به گزارش پایگاه خبری یاز اکو به نقل از محمدمهدی حاتمی
اگر بخواهیم بحران آب در ایران را در چند جمله و به زبان بسیار ساده بیان کنیم، نتیجه، چیزی شبیه به این خواهد بود: منابعِ آبِ تجدیدپذیر (عمدتا آبهای سطحی) کفافِ زندگیِ ۸۴ میلیون نفر ایرانی را نمیدهد و به همین دلیل، ما ناگزیر به استفاده از سفرههای آبِ زیرزمینی شدهایم، سفرههایی که سطحِ آنها سال به سال پایینتر میرود و برای همیشه نابود میشود. حالا نگرانی اصلی این است که آیا ایران سومالی میشود؟
فهرست
دوگانه «خشکسالی» و «ترسالی» چگونه ما را گمراه کرد
هنوز هم ممکن است خیلیها فکر کنند موضوعِ بحران آب در ایران، با کلمه یا مفهومِ «خشکسالی» قابل بیان است. نظرِ آنها محترم، اما چنین مفهومی برای بیانِ پیچیدگیِ مساله کمبودِ آب در ایران به هیچ وجه کافی نیست.
منظور از «خشکسالی» (که آن را عمدتا در بیانِ «قدیمیها» میشنویم) این است که امسال، سال گذشته یا این چند سال، باران و برفِ کمتری در مقایسه با آنچه همیشه میباریده، باریده است. بر این اساس، ممکن است چند سالی را در وضعیت «خشکسالی» طی کنیم، اما در هر حالت، به زودی «ترسالی» در راه است. اما این مفهوم نه فقط گمراهکننده است، که تا حد زیادی دور از واقعیت هم هست. چرا؟ دلیل اصلی این است که بحران آب، امروز دیگر «محلی» یا «موضعی» (local) نیست.
امروز، وقتی اصفهان و یزد آب نداشته باشند، طرحهای انتقال آب از نقاطِ پرآبی همچون «کوهرنگ» در استان چهارمحال و بختیاری به اجرا گذاشته میشود. با این همه، مصرف آن قدر بالا رفته که همین آبِ مازادی که از استانی دیگر انتقال پیدا کرده، باز هم به تالاب «گاوخونی» نمیرسد. این دیگر «خشکسالی» نیست، بلکه غارتِ همزمانِ منابعِ آب در دو استان، یکی پرآبتر و یکی کمآبتر است.
عیسی کلانتری، رئیس سازمان حفاظتِ محیط زیست، همین چندی پیش در مورد بحران آب در اصفهان، گفته بود: «در زمان «شاه عباس»، وقتی «شیخ بهایی» دبیِ آبِ «زایندهرود» را محاسبه کرده بود، تخمینِ او سالانه حدود ۷۰۰ میلیون متر مکعب آب بود.
رئیس سازمان محیط زیست کشور سال ۹۳ هشدار داده بود تنها تا ۱۵ سال دیگر آب برای کشاورزی داریم و اگر مصرف آب در کشور کم نشود، تمدن هشت هزارساله ایران نابود خواهد شد. این یعنی ما فقط ۸ سال دیگر آب برای کشاورزی داریم!
بیرونکشیدن آب از زیرِزمین و زیستناپذیر کردنِ ایران
نکته تعجبآور اینجا است: میزانِ نزولاتِ جوی در ایران، کمابیش در تمام طول دهههایِ گذشته یکسان بوده است، اما بحرانِ آب در ایران، دائما عمیقتر و وخیمتر شده است. این موضوع را چطور میتوان توضیح داد؟ ماجرا از دید متخصصان ساده است. میزانِ بارشها در ایران تقریبا ثابت بوده (البته تقریبا)، اما میزان برداشت از آبهایِ زیرزمینی، یعنی آبهایی که تجدید شدنِ آنها دهها، صدها و هزاران سال طول میکشد، چندین برابر شده است. این ریشه بحران آب در ایران است.
اگر فکری به حالِ حفظِ ذخایر تجدیدپذیر آب نشود، در کمتر از ۳۰ سال آینده، ۵۰ میلیون ایرانی باید از کشور مهاجرت کنند. به گفته عیسی کلانتری، جمعیتِ استانهایِ واقع در شرقِ رشته کوههایِ زاگرس و جنوبِ رشته کوههای البرز، تا مرزهای جنوبی و شرقی کشور، همه ناگزیر از کوچ و مهاجرت به کشورهای دیگر خواهند بود و تنها استانهای شمالی و استانهای واقع در غربِ رشته کوههای زاگرس از این بحران در امان میمانند.
سرنوشتِ عبرتآموزِ «سومالی»
شهروندانِ ایرانی باید واقعا نگران باشند و گریزی از این نگرانی نیست. تجربه تاریخی و جهانی، همین حالا هم مثالهایی از بروز بحرانهای اجتماعی و سیاسی به دلیل کمبود شدیدِ منابع آب در اختیار دارد که شاید نگرانکنندهترینِ آنها، موردِ «سومالی» باشد.
مجموع جمعیتی که از آغاز سال ۲۰۲۰ میلادی تا به امروز ناگزیر از مهاجرتِ درونسرزمینی در این کشورِ آفریقایی شدهاند، به حدود ۱٫۳ میلیون نفر میرسد. با توجه به جمعیت ۱۶ میلیون نفری «سومالی»، این یعنی ۸ درصد از جمعیتِ این کشور در یک سالِ اخیر بیخانمان شدهاند. جالب اینجا است که «سومالی» نه فقط از کمآبی، که از سیلابهایِ خانمانبرانداز هم رنج میبرد.
مثالِ «سومالی» با «بیدولتی»، «جنگ داخلی» و «فقر» هم درآمیخته است، اما هستند کارشناسانی که میگویند، ریشه همه این مشکلات، در همان مشکلِ «کمآبی» نهفته است. چه تضمینی وجود دارد که کشورهایی همچون ایران هم به این ورطه نیفتند؟
(بحران آب را نمیتوانیم به بدخواهان، دشمنان اسلام و سنگاندازی آمریکای جنایتکار نسبت دهیم)