به گزارش پایگاه خبری یازاکو، میثم قهوه چیان نوشت: پشت پیروزی مسعود پزشکیان گفتمانی نو است. اینکه او چرا پیروز شد نشان میدهد که رای دهندگان به دنبال حرفها و عناصر جدیدی بودند که او توانست صورتبندی خاصی از این نوع را در اختیار آنها قرار دهد.
از این رو او نه از آن جهت که رییس جمهور دیگری است بلکه از آن رو که سخن جدیدی دارد و جاذبهاش به واسطه راه جدیدی است که نشان داده میتواند نوید گشایش و تغییر باشد. در شرایط کنونی که اصلاحطلبان دیگر نمیتوانند اکثریت را جذب کنند، محرومان و حاشیه پایگاه رای پزشکیان را شکل دادند.
آنچه عبدالعلیزاده به عنوان پروژه خویش یعنی آشتی دولت و ملت خوانده است، هرچند با توجه به میزان مشارکت هنوز کاملا پیروز نشده است اما پیروز انتخابات با گفتمانی جدید توانسته این پروژه را به خوبی آغاز کند.
پزشکیان در دور اول و در مشارکت زیر ۴۰ درصدی توانست بیش از ۴۰ درصد آرا را از آن خود کند. او، به رغم آنکه مشارکت نسبت به سه سال پیش که اکثریت آرا را «شهید رئیسی» از آن خود کرده بود کم شد، توانست اکثریت آرا ۳۹ درصد مشارکت را از آن خود کند. بسیاری از تحلیلگران اصلاحطلب گمان میکردند برای پیروزی گزینه مورد نظرشان باید مشارکت بالا باشد.
یکی از علل مهم پیروزی پزشکیان در دور اول آن بود که خود را نه نامزد اصلاحطلب که یک اصولگرا خواند. او توانست علاوه بر مخالفان و منتقدان دولت رئیسی، بسیاری از موافقان او را نیز به نفع خود تغییر دهد. او توانست رییس جمهور شود چون صاحب بخش عمدهای از آرائی شد که اصولگرایان فکر میکردند خواهند داشت. راز پیروزی او این بود که انگار مردم تنها به اصولگرای و اصلاحطلبی رای ندادند.
در واقع این پیروزی و انتخابات نشان از معادلات پیچیدهای است که در واقعیت سیاسی ایران وجود دارد و امکان سیاستورزیی متفاوت را فراهم میکند.
پزشکیان در اولین برنامه تلویزیونی آنقدر قرآن و نهجالبلاغه خواند که بسیاری از فعالان ستادش تعجب کردند. آنها انتظار داشتند او بیانی بسیار مدرنتر و در خور نسل زد، طبقه متوسط خسته از سیاستدینی و قهرکنندگان از وضع موجود داشته باشد. به رغم تشخیص جواد محدثی از خصوصیت غیردینی در رویدادهای پس از ۱۴۰۱، فارغ از اینکه آن را بپذیریم یانه، نامزد متفاوت انتخابات ۱۴۰۳، تفکرات خود را بر مبنای متون دینی به ویژه قرآن و نهجالبلاغه سامان داده و خود هواخواه راه امام علی (ع) معرفی کرد. زبان پزشکیان از این رو از منطقی پیروی میکند که بخش عمدهای پایگاه اصولگرایی و رییس جمهور پیشین با آن کار میکند. به همین خاطر است که بسیاری از نخبگان و ساکنان طبقه متوسط شهری، ارتباطی با سخنان او در تلویزیون برقرار نکرده و یا مناظرات او را ضعیف ارزیابی میکردند.
این سیاستمدار ترک، از این حیث چونان شاه اسماعیل تشیع را محور سیاست خود ساخت و حضرت علی(ع) را چندین بار مقتدای خود خواند.
اما عنصر دیگر پیروزی پزشکیان در انتخابات این دور که میتوان آن را یکی از دشوارترین عرصههای سیاستورزی ایران معاصر و هم عرض ۲ خرداد ۱۳۷۶ دانست، ترکیّت بود.
برخی مانند علی افشاری این عنصر را غیرسیاسی تفسیر کردهاند اما این عنصر هویتی بنا به سیاستهای اعمال شده از دوران پهلوی و ذیل باستانگرایی عنصری سرکوب شده و نادیده انگاشته شده بود که حالا بازگشته بود و بسیاری را راهی صندوقهای انتخابات میکرد. اگر چونان عنصر قبلی به تجربه تاریخی شاه اسماعیل برگردیم، ندای حیدر حیدر در استادیوم باغشمال تبریز میتواند خطبه سلطنت این شاه صوفی را تداعی کند. ترکان که پیشتر با تاسیس ایران جدید در عهد صفوی برای نخستین بار، به تصریح بسیاری از مورخان تمامیت ارضی این جغرافیای سیاسی را قوام بخشیدند، این بار هم نیرویی جدید در بازسازی سیاست در این جغرافیای سیاسی شدند. بسیاری با شعار «ستارخان، باقرخان، مسعودخان» چنین تاثیرگذاریی را به دوران مشروطه باز میگردانند وقتی آذربایجان ایران را از دست محمدعلیشاه نجات داد.
نیم نگاهی به اکثر استانهایی که او توانست در آنها اکثریت را از آن خود کند نشان میدهد پهنهای از شمال شرق و گلستان تا شمال غرب و آذربایجان و از آنجا به جنوب غرب و فارس است که ترکان ایران در این نواهی اعم از ترکمن، آذربایجانی، قشقایی و … زندگی میکنند و از قضا عنصر ترکیتشان هم قوی است. وایرال شدن کلیپهای ترکی از تبریز تا شیراز و گلستان و تمام ایران در رسانههای شبکههای مجازی متعلق به این مناطق که دنبالکنندگانی میلیونی دارند و زنجیرهای نامرئی از طرفداران تیم تراکتور، چون لشگری به هواخواهی از «فرزند آذربایجان» عمل کردند. ترکی صحبت کردن پزشکیان چندان او را پیش انداخته بود که رقیب اصلیاش جلیلی هم به مادر ترکاش اشاره کند و هم از سیاستمدار ترک اصلوگرا یعنی سیدپرویز فتاح یاری گیرد تا برایش سخنرانی ترکی بکند. جلیلی که زبان مادر یاد نگرفته بود در آستانه تبدیل این زبان به عنصر تاثیرگذار سیاست به آن بازگشته بود. اما پزشکیان تنها به ترکی صحبت نمیکرد بلکه مطالبات اقتصادی، فرهنگی و زیستمحیطی آذربایجان را به خوبی میدانست.
جلب مشارکت از آذربایجان نه تنها با زبان ظاهر که با زبانِ دلها نیز صورت گرفت. پزشکیان خواستهای این خطه را خوب میشناخت. او در مجلس دهم از موسسان و رئیس فراکسیون مناطق ترکنشین بود که ۱۰۰ نفر عضو داشت، فراکسیونی ورای اصلاحطلبی و اصولگرایی که توانسته بود در استیضاح عباس آخوندی تاثیر مثبت بگذارد.
عنصر دیگری که پزشکیان از آن بهرهمند شد و میتوان آن را چندزبانگی نامید، بیارتباط با عنصر پیشین نبود. تاکیدات پیشتر او نسبت به اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی بود. در دور دوم بود که این اصل و سیاسی شدن زبان مادری از زبان رییس ستادش عبدالعلیزاده مطرح شد. او پیشتر و بارها در سخنرانیهایش در مجلس و جاهای دیگر به این اصل و اجرایی شدنش تاکید کرده بود. این عنصر، یعنی توجه به ویژگی هویتبخش اقوام ایرانی، بسیاری از فعالان این حاشیه اجتماعی را تحریک میکرد تا خواسته خود را اینبار از زبان رییس جمهوری که بارها به آن تاکید کرده است در حال اجرا ببینند. به این ترتیب او علاوه بر ترکان، کردها و بلوچها را که دغدغه زبان مادری دارند به خود جلب کرد. پزشکیان در همین راستا خود سیاستمردی چند زبانه است.
او علاوه بر زبان فارسی و ترکی، مجهز به زبان کردی است و به صورتی کاملا غلیظ که به تبار زیستهاش در مهاباد مرکز فرهنگی کردستان ایران باز میگردد آن را تکلم میکند. امکان ارتباط با مردمان به زبان خودشان این قابلیت را به او میداد تا با پایگاه رای اساسی دیگری در غر ایران یعنی کردها به صورت مستقیم و صمیمی ارتباط برقرار کند. هرچند استان کردستان ۲۹ درصد مشارکت داشت اما اکثریت مطلق شرکتکنندگان این خطه پرجمعیت نیز رای به او داده بودند.
این عنصر را نیز میتوان با پدیده چندزبانگی پیوند زد. او به عنوان سیاستمدار ایرانی، عرصه سیاست را عرصه زبان ملی نمیداند و در سفرهای استانیاش به کردستان، آذربایجان و خوزستان، جا به جا اگر اقتضا کند به زبانهای کردی، ترکی و عربی سخن بگوید. پیش از پزشکیان هیچ سیاستمداری نتوانسته بود این عنصر، یعنی چندزبانگی ایران را در عرصه سیاست فعال سازد.
دیگر منبع رایآوری پزشکیان عدالتمحوریاش بود. این عنصر چنانچه گفته شد خصوصیت خوانش شیعی او هست اما به صورت مستقل نیز باید مورد تحلیل قرار گیرد. همان طور که او اشاره کرد، اصول او عبارتند از حق و عدالت. عدالت چه در گرایش مارکسیستی و چه در گرایش اسلامی عنصری است که توانسته است بارها وجدان ایرانی را مفتون خود سازد. احمدینژاد نیز پیشتر با تاکید بر عدالت در مقابل اشرافیت توانسته بود خود را پیروز میدان سیاست کند. امروز نیز این طبیب آذربایجانی توانست با اسب عدالت از موانع پیشرو بگذرد.
او در بخشی از اظهاراتش در تلویزیون که مخاطب عام داشت تصریح کرد که منتفعان تدابیر اقتصادی او محرومان خواهند بود. مخالفت صریح او با افزایش قیمت بنزین و حذف یارانهها زمینهساز جلب بسیاری از آرا اردوگاه شهید رئیسی شد. تاکید او بر عدالت بود که تنها عدالت اقتصادی و محرومان را در بر نمیگیرد بلکه هویتهای نادیده مذهبی، قومی و جنسیتی را شامل میشود، حالا در کابینهگزینی بدل به تبعیض مثبت شده و به دنبال جبران وضعیت آسیبدیدگان هویتی. در تعبیر آنکه او آمده است تا صدای بیصدایان باشد نیز میتوان این عنصر را دید.
در چنین رویکردی بود که این سیاستمدار با تجربه، به مساله اهل سنت توجه خاصی نشان داد و از بی عدالتی در خصوص ایرانیان سنی در ردههای بالای مدیریتی سخن راند. این توجه در دور دوم نیز ادامه یافت و در رای دادن عبدالحمید و نزدیک به یک میلیون رای از آن خطه خود را نشان داد.
عنصر مهم دیگر سیاستورزی پزشکیان را میتوان در شجاعت دید. او آنقدر شجاع بود که یکی از نخستین سیاستمداران جمهوری اسلامی باشد که پس از مرگ مهسا امینی توییتی اعتراضی بزند. همچنین وقتی در رسانه ملی حاضر شد همین رویکرد را داشت. پیشتر در قضیه زهرا کاظمی نیز او جانب حقیقت را گرفته بود. از این رو او شجاعت نزدیکی به مطالباتی را داشت که در خیابان مطرح میشد.
همین طور او آنقدر شجاعت از خود نشان داد که پیش روی سیاسیترین مخاطبانش یعنی دانشجویان به مقام معظم رهبری ابراز علاقه کند و آنها را از توهین منع سازد. این شجاعت دو طرفه که شاید بتوان آن را شجاعت نزدیکی به دولت و ملت خواند او را قادر میکرد که نماینده چیزی باشد که مدام از آن صحبت میکرد یعنی وفاق ملی. اهمیت وفاق ملی و کنارگذاشتن اختلاف میان اصولگرایی و اصلاحطلبی هم یکی از عوامل جلت آرا بسیاری از رایدهندگان بود. پزشکیان در جواب بسیاری از حملههایی که به او شد سخن از صلح و وفاق به میان آورد. او آنقدر زیرک بود که در پاسخ به سوالات نحوه مدیریت برجام، جواب را در وفاق ملی بداند.
شاید بتوان پزشکیان را تعبیر متفاوتی از شعار «اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تموم شد ماجرا» دانست. این تعبیر سعی دارد که در سطحی متفاوت از جنگ مرسوم میان «کیهان» و «شرق» باشد. پزشکیان به دنبال نمایندگی بخشی است که نه اصلاحطلبی و نه اصولگرایی نتوانستند آنها را نمایندگی کنند. مردمانی که بسیاری از آنها چنین راهی را در مسیر احمدینژاد میجستند.
پیروز یکی از دشوارترین انتخابات ایران، در فضائی بسیار سرد، آتشی روشن ساخت که پیرامون را به مرکز بیاورد. علیرغم آنکه همواره تهران با تجمعات و میدانداریاش، سیلیبریتیهایش و سیاسیونش سیاست ایران را سامان میداد این بار حاشیههای قومیتی، مذهبی، اقتصادی، جنسیتی و گفتمانی به میدانداری و تاثیرگذاری پرداختند. پزشکیان با گفتمان جدیدش حول حق و عدالت، حاشیه را به مرکز آورد تا ما شاهد شادی و جشن خیابانی در آذربایجان (مرکز این حاشیه) باشیم.
اصلاحطلبانِ مرکز که در میان تحریمیون و جلیلیون اقلیت بودند تنها توانستند «اینبار» در دلهای خود شادی کنند و بلوار کشاورز که محل همیشگی شادی مرکزنشینان در چنین موسمهایی بود در شنبه انتخابات خالی بود. نه خود پزشکیان که ستاد اصلاحطلبش تلاش کردند در دور دوم، از تنها سلاحشان در دور اول انتخابات یعنی ترساندن از جلیلی بیشترین استفاده را بکنند و بر رای او بیافزایند اما نیم نگاهی به افزایش رای پزشکیان در دور دوم نشان میدهد او دقیقا در جاهایی توانست رایش را بسیار بیشتر کند که در دور اول برده بود. شهرهای سنتی اصلاحطلب به تحریم پیوسته بودند و خبری از هواداران پزشکیان در فضای شهری تهران نبود.
هرچند پزشکیان طلیعه گفتمانی نوست اما مرکز هنوز مرکز است. تاثیرگذاری که در صدر آنها احزاب کلاسیک اصلاحطلب و سیاسیون این جناح دارند ممکن است این درخشش حاشیهای را در نطفه خفه کند. اینکه اینطور نشود بستگی به بنیانگذار این گفتمان نو دارد. فعالیت برخی از مدیرانی که با زبان مادری مشکل داشتهاند و از طرحهایی چون فارسی بسندگی در خصوص کودکان ۴ ساله سخن به میان آورده بودند و یا در کسوت وزیر «راه و شهرسازی» به دنبال ارتقا کیفیت زندگی در چارچوب اندیشه ایران شهریِ سیدجواد طباطبایی بودند حول این گفتمان اگر بتواند تاثیر سمی خود را بگذارد میتواند پایان راهی باشد که هنوز پیمودنش آغاز نشده است.
در چنین هنگامهای فقدان حزبی سراسری برای تعین گفتمان رییس جمهور میتواند خطرآفرین باشد. اگر حزب رفاه و سلامت ایرانیان که در تبریز متولد شده و حامی رییس جمهور جدید است بتواند با نظر مثبت ناخدای دولت حق و عدالت رویکردی سراسری بیابد، بقای این گفتمان در سیاست روزمره ایران ماناتر و پایاتر خواهد بود.
اما بدون حزب و بدنه، نتیجه این گفتمان نو تنها میتواند در کام اصلاحیون و اعتدالیون به شیرینی بدل شود. برای آنکه گفتمان پزشکیان بتواند حاشیه را نقش مرکزین بدهد، عملکرد آتی کابینه او حیاتی است.
حالا پزشکیان بدهکار کسانی است که نه به خاطر ظریف، روحانی و یا خاتمی که به خاطر خودش در فضای یخزده تحریم به او رای دادهاند.
بقای پزشکیان و دوام و طلوع گفتمان نوی او که شاید بتوان آن را گفتمان حق و عدالت خواند، تنها منوط به رزومهای است که او در پرداخت دینش به حاشیه و پیرامون ارائه خواهد کرد.