یازاکو، مجتبی رزمی – اسفندیار صادقی، مدیرکل آموزش و پرورش آذربایجان شرقی، با اظهاراتی نسنجیده و تحقیرآمیز در ادعایی بیپایه مدعی شد که زبان ترکی در دانشگاهها با استقبال مواجه نشده است؛ گویی این زبان، که قرنها در رگ و ریشهی این خاک جاری بوده، ناگهان بیارزش شده و از دل مردم ترک، رخت بربسته است. این سخنان نهتنها توهینی به هویت و فرهنگ ترکان است، بلکه پرده از تناقضی آشکار با سیاستهای دولت وفاق ملی و وعدههای رئیسجمهور مسعود پزشکیان در باغشمال تبریز برمیدارد؛ وعدههایی که بر وحدت، عدالت و احترام به تنوع قومی و زبانی بنا شدهاند.
زبان ترکی، تنها مجموعهای از واژهها نیست؛ آن، ترانهی لالایی مادران، حماسهی ددهقورقود، و آوای عاشیقهای آذربایجان است. این زبان، هویت میلیونها انسانی است که در این سرزمین، در رژیم پهلوی زیر سایهی سنگین سیاستهای آسیمیلاسیون، برای حفظ فرهنگ و تاریخ خود جنگیدهاند. صادقی با یک جملهی بیمبنا، نهتنها این میراث گرانبها را نادیده گرفت، بلکه به مردمی که بارها برای حق آموزش زبان مادریشان فریاد زدهاند، بیحرمتی کرد. آیا او نمیداند که در کشوری که در گذشته حتی آموزش الفبای ترکی گاه «تهدید امنیت ملی» خوانده میشود، چگونه میتوان از دانشجویان انتظار «استقبال» داشت؟
صادقی، بهعنوان یکی از مدیران دولت پزشکیان، موظف است در راستای سیاستهای دولت وفاق ملی حرکت کند؛ سیاستی که رئیسجمهور در سخنرانی باغشمال تبریز بر آن تأکید کرد و وعده داد که عدالت قومیتی، زبانی و آموزشی را در ایران محقق خواهد ساخت. پزشکیان در این سخنرانی و دیگر گفتوگوهایش، بارها از وحدت ملی، رفع تبعیض و ایجاد فرصتهای برابر برای همهی اقوام سخن گفته است. چگونه ممکن است مدیری از این دولت، با اظهاراتی که بوی تحقیر و به حاشیهرانی میدهد، برخلاف این آرمانها گام بردارد؟ این تناقض، نهتنها اعتماد مردم ترکزبان به دولت را خدشهدار میکند، بلکه زخم کهنهی بیعدالتی زبانی را عمیقتر میسازد.
جالب اینجاست که اگر بنا به استدلال صادقی، کاهش استقبال از یک رشته را نشانهی بیعلاقگی مردم به آن حوزه بدانیم، باید پرسید: آیا کاهش چشمگیر تعداد دانشجویان رشتههای الهیات و علوم دینی در سالهای اخیر، به معنای کم شدن رغبت به دین در جامعه است؟ آمارهای رسمی نشان میدهند که در برخی دانشگاهها، رشتههای الهیات با کاهش شدید متقاضی مواجه شدهاند. آیا صادقی جرات دارد چنین نتیجهگیریای درباره دین کند؟ اگر نه، چرا با همان منطق ناقص، زبان ترکی را آماج تحقیر قرار داده است؟ این تناقض، نشاندهندهی بیاعتباری استدلال او و سوگیری آشکار در اظهاراتش است.
اصل ۱۵ قانون اساسی ایران، سالهاست که چون وعدهای توخالی بر کاغذ مانده است. این اصل، آموزش زبانهای محلی را در کنار زبان فارسی مجاز میداند، اما در عمل، جز چند طرح نمایشی و محدود، چه گامی برای آموزش زبان ترکی برداشته شده است؟ صادقی، بهعنوان یک مدیر آموزشی، بهجای آنکه پاسخگوی این کمکاری باشد، با اظهاراتی نسنجیده، زخم کهنهی ترکزبانان را عمیقتر کرد. او بهجای آنکه از تلاش برای ایجاد رشتههای دانشگاهی، تربیت اساتید، و تولید محتوای آموزشی سخن بگوید، راه سادهتر را برگزید: مقصر دانستن مردم.
این سخنان، تنها یک خطای فردی نیست؛ آنها نشانهای از سیاستی کهن است که هویتهای غیرفارسی را به حاشیه میراند. اما صادقی و امثال او باید بدانند که مردم ترکزبان، مردمی نیستند که در برابر تحقیر سکوت کنند. فرزندان این سرزمین، با وجود همهی فشارها، همچنان برای زبان مادریشان میجنگند. آنها در کلاسهای غیردولتی، در محافل فرهنگی، و در دل اعتراضاتشان، عشق به ترکی را زنده نگه داشتهاند. این روح مقاومت، چیزی نیست که با چند جملهی تحقیرآمیز خاموش شود.
اکنون زمان آن است که به جای توجیه و تحقیر، گامهای عملی برای تحقق عدالت زبانی برداشته شود. زبان ترکی، بهعنوان زبان مادری میلیونها شهروند ایرانی، شایستهی رسمیت یافتن در کنار زبان فارسی و جایگاهی برابر در نظام آموزشی و فرهنگی کشور است. رسمیت بخشیدن به زبان ترکی، نه تنها مطالبهای قانونی بر پایهی اصول قانون اساسی، بلکه ضرورتی برای احترام به کرامت انسانی و تنوع فرهنگی این سرزمین است. عدالت زبانی، یعنی ایجاد فرصتهای برابر برای آموزش، پژوهش و شکوفایی زبان ترکی در مدارس و دانشگاهها؛ یعنی به رسمیت شناختن هویتی که سالهاست زیر فشار سانسور و سرکوب نفس میکشد.
از صادقی و نظام آموزشی انتظار میرود که در راستای وعدههای رئیسجمهور پزشکیان، پاسخگوی این مطالبهی برحق باشند.
چرا رشتههای دانشگاهی زبان ترکی گسترش نمییابد؟ چرا محتوای آموزشی باکیفیت برای این زبان تولید نمیشود؟ چرا به فریادهای مردم برای کرامت زبانی گوش سپرده نمیشود؟ تاریخ، خادمان فرهنگ را به یاد خواهد داشت، اما مدیران نالایق را نیز فراموش نخواهد کرد.
زبان ترکی، بخشی از وجود این سرزمین است. این حق، این هویت، و این فرهنگ، باید با افتخار در جایگاهی که شایستهی آن است، قرار گیرد. به امید روزی که کودکانمان بیهراس، به زبان مادریشان بخوانند، بنویسند، و افتخار کنند. به امید تحقق عدالت زبانی و رسمیت زبان ترکی در کنار زبان فارسی در ایران، در سایهی وفاق ملی که دولت پزشکیان وعدهاش را داده است.