کافی است به عناوین کتابها نگاه کنید تا به علاقهمندیها و دلدادگی صاحبِ مغازه به فلسفه، تاریخ و جامعهشناسی پی ببرید و با سبک مورد علاقهاش آشنا شوید. اینجا بدون هیچ منّتی میتوانید حتی یک ساعت هم بایستید و کتاب مورد علاقهتان را انتخاب کنید؛ برای لحظاتی همدم مارکز و «صد سال تنهایی» او شوید، با «سرمایه» مارکس در جهانِ اقتصادیشده و انسانِ بیگانه از خود، تامل کنید، حتی شاید بتوانید با «کافکا در ساحل» هم قدم بزنید!
«علیرضا رنجبران اصل»، صاحب فروشگاه قنادی «ایلحان» زاده تبریز و ۳۸ ساله است. میگوید «با شوق و ذوق فراوان طی سالها توانستم چنین مجموعه ارشمندی از کتابهای فاخر ادبیات ایران و جهان را جمع آوری کنم و به قنادیام بیاورم».
آقای «رنجبران اصل» درباره انگیزهاش از اینکه قسمت زیادی از فضای مغازهاش را به قفسههای کتاب اختصاص داده است، گفت: از بچگی به مطالعه علاقه داشتم اما در اطرافیان و خانوادهام کسی به خواندن کتاب یا خرید آن ابراز تمایل نمیکرد. بهنوعی من در یک محیط دلزده از کتاب، بزرگ شدم؛ اما این باعث نشد تا علاقهام به مطالعه کمتر شود، بلکه برعکس هر روز نسبت به خواندن کتاب حریصتر میشدم.
وی که البته تحصیلاتش را تا دیپلم بیشتر ادامه نداده است، افزود: دوست داشتم همه مردم با کتاب انس بگیرند، همین اعتقادم باعث شد تا از ۲۰ سال قبل شروع به گذاشتن تعدادی کتاب در مغازه بکنم. قبل از کار قنادی، مغازه آرایشگری داشتم، تعدادی کتاب برای مطالعه میگذاشتم، بعدها که قنادی زدم، باز به همین روال ادامه دادم. کم کم به تعداد کتابها افزوده شد، تا همین الان که حدود ۱۳ هزار کتاب برای امانت دادن به علاقهمندان خریداری کردهام.
این همچنین به برخی واکنشها در فضای مجازی نسبت به این کارِ خودش، اینگونه پاسخ داد: از چند روز قبل که یکی از پیجهای اینستاگرام در مورد این اقدام من پست گذاشته است، خیلی اذیت شدهام؛ چراکه با خواندن برخی نظرات احساس میکنم از نظر فرهنگی عقب ماندهایم. متاسفانه عدهای نوشته بودند که «این یک حرکت پوپولیستی است» یا «میخواهد با این کار برای مغازهاش مشتری جمع کند». این حرفها من را بههم ریخته بود، اما وقتی امروز صبح چند نفر برای امانت گرفتن کتاب پیش من آمدند، تمام ناراحتیهایم را از یاد بردم.
رنجبران اصل، با بیان اینکه قبلا هم در مغازه برای دانشآموزانِ نیازمند، پکیجِ مداد، دفتر و پاککُن و مداد تراش کنار میگذاشتم تا درصورت نیاز بهطور رایگان دریافت کنند و نان مجانی هم میدادم، ادامه داد: من اگر دنبال حرکت پوپولیستی بودم، بهجای صرف هزینههای کلان از جیب خودم برای تهیه کتاب، کارهای دیگری انجام میدادم. کتابخوانتر شدن مردم آرزوی من است و تنها هدف و نیت من همین است؛ نه خودنمایی.
وی تصریح کرد: من اینجا تنها با اخذ کارت ملی کتاب امانت میدهم، و این را به جرأت میگویم که این کار هیچ نفع اقتصادی برای من نداشته و ندارد؛ چون بیش از ۹۰ درصد افرادی که از من کتاب امانت میگیرند، حتی یک بار هم از مغاره، شیرینی نخریدهاند و قرار هم نیست که از اینجا خرید کند.
رنجبران اصل با انتقاد از اینکه کافهکتابهای تبریز برای برگزاری جشن رونمایی از کتاب یا مراسم نقد کتاب، هزینههای گزافی میگیرند که از عهده نویسندگان آنهاخارج است، افزود: برخی از دوستان و آشنایان بارها این را به من گفتهاند که کافه کتابها از نویسندگان نوپا حمایت نمیکنند و اغلب اوقات اجازه رونمایی از کتاب در فضای کافه را به آنها نمیدهند، چون ترجیح میدهند از افرادی که مشهور و نامدار هستند، میزبانی کنند؛ تا افراد ناشناس یا کمتر شناخته شده. برای همین دوست دارم قسمتی از فضای قنادی را برای برگزاری مراسم رونمایی از کتاب یا نقد کتاب و تبادل اندیشه اختصاص دهم؛ اما راستش فعلا امکان مالی برای خرید میز و صندلی ندارم.
این شهروند کتابدوست تبریزی با بیان اینکه بین یک کتابخوان حرفهای با فردی که فقط یک مدرک تحصیلی اخذ کرده، تفاوت هست و بیشتر ما تحصیلکرده هستیم تا اهل مطالعه، ادامه داد: لذت خواندن کتاب غیرقابل وصف است، همچنین هنگامی که کتابی را امانت میدهم، احساس شعف میکنم. هدف من بیداری و افزایش آگاهی مردم است و برای رسیدن به این هدف بدون هیچ چشمداشتی هزینه میکنم.
وی با ابراز ناراحتی از برخی اظهار نظرها در رابطه با امانت دادن کتاب در قنادی، گفت: متاسفانه خیلیها با این کار من مشکل دارند. حتی از قنادیهای بزرگ تبریز بارها به من گفتهاند، کار شیرینی فروشی چه ربطی به کتابفروشی دارد؟! کتابها را بفروش و با پول آن به کسب و کارت رونق بده! البته در مقابل هم، عدهای از کار من حمایت میکنند و باعث ایجاد انگیزه در من میشوند، از جمله کتابفروشیهای شایسته و دهخدا (در تبریز) که هر طور که میتوانند از من حمایت میکنند.
رنجبران اصل در ادامه به سازوکار امانت کتاب در کتابخانههای عمومی اشاره و تشریح کرد: متاسفانه در کتابخانههای عمومی توزیع کتاب بهدرستی صورت نمیگیرد؛ گاه ممکن است از یک کتاب چندین نسخه وجود داشته باشد و از کتاب دیگری که مورد توجه مخاطبان است، هیچ نسخهای پیدا نشود. از طرف دیگر بیشتر افراد کتابهایشان را به کتابخانه مرکزی اهدا میکنند، درحالیکه سایر کتابخانهها در شهرستانها و روستاها با مشکل کمبود کتاب مواجه هستند.
وی ادامه داد: شیوه جستجو در کتابخانهها با کامپیوتر است. برخی افراد سواد خواندن دارند، اما سواد کار با کامپیوتر را ندارند و برایشان جستجو در لیست کتابها از این طریق سخت است.
صاحب قنادی با اشاره به شرایط سخت اقتصادی، کمرونقی مشاغل و گرانی کتاب، اظهار کرد: ما هم در حال حاضر مانند بیشتر اصناف در ضرر هستیم. هر چند وقت یک بار به خاطر شرایط کرونایی مغازه بسته میشود. با این حال از نظر بهداشتی تمام اصول بهداشتی را رعایت میکنیم تا سلامت مردم به خطر نیفتد و تمام فرآیندهای امانت دادن کتاب با رعایت پروتکلهای بهداشتی انجام میشود. اما کاش مسئولین متولی شرایطی را فراهم کنند تا با افزایش مبلغ بُن کتاب در طرحهای فصلی، امکان خرید کتاب را برای علاقهمندان تسهیل کنند.
اهدای ۱۰۰ جلد کتاب ازسوی ادارهکل کتابخانههای عمومی آذربایجانشرقی به قناد کتابدوست تبریزی
مدیر کل کتابخانههای عمومی آذربایجانشرقی در جریان بازدید از قنادی ایلحان گفت: از اینکه میبینم فردی چنین اقدامی انجام داده است، بسیار خرسندم. ما اگر کاری انجام میدهیم، قسمتی از وظایف سازمانیمان است اما زمانی که فردی از بخش خصوصی در رابطه با ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی قدم برمیدارد، این بسیار با ارزش است.
شهرام خدایی با اشاره به عناوین برخی کتابهای موجود در قفسههای این قنادی از جمله «نفوس مرده»، «آناکارنینا»، «کوری»، «بینایی»، مجموعه آثار چخوف و کتابهای آلبر کامو، افزود: در کل، کتابهای وزینی در این مجموعه دیده میشود که بیشتر قالبی فلسفی و جامعهشناسی دارند و این امر نشان از سبک و سلیقه این شهروند تبریزی دارد.
وی ضمن قدردانی از اقدام فرهنگی این فعال فرهنگی گفت: در راستای جبران بخش کوچکی از زحمات این قناد، ۱۰۰ جلد کتاب ازسوی ادارهکل کتابخانههای عمومی استان به قنادی «ایلحان» اهدا میشود. همچنین برای تجهیز میز و صندلی به منظور برگزاری جشنها و رویدادهای ادبی اعلام آمادگی میکنیم.
خدایی یادآور شد: من از اینکه کاری برای فرهنگ شهرمان میکنید، سپاسگذارم، به همین دلیل بنر تشکری جلوی مغازه این قنادی زده میشود تا هم تبلیغی برای این شهروند فرهنگدوست شود و هم قدردانی کوچکی از این اقدام بزرگ باشد. همچنین سعی میکنم تا با فرماندار تبریز و امام جمعه خوشفکر شهرمان صحبت کنم تا حتما به بازدید از این مغازه بیایند.