یازاکو؛ ساسان نیکرفتار خیابانی – در حالیکه در نظام مدیریتی کشورهای توسعهیافته، مدیران در قبال وقوع خطای بزرگ در مجموعهی زیردست خود، به منظور عذرخواهی از افکار عمومی از سمت خود استعفاء میدهند، ما در آرزوی استعفای یک مدیر دولتی و غیردولتی در مقابل خطاهای رخ داده هستیم.
یکی از سنتهای پسندیده در نظام مدیریتی جهان مدرن، این است که مدیران در هنگام وقوع بحران و عدم مدیریت درست وظایف سازمانی، بلافاصله به رسم ادب و احترام، و عذر تقصیر از جامعه، از مقام خود استعفاء میدهند و به نوعی مسئولیت ایرادِ رخ داده در مجموعهی تحت امر خود را میپذیرند. از نگاه جامعهشناسانه، نظام حقوقی و جزا و پاداش، به نوعی واکنشی برای آرام کردن اذهان عموم جامعه در قبال رخداد پیشآمده است. در جامعهشناسی حقوق، بهویژه به منابع غیررسمی و نامحسوس حقوق توجه میشود. برای مثال در جامعهای که فرهنگ شهادت در آن یک ارزش به شمار میرود؛ برای شهید احترام قائل شده و میزان این احترام و توقع در بین جامعه بهحدی است که حتی خانوادهی شهید نیز از نظر قانونی شامل امتیاز و تسهیلاتی میشود.
عرف در هر جامعهای مهمتر از قانون است
عرف در هر جامعهای مهمتر از قانون است و همین نهادینه شدن عرفهاست که در خیلی از مواقع شکل قانونی به خود میگیرد. در جامعهای مثل ژاپن که جامعه بهشدت از فرد مهمتر است، اعتقاد بر این است که افراد برای خدمت به جامعه آفریده شدهاند. در صورت وقوع یک قصور توسط فرد، کمترین واکنش وی استعفاء و در حد بالاتر خودکشی است، چرا که مدیر و مسئول خود را در قبال جامعهی خود، مسئول میداند و تحمل عدم کفایت خود یا مجموعهی تحت امر خود را ندارد و کمترین ادای دین وی در قبال قصورش استعفاء و کنار رفتن از مسند خود است.
توجیه قضیه و پیدا کردن یک مقصر غیر خودی
اما فرهنگ مدیریتی و سازمانی جامعهی ایران نقطهی مقابل فرهنگ ژاپنی است. واکنش مدیران و مسئولان در کشور از بالاترین رده که رئیسجمهوری باشد تا مدیرکلی و مدیرعاملی و معاونت یک سازمان، در مقابل بزرگترین قصور و خطاهای فردی و سازمانی، توجیه قضیه و پیدا کردن یک مقصر غیر خودی است. ما بارها در تاریخ دهههای گذشتهی ایران شاهد این هستیم که مدیران و مسئولان، هنگام بروز قصور و نقصان در سیستم، پرمدعاتر شده و فریاد «کی بود کی بود من نبودم» راه میاندازند. معمولا یا مدیر زیردستتری، یا کارگر بختبرگشتهای و یا پیمانکار بیصاحبی هست که آوار سر او خراب شود. این مربوط به این یا آن مدیر نیست. سرطانی است که به جان مدیران و مسئولان کشور افتاده است. جامعه نیز در طی این مدت نتوانسته مطالبهگر باشد و فشار لازم را به مدیرانی که در زبان خادم ملت هستند و در عمل فرصتطلب، بیاورند. چرا که اگر اینطور بود شاهد روندی دیگر بودیم.
روی صحبتم با شخص شهردار تبریز نبود، چرا که این پدیده، سر درازی در فرهنگ ایران دارد. ولی ای کاش شهردار تبریز هنگامی که المان پیانو شبانه جابجا شد، به جای اینکه مدیر زیردست را جابجا (توجه کنید که حتی مدیر زیردست نیز در ایران نه استعفا میدهد و نه توسط مقام بالاتر عزل میشود، بلکه تنها جابجا شده و چه بسا شاهد ارتقای جایگاه وی نیز باشیم) کند و یا الان که در زمان کشتار زجردهندهی سگهای بیصاحب، تقصیر را گردن پیمانکار انداخت و خود و مجموعهی شهرداری را مبرا دانست، از مردم به خاطر مدیریت سازمان خود عذرخواهی میکرد و خود تقصیر به گردن میرفت.
آقای شهردار! آقایان مدیر و مسئول (مینویسم آقایان چون کمتر خانمی در ایران مدیر است!) ای کاش در قبال کوتاهیها استعفاء میدادید و برای مردمی که خود را خدمتگزار آن مینامید، اندکی احترام قائل میشدید.