یازاکو، رضا منصوری _ برای جریان ایرانشهری، یک تمایز بنیادین هویت ساز وجود دارد. یک مرز به مثابه یک شکاف تعیین بخش. یک بیرونیت و درونیت. بیرونیتی که از مازاد درونیت سر بر می آورد.
نقاط حاشیه جغرافیایی ایران که حسب تصادف منطبق با گسل های هویتی قومی و مذهبی نیز هست، نقطه اتکای سیاست ورزی ایرانشهری ها است. آنها از دل تعین بخشی ایجابی به درونیت جغرافیایی- هویتی، یک مازاد را هویت بخشی می کنند که نه باید حذف شود و نه باید ادغام شود. بل امر بینهم باید باقی بماند. آنها از دل همین افتراق ولع فروانی برای همواره در نقطه بحرانی بودن این مناطق بیرونی دارند، تا ضمن آزاد شدن انرژی ناشی از این مجادله ها به نفع درون هویتی، انرژی های تخریب گر به حوزه بیرونی سرزمین ساطع شود و امکان تحقق حکمرانی نرمال را منتفی سازد.
در دل این گزاره هویت ساز و نظم بخش و کنترل انضباطی است که جریان ایران شهری، همیشه در نقطه اوج بحران های مرزی ایران با همسایگان حضور جدی و فعالی دارد. آنها به خوبی این کاراکتر نظم بخش را شناخته اند و از دل این مناسبت سعی در کنترل جامعه دارند.
بی سبب نیست که القاءات رسانه ای تند و تیز آنها بعد از وقایع هدف قرار گرفتن نیروهای ایرانی در سوریه و نیز انفجار تروریستی کرمان، دست اشاره تصمیم ساز (برای تعیین دوست/دشمن) برای تحقق لایه ای از امر سیاسی، به یکی از مرزهای بیرونی ایران (پاکستان-عراق) هدف گرفته می شود و به نظرم تصمیم گیران را دچار یک اشتباه محاسباتی می کند در حالیکه بانی هر دو قضیه اسرائیل بود و ربطی به نیروهای مخالف در همسایگی ما نداشت.