به گزارش پایگاه خبری یاز اکو، صابر گلعنبری، کارشناس ارشد روابط بینالملل در روزنامه هم میهن نوشت: از زمان شکلگیری اسرائیل جنگ و حملات متعددی میان این رژیم و دول عربی و همچنین فلسطینیها رخ داده اما تقریباً میتوان حمله گسترده زمینی، هوایی و دریایی دیروز نیروهای حماس را یک اتفاق نسبتاً بیسابقه در تاریخ اسرائیل پنداشت و از این رو، یک شکست راهبردی برای ارتش و منظومه امنیتی و اطلاعاتی آن به شمار میرود. به نظر میرسد که حماس برای حملات دیروز نه چند ماه، بلکه بیش از یک سال برنامهریزی متقنی کرده بود و آن هم به شکلی که از دید دستگاههای امنیتی اسرائیل و جاسوسان و نفوذیهای آنها در غزه پنهان ماند.
حملات دیروز نشان میدهد که پرهیز این تشکیلات فلسطینی از ورود جدی به جنگ با اسرائیل در دو سال اخیر و درگیریهای مسلحانه در جنین، حساب شده و یک عملیات فریب بوده است که اسرائیلیها را دچار این اشتباه محاسباتی کرد. راهبرد اسرائیل همواره بر انتقال جنگ به زمین طرف مقابل استوار بود و در آنجا درگیر میشد، اما تقریباً سابقه نداشته که در مناطق اسرائیلینشین به این شکل با نیروهای مسلح درگیر شود که با طی کردن کیلومترها مسافت برای ساعتها چند شهرک و پایگاه نظامی را تصرف کرده و جنگافزارهای پیشرفته اسرائیلی همچون تانکهای میرکاوا بهعنوان نماد توسعه صنایع نظامی آن را به این شکل منهدم کنند و ادوات دیگری را به غنیمت بگیرند. مخابره تصاویر حضور نظامی نیروهای فلسطینی در مناطق اسرائیلی و همچنین انهدام این جنگافزارها و تصرف پایگاهها و شهرکها جدا از پیامها و دلالتهای نظامی و امنیتیاش، آثار روانی خاص خود را هم بر جامعه اسرائیلی خواهد گذاشت. در چند دهه اخیر تا به حال جامعه اسرائیلی بهویژه در منطقه پیرامونی نوار غزه این حجم وحشت و نگرانی را تجربه نکرده بود. در جنگهای اسرائیلی با کشورهای عربی، معمولاً تعدادی از نظامیانش اسیر میشدند؛ از جمله در جنگ ۱۹۷۳ که ارتش مصر ۲۴۲ نفر و ارتش سوریه نیز ۶۸ نفر دیگر را اسیر کرد، اما این اسرا در میدان جنگ و خارج از اسرائیل اسیر شدند، ولی اسرای امروز اسرائیل در داخل آن و آن هم نه از سوی یک ارتش عربی، بلکه نیروهای چریکی گروهی فلسطینی اسیر و به غزه منتقل شدند و این هم ضربهای به حیثیت و اعتبار ارتش اسرائیل است.
هرچند اسرائیل حملات گستردهای را به نوار غزه انجام داده که تا به حال حدود ۲۰۰ کشته و بیش از هزار مجروح را بر جای گذاشته، اما واقعیت این است به دلایل زیر هرچند احتمالاً این حملات به شکل ویرانگرتری برای مدتی ادامه یابد، دست اسرائیل برای جنگی همهجانبه با نوار غزه چندان باز نیست. اولاً، اسرائیل از لحاظ هوایی کاملاً دست برتر را دارد، اما تجربه ۵ جنگ پیشین نشان میدهد که بدون تحرک زمینی گسترده، این جنگها نتیجه خاصی در تضعیف حماس و دیگر گروهها نداشته و برعکس، همواره نیروهای فلسطینی بهویژه حماس توانمندیهای نظامی خود را بالا بردهاند. از این رو، موفقیت اسرائیل در جنگ علیه نوار غزه مستلزم حمله زمینی گسترده همزمان در این منطقه و سلطه بر حداقل بر بخش مهمی از آن است، اما این امر برای اسرائیل سهلالوصول نیست. از این رو که در درگیریهای چریکی و خیابانی، معمولاً نیروهای فلسطینی دست بالا را خواهند داشت و جنگ زمینی تلفات اسرائیل را به شکل بیسابقهای بالا خواهد برد.
ثانیاً، در عرصه حملات هوایی نیز بانک اهداف اسرائیل در نوار غزه با مساحت ۳۶۵ کیلومترمربع محدود است. حماس معمولاً پایگاههای نظامی و برجهای دیدهبانی متعددی دارد اما به محض شروع هر تنشی سریعاً آنها را تخلیه میکند. اساساً هم در جنگهای نامنظم و نامتقارن، آنهم در منطقه غزه بهعنوان یکی از پرتراکمترین مناطق مسکونی جهان اهداف نظامی تعریفشده و مشخصی وجود ندارد. اهداف نظامی غزه عمدتاً در زیر زمین و در تونلهایی به مساحت ۴۰۰ کیلومترمربع قرار دارد که دسترسی به آنها مستلزم نابودی کامل این منطقه است که آن هم غیرممکن است.
ثالثاً، وجود دهها اسیر اسرائیلی از جمله افسرانی عالیرتبه نزد حماس عامل بازدارنده دیگری است و نتانیاهو به آسانی نمیتواند از این مانع عبور کند. با توجه به موانع پیشگفته، تداوم بمباران غزه دستاورد چندان دندانگیری را نصیب بیبی نمیکند که او را از این مخمصه نجات دهد. از این رو بعید نیست که برای جبران این شکست در آینده به دنبال تنشآفرینی جدی معطوف به کشاندن آمریکا به جنگی در خاورمیانه باشد که آن هم تمرکز غرب بر جنگ با روسیه در اوکراین را بر هم خواهد زد و این چیزی نیست که آمریکا و اروپا بخواهند. کما اینکه سرنوشت چنین جنگی هم برای آینده نتانیاهو و جبران اتفاقات امروز تضمینشده نیست. اینجا باید دید که دولت بایدن برای مهار نتانیاهو چکار خواهد کرد؟ و آیا خاورمیانه وارد دوره پرتنشی خواهد شد؟ فعلاً پاسخ روشنی نمیتوان داد.