به گزارش یازاکو، در دل شب، وقتی پردههای سالن آرام آرام بالا رفت و نخستین نغمههای موغام در فضا پیچید، گویی زمان از حرکت ایستاد. صدایی از اعماق تاریخ، از قلب فرهنگ و از جان موسیقی برآمد و روح حاضران را با خود برد به سفری دور—سفری میان خاطرات، میان رویاها، و میان انسان بودن.
هر اجرا نهفقط نغمهای موسیقایی، بلکه روایتی احساسی بود؛ قصهای از عشق، رنج، امید و شور زندگی. تماشاگران، بیآنکه یک کلمه بگویند، همنفس با ساز و آواز، اشک ریختند، لبخند زدند و با تمام وجود شنیدند.
یکی از لحظات خاص، زمانی بود که صدای خواننده با ساز تار درهم تنیده شد. در آن لحظه، انگار واژهها کافی نبودند؛ فقط احساس بود. حضار از ملیتها و فرهنگهای گوناگون آمده بودند، اما موغام توانست زبان مشترک همهشان شود.
این جشنواره، فقط یک رویداد هنری نبود؛ تجربهای بود برای لمس زیبایی ناب. موغام نهفقط گوشها، بلکه دلها را نوازش داد و یادمان انداخت که موسیقی چطور میتواند مرزها را درنوردد و انسانها را به هم نزدیکتر کند.