اتصال (Connectivity)بیشتر میرود، حفظ وضع موجود، ما را به سمت انفصال از جهان خواهد برد و پشت سر خود، دهها مشکل مثل سوءتغذیه، فقر، تنش های اجتماعی، بسته شدن پنجرهی جمعیتی، نداشتن اعتبار لازم برای جذب سرمایهگذاری، جدا شدن دانشگاهیان از مراکز علمی جهان و فاصله قابل توجه استانداردها از همسایگان ایجاد میکند.
بخشهای مهمی از اقتصاد و تجارت جهانی، ایران را از صفحهی خودشان پاک کرده و اصلاً کاری با ایران ندارند. وقتی منابع مالی یک ملت کم شود، اثر خودش را در تمامی عرصهها خواهد گذاشت. کشوری که ثروت تولید نکند نمیتواند در دنیا معتبر باشد. این اصل سادهای است.
اگر ارتباطات جهانی نداشته باشیم، نمیتوانیم ثروت تولید کنیم. وضعیت همین خواهد بود تا زمانی که افرادی به این نتیجه برسند که بدون منابع مالی مولد نمیتوانیم جامعه را مدیریت کنیم؛ پس مجبوریم با دنیا به همزیستی مسالمتآمیز برسیم.