یازاکو، یاسر ساعینیا – حاکمیت و هژمونی مرکزگرایی در ایران طی یکصدسال اخیر، تبعیضهای اتنیکی گستردهای علیه غیرمرکزنشینها به وجود آورده است.
این تبعیضها، با نقض اصول بنیادین آزادی و برابری، زخمهایی عمیق بر پیکره حقوق طبیعی انسانی فرونشانده و با ایجاد شکافهای گسترده در دسترسی به منابع و فرصتها، پیامدهای غیرقابل جبران اقتصادی و اجتماعی بر آنها، وارد ساخته است.
تبعیض اتنیکی، نه یک مسالهی کماهمیت قومی، قبیلهای؛ بلکه نقض آشکار حقوق فردی است؛ داستانی از رنج افرادی که صرفاً به دلیل زبان و محل سکونتشان، در معرض نابرابریهای ساختاری و محرومیتهای روزمره قرار میگیرند.
برای مثال، کودکی که نمیتواند به زبان مادریاش آموزش ببیند، از همان ابتدا در مسیری نابرابر قرار میگیرد؛ مسیری که نهتنها رشد تحصیلیاش را مختل میکند، بلکه اعتمادبهنفس و فرصتهای آیندهاش را نیز به یغما میبرد.
این نابرابریها، زندگی افراد را در چرخهای از فقر، انزوا و ناامیدی گرفتار میکند. تصور کنید جوانی بااستعداد که به دلیل محرومیتهای اقتصادی محل سکونتش، در تسلسل فقر غوطهور میگردد. یا مادری که نمیتواند برای فرزندانش آیندهای روشن متصور شود، چون جامعه به او و هویتش به چشم یک شهروند درجهدو نگاه میکند. و یا شهروندی که با تحقیر و تمسخر لهجه یا محل سکونتش، از تعامل و مشارکت اجتماعی و سیاسی بازمیماند. اینها داستانهایی واقعیاند؛ داستانهایی که هر روز در گوشه و کنار ایران تکرار میشوند و نشان میدهند تبعیض اتنیکی چگونه انسانها را از حق زیست آزادانه و برابر محروم میکند.
تبعیض یک مسئله اخلاقی نیز هست: هیچ انسانی نباید به دلیل چیزی که کنترلی بر آن ندارد، مانند زبان، پیشینه یا محل تولد، مورد بیعدالتی و بیمهری قرار گیرد. این اصل ساده، اما قدرتمند، ریشه در باور به برابری ذاتی همه انسانها دارد. وقتی این اصل نقض میشود، اعتماد میان افراد و حس تعلق به جامعه از بین میرود و جای خود را به خشم، سرخوردگی و جدایی میدهد. جامعهای که اجازه میدهد گروهی از شهروندانش به حاشیه رانده شوند، در واقع عرصه را برای احساس بیگانگی و خطکشی جغرافیایی آنها فراهم میکند.
رفع تبعیض اتنیکی، یک انتخاب نیست؛ یک ضرورت است. ضرورتی که از نیاز به بازگرداندن کرامت به انسانها سرچشمه میگیرد. هر فرد، فارغ از هویتش، حق دارد که دیده شود، شنیده شود و فرصتهایی برابر برای شکوفایی داشته باشد.
رفع تبعیض، مقدمه و اصل بنیادین برقراری دموکراسی است. برای دستیابی به یک دموکراسی واقعی، لازم است که همه شهروندان فارغ از زبان یا هویت اتنیکی، از آزادی و حقوق فردی برابر برخوردار باشند.
هدف این نوشتار پیش از هرچیز، معرفی مصادیقی از تبعیض در ایران، برای ناآگاهان و انکارکنندگان آن است. جامعه نیازمند آگاهی و آموزش از ابعاد تبعیض اتنیکی در ایران است.
تبعیض یا احساس تبعیض، واقعیتی انکار ناپذیر است که بسیاری از غیرمرکزنشینها را در تنگنای بیعدالتی، نارضایتی و نادیده انگاری قرار داده است. انکار، بایکوت و سرکوب این مساله با اتهام تجزیه طلبی، نه تنها مساله را حل نمیکند، بلکه احساس بیگانگی را تجویز مینماید. وظیفه روشنفکر ابتدا به رسمیت شناختن این تبعیضها، و سپس گفتگو برای یافتن راهکارهای رفع آنهاست. این تعامل و درک متقابل میتواند ضمن رفع نگرانی از حفظ تمامیت ارضی، به همبستگی و همگرایی ملی منجر شود.
تعدادی از استدلالهای مخالفان حقوق غیرفارسها به شرح زیر است:
۱٫انکار تبعیض:
• در ایران هیچ تبعیضی علیه هیچ شهر و شهروندی وجود ندارد و شرایط برای تمام مردم یکسان است.
• رهبر، رییس جمهور و بسیاری از مسئولان کشور ترک هستند.
• اقتصاد و بازار ایران دست ترکهاست.
۲٫اولویت نداشتن تبعیض:
• کشور غرق در مشکلات اقتصادی است و همه مردم ایران تحت تبعیض هستند.
• با از بین بردن نظام غیردموکراتیک، تبعیضهای اتنیکی نیز خود به خود حل میشوند.
• در تمام کشورها، تمرکز ثروت و قدرت در پایتخت است.
۳٫نادیده گرفتن حقوق انسانی به بهانه حفظ خاک:
• آموزش زبان مادری بهانه است و هدف تجزیه ایران است.
۴٫مغالطات ایرانشهری:
• بدون زبان فارسی شهرهای مختلف ایران چگونه باهم ارتباط برقرار خواهندکرد؟
• زبان فارسی در طول تاریخ زبان رسمی کشور بوده است و همه مردم ایران تنها زبان فارسی را دوست دارند.
• مطالبات رفع تبعیض، واپسگرایانه و نوعی قومگرایی و قبیلهگرایی است.
• در کشوری با چندده زبان غیرفارسی، آموزش زبان جداگانه در هر شهر، منجر به هرج و مرج خواهدشد.
• آموزش زبانهای مادری مقدمهی آشوب و مرزبندی بین قومی خواهد شد.
تبعیضهای اتنیکی: ۱- تبعیضهای اقتصادی
۱٫ توزیع نامتوازن بودجه و منابع دولتی و عمومی بین مناطق مرکزی و پیرامونی
۲٫ مرکزگرایی در سیاستهای اقتصادی و سرمایهگذاری (مانند تمرکز بیش از ۵۰ درصد صنایع کشور در تهران)
۳٫ نابرابری در برخورداری از امکانات لجستیکی، زیرساختهای مواصلاتی، خدمات شهری، رفاهی، ورزشی و تفریحی
۴٫ توزیع مبتنی بر رانت و نابرابری در دسترسی به منابع مالی و فرصتهای تجاری برای بخش خصوصی غیرمرکزنشین
۵٫ ایجاد صنایع بزرگ و سرمایهگذاریهای کلان اقتصادی در کویر مرکزی بدون توجه به آمایش سرزمینی
۶٫ محرومیت مناطق نفتخیز و معدنی غیرمرکزی در بهرهمندی مناسب از درآمدها و ثروتهای محلی
۷٫ فقر، کمبود منابع و محرومیت اقتصادی گستردهتر مناطق غیرمرکزی و عقب افتادگی در اکثر شاخصهای توسعه
۸٫ نرخ بیکاری بالاتر در مناطق غیرمرکزی به دلیل کمبود فرصتها و استقرار اکثر فرصتهای شغلی پردرآمد در مرکز
۹٫ تسلط تهران بر نظام اقتصادی و نهادهای بازار کلیه مناطق کشور و عدم توسعه محلی
۱۰٫ سرمایهگذاری و تشکیل تمام تیمهای ورزشی صنعتی در استانهای مرکزی و محرومیت مطلق پیرامون از منابع ملی
تبعیضهای اتنیکی: ۲- تبعیضهای اجتماعی و فرهنگی
۱٫ کاهش عزتنفس و خودباوری غیرفارسها به دلیل احساس بیگانگی، طردشدگی از جامعه و القای شهروندی درجه دو
۲٫ کاهش مشارکت اجتماعی غیرفارسها به دلیل نیاز به ترجمه ذهنی مداوم در تعاملات رسمی و روزمره
۳٫ تحقیر و تمسخر لهجه (به ویژه لهجهی بارز ترکها در صحبت به فارسی، به دلیل نظام آوایی متمایز ترکی با فارسی)
۴٫ آسیمیلاسیون و بحرانهای روحی و روانی ناشی از آن برای شهروندان آسیمیلهشده
۵٫ سیل مهاجرت منفی و کاهش چشمگیر جمعیت شهرهای غیرفارس به دلیل محرومیتهای چند دههای
۶٫ سانسور و محدودیت در موسیقی، هنر و انتشار کتاب و نشریه به زبانهای غیرفارسی
۷٫ فشار برای یکسانسازی اجباری فرهنگی و زبانی و تضعیف دیگر هویتهای فرهنگی
۸٫ محدودیت در آزادیهای دینی و مذهبی و برگزاری مراسم و آیینها
۹٫ تغییر نامهای جغرافیایی و تاریخی به فارسی و محرومیت از هرگونه نامگذاری غیرفارسی
۱۰٫ محرومیت از بازسازی و جبران خسارات تبعیضهای انباشته و فقدان توان رقابت برای اتنیکها
تبعیضهای اتنیکی: ۳- تبعیضهای زبانی و آموزشی
۱٫ محرومیت از آموزش به زبان مادری و کاهش موفقیت تحصیلی به دلیل دشواری درک مفاهیم با زبانی ناآشنا
۲٫ تضعیف اعتماد به نفس و خودباوری دانشآموزان به علت ناتوانی در بیان روان خود
۳٫ کاهش توانایی در تفکر انتقادی و خلاق به دلیل آموزش با زبانی غیرطبیعی برای دانشآموز
۴٫ نرخ ترک تحصیل بالاتر در میان دانشآموزان غیرفارس
۵٫ شکاف اجتماعی و تشدید نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی به دلیل محرومیت آموزشی
۶٫ کیفیت پایین آموزش در مناطق غیرفارسنشین به دلیل تخصیص نابرابر امکانات تحصیلی و پژوهشی
۷٫ تمرکز دانشگاهها و مراکز علمی در تهران و شهرهای مرکزی و دسترسی محدود غیرمرکزنشینها به آموزش عالی
۸٫ محرومیت غیرمرکزنشینها از اشتغال در مناصب مهم و پردرآمد به دلیل عدم تسلط به لهجهی تهران
۹٫ بیتوجهی و عدم امکان آموزش ادبیات، تاریخ و فرهنگ غیرفارسی و از بین رفتن تدریجی زبان مادری
۱۰٫ تحمیل زبان فارسی بهعنوان تنها زبان رسمی و عدم به رسمیت شناختن زبانهای مادری در ادارات و عرصه عمومی
تبعیضهای اتنیکی: ۴- تبعیضهای سیاسی و مدنی
۱٫ تمرکز مطلق قدرت سیاسی در مرکز و سلب اختیار از مناطق در مدیریت بهینهی منابع و مصارف
۲٫ بهکارگیری مسئولان محلی گوشبهفرمان برای پیشبرد سیاستهای مرکزگرایانه و عدم توجه به منافع محلی
۳٫ محرومیت از حضور و تصمیمگیری در سطوح بالای قدرت سیاسی بهویژه برای اهل سنت و حامیان تمرکززدایی
۴٫ دیوانسالاری و نظام اداری تحت سلطه مرکز و انحصار تصمیمگیریهای خرد و کلان در پایتخت
۵٫ محدودیت در تشکیل احزاب و جوامع مدنی مستقل به بهانه تهدید تمامیت ارضی
۶٫ محرومیت از حقوق مدنی و مشارکت در نهادهای اجتماعی و سیاسی در سطح ملی
۷٫ سرکوب مطالبات و برخوردهای امنیتی شدیدتر با کنشگران اتنیکی به اتهام فعالیتهای تجزیهطلبانه
۸٫ بایکوت و عدم پذیرش مطالبات حقوق بشری اتنیکها از سوی اپوزیسیون و روشنفکران فاشیست با نام مقابله با قبیلهگرایی
۹٫ سلب آزادی و حقوق فردی شهروندان با اعمال تبعیضهای اتنیکی و عدم امکان تحقق دموکراسی و عدالت
۱۰٫ نبود قدرت چانهزنی و استیفای حقوق برابر، به دلیل فقدان قدرت سیاسی، اقتصادی و رسانهای غیرمرکزنشینها
تبعیضهای اتنیکی: ۵- تبعیضهای رسانهای
۱٫ انحصار رسانهای و استقرار اکثریت مطلق رسانهها و روزنامهنگاران در پایتخت و عدم بهکارگیری روزنامهنگاران غیرفارس
۲٫ محرومیت غیرمرکزنشینها از منابع عمومی برای ایجاد رسانههای مستقل و فقدان تریبونهای تاثیرگذار
۳٫ انحصار سینما و فیلمسازی کشور در تهران و تمرکز اماکن فرهنگی در مرکز
۴٫ سرمایهگذاری و تبلیغات صنعت توریسم صرفا برای شهرهای مرکزی
۵٫ ناتوانی هنرمندان و اندیشمندان غیرفارس در تبدیل شدن به سلبریتی مشهور، به علت انگ عقبماندگی و قومگرایی
۶٫ عدم تلاش رسانههای داخلی و اپوزیسیون در ارائه تصویر منصفانه از مطالبات اتنیکی، برای ایجاد همبستگی ملی
۷٫ حضور کمرنگ غیرمرکزنشینها و بایکوت دغدغههای مختص آنها در رسانههای داخلی و فارسی زبان خارجی
۸٫ سرکوب فرهنگهای غیرفارسی در رسانهها و تبلیغات رسانهای قوممدارانه با محوریت برتری قوم پارسی
۹٫ کلیشهسازی منفی و تحقیر غیرفارسها و فارسزبانهای با لهجهی متفاوت، در رسانهها، سینما و فرهنگ عامه
۱۰٫ تمرکز تام رسانهای و حمایت منابع قدرت و ثروت از دوگانهی فوتبالی سرخابی و سیاهی لشکر کردن سایر تیمها