• امروز : افزونه پارسی دیت را نصب کنید
  • برابر با : Sunday - 13 April - 2025
1
مقاله جدید توماس فریدمن درباره تعرفه‌های جنجالی با هشدار درباره پیامدهای انقلاب فرهنگی و تجاری

انقلاب اقتصادی ترامپ مثل انقلاب فرهنگی مائو؟!

  • کد خبر : 176271
  • 22 فروردین 1404 - 14:00
انقلاب اقتصادی ترامپ مثل انقلاب فرهنگی مائو؟!
یازاکو - در چین بودم از من پرسیدند آیا ترامپ در حال انجام نوعی «انقلاب فرهنگی» شبیه مائو‌ست؟ انقلاب فرهنگی مائو طی ده سال اقتصاد کشور را ویران کرد. او به جوانان حزب‌اش دستور داد چپ‌های بروکراتی را که گمان می‌کرد مخالفش هستند، نابود کنند.
 توماس فریدمن، استاد بنام سیاست خارجی و ستون‌نویس برجسته نیویورک تایمز، در نوشته‌ها و مصاحبه‌های اخیرش نقدهای جدی‌ به دونالد ترامپ وارد کرده است. او ترامپ را سیاستمداری می‌داند که به نهادهای آمریکایی بی‌توجه است و این رفتار می‌تواند پیامدهای منفی در سیاست داخلی و خارجی آمریکا در پی داشته باشد . فریدمن بارها نگرانی‌اش را درباره تمایل ترامپ به تحسین رژیم‌های استبدادی مانند روسیه ابراز کرده و این رویکرد را برای دموکراسی آمریکا خطرناک قلمداد کرده است. او به تصمیمات ترامپ در سیاست خارجی انتقاد دارد و معتقد است که این رویه می‌تواند به تضعیف روابط بین‌المللی آمریکا منجر شود.
 
     از دید او، ترامپ با چالش‌های متعددی مواجه است. فریدمن بارها هشدار داده که ترامپ با زیر سؤال‌بردن مشروعیت انتخابات، حمله به رسانه‌ها و بی‌توجهی به اصول قانون اساسی، بنیان‌های دموکراسی آمریکا را تضعیف می‌کند. یکی از نگرانی‌های اصلی فریدمن، علاقه ترامپ به رهبران اقتدارگرا مانند ولادیمیر پوتین، کیم جونگ اون و محمد بن سلمان است. او معتقد است این نوع روابط، ارزش‌های دموکراتیک را زیر پا می‌گذارد و موقعیت آمریکا در جهان را متزلزل می‌کند.
 
فریدمن بارها گفته که ترامپ فاقد استراتژی منسجم در سیاست خارجی است. تصمیماتی مثل خروج از توافق پاریس، ترک برجام و تهدید به خروج از ناتو، اعتماد متحدان را کاهش داده و دشمنان را جسورتر کرده است.
 
     از نظر فریدمن، یکی از اشتباهات اساسی ترامپ، بی‌توجهی به مسائل مهمی مثل تغییرات اقلیمی و رقابت تکنولوژیکی با چین است. او معتقد است که این غفلت‌ها می‌تواند آینده امنیتی و اقتصادی آمریکا را تهدید کند.
 
  فریدمن معتقد است لحن تفرقه‌افکنانه ترامپ، آمریکا را از درون دچار فروپاشی اجتماعی کرده و این بزرگ‌ترین تهدید برای ثبات داخلی کشور است.
 
 
      او در جدیدترین مقاله‌اش که پس از اعلام تعرفه‌های جهانی ترامپ منتشر شده، با نگرانی از تصمیمات دونالد ترامپ، به‌ویژه سیاست‌های اقتصادی و تجاری او، هشدار می‌دهد که ترامپ بدون درک عمیق از ساختارهای پیچیده جهانی و صرفاً با تکیه بر «حس درونی» خود، در حال بازتعریف نقش آمریکا در جهان است؛ به زعم او، ترامپ با تغییر نقش آمریکا از ابرقدرتی میانجی، حافظ صلح و خوش‌نیت به قدرتی انتقام‌جو و تهاجمی، تجارت آزاد را به تعرفه‌گذاری جهانی و حمایت از علم را به طرد اصحاب علم مبدل کرده است.
 
     فریدمن می‌گوید ترامپ باید اشتباهات استراتژیک‌اش را بپذیرد و مسیر سیاسی‌اش را تغییر دهد. یکه‌تازی و بی‌توجهی به پیامدهای مهم تصمیمات نمایشی و محیرالعقول‌اش، نه‌فقط آمریکا، که کل جهان را با آسیب‌های جدی مواجه خواهد کرد. او با اشاره به شباهت‌‌های قابل‌توجه بین اقدامات ترامپ و انقلاب فرهنگی مائو در چین، هشدار می‌دهد که چنین تحولی در آمریکا ـ برخلاف چینِ آن زمان که در انزوا به‌سر می‌برد ـ می‌تواند تأثیری جهانی و عمیق داشته باشد.
 
    نویسنده ابراز امیدواری می‌کند که آمریکا از این مسیر بازگردد، چرا که پیامدهای پیمودن چنین راهی جبران‌ناپذیر است.
 
  ترجمه مقاله توماس فریدمن به قرار زیر است؛ با این توضیح همیشگی که مقالات ارائه‌شده در این بخش، بازتاب دیدگاه نویسنده و در راستای بررسی مطبوعات جهان است.
 
 
توماس فریدمن:  معروف است که دونالد ترامپ اهل مطالعه و تحقیق نیست و معمولاً به حس درونی‌اش اعتماد می‌کند. آن‌چه واقعاً مرا می‌ترساند، این است که به‌نظر می‌رسد حالا صرفاً با تکیه بر حس غریزی‌اش، شرط بسته تا عملکرد نهادهای آمریکایی و روابط کشور با متحدان و دشمنان را از بیخ و بن دگرگون کند و می‌خواهد با این تغییرات فاحش، همه‌چیز را درست پیش ببرد. با خودش می‌گوید: “آمریکا قوی‌تر و ثروتمندتر خواهد شد. بقیه جهان هم حتماً خودشان را وفق خواهند داد.”
 
    اما احتمال اینکه صرفاً با تکیه بر حس درونی‌اش بتواند همه این مسائل پیچیده را به‌درستی اداره کند چقدر است؟ او همان روزی که از افزایش گسترده‌ی تعرفه‌ها بر واردات از سراسر جهان خبر داد، «لورا لومر» — نظریه‌پرداز توطئه‌ای که معتقد است حملات ۱۱ سپتامبر کار خود آمریکاست — را به دفتر بیضی‌شکلِ کاخ سفید دعوت کرد. همکارانم در نیویورک تایمز گزارش دادند که او آمده بود تا درباره بی‌وفایی اعضای شورای امنیت ملی با ترامپ حرف بزند. بعد چه شد؟ رئیس‌جمهور دست‌کم شش نفر از اعضای شورا را برکنار کرد. با این اوضاع نباید متعجب باشم که هفته گذشته در پکن، چینی‌های زیادی از من می‌پرسند: «نکند آمریکا هم دچار نوعی انقلاب فرهنگی شبیه انقلاب فرهنگی مائو شده است؟»
 
    در ادامه به این موضوع خواهم پرداخت، اما چقدر احتمال دارد رئیس‌جمهوری که سیاست خارجی‌اش را بر اساس حرف‌های نظریه‌پردازان توطئه تنظیم می‌کند، درک دقیقی از اقتصاد سیاسی داشته باشد؟ به‌نظر من، احتمال چنین چیزی بسیار پایین است.
 
      ترامپ با ذهنیتی آکنده از خشم و گله‌مندی، چه چیزی را درنمی‌یابد؟ این که دوره کنونی به‌رغم همه کاستی‌ها و نابرابری‌ها، از دید بسیاری از تاریخ‌نگاران، یکی از دوره‌های نسبتاً صلح‌آمیز و پررونقِ تاریخ بشر است. ما با گسترش جهانی‌شدن، تجارت آزاد و سلطه‌ی ابرقدرتی بزرگ اما خوش‌نیت و سخاوتمند به نام ایالات متحده آمریکا، این دوران صلح و ثبات بهره‌مند شده‌ایم؛ کشوری که حتی با بزرگ‌ترین رقیب‌اش یعنی چین، در صلح و پیوند اقتصادی به‌سر می‌برد.
 
     به‌عبارت دیگر، جهان در هشتاد سال گذشته چنین دوره‌ای را از سر گذرانده، چون آمریکا چنین عملکردی داشته است؛ ابرقدرتی که حاضر بود در تجارت، اجازه دهد دیگر کشورها هم سهم ببرند، چون رؤسای‌جمهور پیشین درک کرده بودند که اگر جهان به‌تدریج ثروتمندتر و بسامان‌تر شود و اگر سهم آمریکا از تولید ناخالص جهانی (حدود ۲۵ درصد) ثابت بماند، باز هم به‌خوبی پیشرفت خواهد کرد، چون کل کیک اقتصاد جهانی بزرگ‌تر می‌شود. و همین اتفاق هم افتاد.
 
   [م. عبارت «کیک اقتصاد جهانی» (Global Economic Pie)، استعاره‌ای است که در ادبیات اقتصادی برای نشان‌‌دادن کل تولید یا ثروت در اقتصاد جهانی به کار می‌رود. اقتصاد جهانی مانند کیک کاملی است که اندازه آن نشان‌دهنده کل تولید ناخالص جهانی (GDP) یا کل ثروت تولیدشده در دنیاست. تقسیم کیک به‌ معنای توزیع این ثروت بین کشورها، گروه‌های اجتماعی، یا افراد است.
 
     وقتی گفته می‌شود «باید اندازه کیک اقتصاد جهانی را بزرگ‌تر کنیم»، منظور این است که باید تولید و رشد اقتصاد جهانی افزایش یابد، یا اگر گفته شود «تقسیم کیک ناعادلانه است»، یعنی ثروت به‌درستی میان کشورها یا مردم توزیع نشده و نابرابری وجود دارد.]
 
     دنیا این‌گونه بود، چون چین در کوتاه‌ترین زمان، بیش از هر کشور دیگری در تاریخ، جمعیت‌اش را از فقر بیرون کشید و علت آن بود که از موتور صادرات عظیم و بی‌وقفه‌ در نظام تجارت آزاد جهانی بهره‌مند شده بود.
 
    دنیا این‌گونه بود، چون بخت با ایالات‌متحده یار بود که با دموکراسی‌های کانادا و مکزیک، دوست و هم‌مرز است. این سه کشور شبکه‌ای از زنجیره‌های تأمین ایجاد کردند که اتحادشان را ثروتمندتر کرد و مهم نبود که روی کالاهای تولیدشده در آمریکای شمالی برچسب خورده باشد: «تولید مشترکِ آمریکا، مکزیک و کانادا»
 
   دنیا این‌گونه بود، چون اتحاد میان ایالات متحده، اعضای ناتو و اتحادیه اروپا، صلح را از پایان جنگ جهانی دوم تا زمان حمله روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲ حفظ کرد و شراکت بزرگ و شکوفای فراآتلانتیکی مبنای اصلی رشد اقتصادی و امنیت جهانی شد.
 
    دنیا این‌گونه بود، چون آمریکا کارکنانی دولتی‌ داشت که به‌خاطر تخصص، پاکدستی و حمایت از تحقیقات علمی، مایه غبطه دیگر کشورها بودند.
 
   ترامپ شرط بسته که دنیا همان‌گونه بماند و به سمت صلح و پیشرفت حرکت کند، اما می‌خواهد ایالات متحده را به قدرتی درنده‌خو تبدیل کند که در پی تصرف سرزمین‌هایی مثل گرینلند است و این پیام را به مهاجران مستعد و قانونی بدهد که اگر آمدید، باید مراقب رفتار و گفتارتان باشید.
 
    اگر حق با ترامپ باشد و ایالات‌متحده کماکان از مزایای اقتصادی و ثباتی که نزدیک به یک سده تجربه کرده‌ایم، بهره‌مند بماند، اشتباه تحلیلی‌ام را خواهم پذیرفت؛ حتی اگر آمریکا ناگهان از ابرقدرتی مسلط و خوش‌نیت به قدرتی درنده‌خو تبدیل شود، از مدافع اصلیِ تجارت آزاد به غول تعرفه‌گذار بدل گردد، از پشتیبان اتحادیه اروپا به قدرتی مبدل شود که به این قاره می‌گوید «خودت را جمع و جور کن» و از حامی علم به کشوری تغییر یابد که دانشمند برجسته‌ای مثل دکتر پیتر مارکس را صرفاً به‌خاطر مخالفت با نظریات شبه‌علمی کنار بگذارد.
 
    [م. دکتر پیتر مارکس (Peter Marks) یکی از چهره‌های برجسته در حوزه پزشکی و داروسازی در ایالات متحده آمریکا است. او متخصص هماتولوژی و انکولوژی است و به‌ویژه به دلیل نقش کلیدی‌اش در اداره غذا و داروی آمریکا (FDA) شناخته‌شده است. دکتر مارکس در مدیریت نظارت بر واکسن‌های کووید-۱۹ در دوران همه‌گیری کرونا نقش محوری داشت و همواره از مدافعان علم‌مداری و ارتباط شفاف با عموم مردم درباره اهمیت واکسیناسیون و روش‌های علمی بوده است. در مسائل مربوط به درمان‌های ژنی و سلول‌درمانی نیز یکی از رهبران علمی در سطح جهان به‌شمار می‌آید. اما در پی مشاجره با رابرت‌اف‌کندی‌جونیور (وزیر بهداشت و خدمات انسانی ایالات‌متحده) و اختلاف بر سر دعاوی غیرعلمی و مخاطره‌آمیزِ  وزیر جدید از کار برکنار شد.]
 
    اما اگر حق با ترامپ نباشد چه؟ آن‌وقت باد می‌کارد و توفان درو خواهد کرد. جهان نیز به‌تبع چنین خواهد شد و از حالا همه نگران‌ چنین وضعیتی هستند.
 
    هفته گذشته که در چین بودم، خیلی‌ها از من پرسیدند که آیا ترامپ در حال انجام نوعی «انقلاب فرهنگی» شبیه انقلاب فرهنگی مائو است؟ انقلاب فرهنگی مائو ده سال به‌طول انجامید — از ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۶ — و اقتصاد کشور را ویران کرد. او به جوانان حزب‌اش دستور داد چپ‌های بروکراتی را که گمان می‌کرد مخالفش هستند، نابود کنند.
 
 
این سؤال چنان ذهن یکی از مقام‌های بازنشسته و عالی‌رتبه چینی را به خودمشغول کرده بود که هفته گذشته ایمیلی هشدارآمیز برایم فرستاد: مائو جوانان حزب را روانه کرد تا به اندیشمندان جامعه، نخبگان حاکم، افرادی از قبیل دنگ شیائوپینگ، استادان دانشگاه، مهندسان، نویسندگان، روزنامه‌نگاران، پزشکان و همه افراد آزاداندیش و متعهد حمله‌ور شوند. او می‌خواست جهالت و خفقان را فراگیر کند تا بتواند راحت‌تر و تا ابد حکومت کند. آن مقام سابق نوشته بود: «این وضعیت شباهت عجیبی به اتفاقاتی دارد که در ایالات متحده در حال وقوع است. امیدوارم این‌طور نباشد.»
 
    من هم امیدوارم چنین نباشد، به‌ویژه به دلیلی که استیفن روچ، اقتصاددان دانشگاه ییل مطرح کرده است. روچ می‌گوید: زمانی که انقلاب فرهنگی مائو اتفاق افتاد، چین منزوی شده بود و اثرات انقلاب بیشتر در داخل کشور احساس می‌شد. اما انقلاب فرهنگی مشابه در ایالات متحده، می‌تواند «تأثیری ژرف» بر سراسر جهان داشته باشد.
 
   [م. استیفن روچ (Stephen Roach)، اقتصاددان برجسته آمریکایی و استاد بلندپایه دانشگاه ییل است. او همچنین عضو ارشد سابق در موسسه مطالعات بین‌المللی جکسون در ییل و رئیس پیشین دفتر آسیایی شرکت مورگان استنلی بوده است. تخصص اصلی روچ در حوزه اقتصاد کلان جهانی، چین، آسیا و روابط اقتصادی آمریکا و چین است. او در سال‌های گذشته مقالات و تحلیل‌های فراوانی درباره تحولات اقتصادی چین، آینده اقتصاد جهانی، نابرابری درآمدی، و نقش سیاست‌گذاری اقتصادیِ ایالات متحده ارائه کرده است. استیفن روچ به خاطر دیدگاه‌های تحلیلی دقیق و گاه هشداردهنده‌اش نسبت به روندهای اقتصاد جهانی، به‌ویژه در زمینه وابستگی بیش از حد آمریکا به مصرف و کسری حساب جاری، شناخته‌شده است. روچ در حوزه روابط آمریکا و چین، از منتقدان تشدید تنش‌ها میان دو کشور بوده و بارها تأکید کرده که نیاز به همکاری سازنده و بازسازی اعتماد دوجانبه برای ثبات اقتصاد جهانی حیاتی است.]
لینک کوتاه : https://yazeco.ir/?p=176271

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

ابر برچسب
});