یاز اکو؛ پریسا رضاپور – مارسل امه، داستان کوتاهنویس فرانسوی (۱۹۶۷-۱۹۰۲) داستان کوتاهی دارد به نام «رستوران نقاشی». (امه، مارسل، رستوران نقاشی، ترجمه مریم خراسانی، تهران: ققنوس) این داستان با بیانی استعارهای و تمثیلی، پیچیدگیهای مربوط به امیال انسانی را بیان میکند. همچنین نشان میدهد که در مناسبات انسانی و در ساحت اجتماعی، این امیال پیچیدگی مضاعف پیدا میکنند. این داستان بسیار جذاب به زیبایی نشان میدهد که چگونه انسانها ممکن است برای حل مشکل، در مسیری کاملاً نادرست حرکت بکنند، به نحوی که نه فقط به حل مشکل منجر نمیشود بلکه بر شدت آن نیز میافزاید. بر این اساس، من در این یادداشت، با الهام از عنوان داستان رستوران نقاشی، برای بیان مقصود و مضمونی که در ذهن دارم، عنوان «رستوران بیت کوین» را جعل میکنم.
این روزها اکثرمان از فشار مالی و اقتصادی سنگین نه فقط در رنج و عذابیم، بلکه به ستوه آمدهایم. در این حقیقت بحثی نیست. به همین دلیل، اکثرمان در صدد برآمدهایم که این فشار را اندکی کاهش دهیم. اگر این برآورد من درست باشد، اکثرمان تلاش میکنیم به هر طریقی شده است، پولی بیشتر به دست آوریم. این روزها محتوای بیشتر مکالمات، پیرامون راههای کسب پول است. راههایی که بتوانیم در کوتاهترین زمان و به هر طریق ممکن یا دستکم، به هر طریقی که به طور آشکار، غیرقانونی یا غیراخلاقی یا غیرشرعی نیستند پول بدست آوریم. اما حتی افرادی که به لحاظ مالی در وضعیت نسبتاً پایدار و مطلوبی قرار دارند نیز در به دست آوردن فوری پولِ بیشتر تقلا میکنند. نکتهی ظریف این است که این تقلای اورژانسی برای کسب پول، فراتر از میل طبیعی و رایج در آدمی برای کسب پول است. وقتی از افراد پرسیده میشود که این میل و اضطراب برای کسب پول بیشتر از چیست؟ پاسخ میدهند که «اوضاع خراب است و آینده نامعلوم». بیتکوین یکی از مهمترین آیتمهایی است که افراد برای کسب پولِ فوری بدان امید بستهاند. افزون بر این، میل و عطش نسبت به بیتکوین نکتهای را که در صدد بیان آن هستم بهتر و روشنتر نشان میدهد. دیر زمانی نیست که بورس و سرمایهگذاری در آن نقل محافل بود و امروز بیتکوین و ارزهای دیجیتال. این روزها بیتکوین، سمبل رسیدن به پول بسیار در زمان اندک است. آری! رستوران بیت کوین افتتاح شده است!
در اینجا بحث بر سر کسب درآمد متعارف برای زندگی نیست، چیزی که این روزها بخش اعظم مردم در تأمین آن نیز درماندهاند و زندگی را به سختی میگذرانند. بلکه بحث بر سر این است که هم کسانی که در تدارک و تأمین قوت لایموت خود واماندهاند و هم کسانی که به تعبیر خود از حیث نگرانی از آینده در طلب پول فوری و بیشتر هستند، هر دو به یک اندازه از حقیقتی مهم غافل شدهاند: تاریکی آینده تا حد زیادی نه معلول داشتن یا نداشتن دارایی فردی کم، که از نابسامانی اجتماعی ناشی میشود. به تعبیری ساده تر، «خراب بودن اوضاع و نامعلوم بودن آینده»، تا حدی بسیار بحرانی است اجتماعی و جمعی. همان تمثیل مشهور نشستن در کشتی سوراخ، به خوبی بیانگر این معنا است. حال در درون کشتی هر چه بر دارایی خود بیفزایید، در نهایت امر برای بهبود آیندهی خود، کار چندانی نکردهاید.
شاید بگویید که اگر پول بیشتری داشته باشم آنگاه یا مهاجرت میکنم یا اینکه در یک حصن حصین، زندگی بیدغدغه و امن و آرامی برای خود درست میکنم. اما در پاسخ باید گفت که نسبت انسان با جامعهی خود، بسی پیچیدهتر از آن است که چنین راهحلهایی راهگشا باشد و بتواند نگرانیهای خود از آینده را بزداید. در واقع، ایرانیان به مرور در حال از دست دادن حساسیت اجتماعی و در نتیجه، در حال خزیدن در سلولهای انفرادی خود هستند. بیتوجهی به مصلحت و منفعت جمعی و خودگرایی منفی و ویرانگر چنان گسترش یافته است که حتی برای مسائلی که به وضوح مسائل جمعی هستند و در نتیجه راه حل جمعی میطلبند، گزینههای فردی میجوییم. ما روز به روز نسبت به مصحلت و آیندهی اجتماعی بیتفاوتتر میشویم؛ انکار میکنیم که برای بهبود آیندهی فردی خود نیز باید در بهبود وضعیت اجتماعی بکوشیم؛ انکار میکنیم که بیتفاوتی اجتماعی از فقر شخصی نیز کشندهتر است.
مقصود این نوشته تقبیح کسب پول یا نگرانی از آیندهی خود و خانوادهی خود نیست، چرا که نگارنده نیز مثل همهی مردم چنین نگرانیای دارد و برای بهبود معیشت خود میکوشد. این نوشته مطلقاً چنین قصدی ندارد، بلکه بر یک خطای معرفتی رایج -و البته ویرانگر – که در بین اکثر ما رواج یافته است تأکید دارد: یعنی عدم تناسب میان مشکل و راه حل آن. طنز تلخ ماجرا این است که هرچه در بهبود وضعیت فردی و کسب پول بیشتر برای خود میکوشیم، گسستمان از جامعه و حساسیت نسبت به سرنوشت جمعی کمتر و کمتر میشود.
آسیب شکلگیری این «اجتماع تنهایان» برای تکتک ما تنهایان، از آسیبهای فقر و تورم چند صددرصدی بیشتر است. من به درستی نمیدانم علت این وضعیت به وجود آمده چیست، اما به گمانم، گمانی که باید درستی آن آزموده شود از یک سو، این رویه ریشههای تاریخی و فرهنگی دارد و از سوی دیگر، سیاستهای کلان در دهههای اخیر باعث تشدید این وضعیت شده است.
نهایت اینکه، حساب و کتاب بیتکوینهای داشته و نداشتهمان، ماینرهای نصب کرده و نصب نکردهمان، رصد کردن و رصد نکردن نوسانات بازار، هیچکدام نه فقط آن مشکل و رنج اساسی و بنیادی را بهبود نخواهد بخشید، بلکه کامیابی ما در این بازار و سیر کردن شکم در رستوران بیت کوین در نهایت به احساس ناامنی ما – به دلیل تقویت فردگرایی منفی و نادیده گرفتن مصلحت اجتماعی- خواهد افزود.