یازاکو، مجتبی رزمی_ بیست و شش سال! انگار عمری گذشته است؛ عمری پر از زخم. از آن پانزده فوریه ۱۹۹۹، که عبدالله اوجالان در نایروبی دستگیر شد، تا امروز، راهی پر فراز و نشیب پیموده شد. خشم، آتش و ترور که سالها قلبها را لرزانده بود، آرام آرام در گذر زمان رنگ باخت. بیست و شش سال و سه ماه، شاید فقط یک عدد باشد، اما در دل آن، داستان زندگیهایی نهفته است که در انتظار صلح سوختند و سرانجام، در سایهی آرامش، نفسی عمیق کشیدند. این پایان، آغاز یک امید است؛ امیدی که دیگر آتش خشم، جایی در آن ندارد.
تحولات اخیر در ترکیه، بهویژه بیانیه تاریخی عبدالله اوجالان، رهبر زندانی حزب کارگران کردستان (پکک)، برای انحلال این گروه و دعوت به فعالیتهای سیاسی مسالمتآمیز، نقطه عطفی در مسیر همزیستی کردها و ترکها ایجاد کرد. عبداله اوجالان این پیرمرد ۷۷ ساله که سالها در زندان تامل کرده، با فهم شرایط جدید و کنار گذاشتن روشهای مسلحانه، گامی شجاعانه به سوی صلح برداشت. او از اعضای پکک خواست تا با زمین گذاشتن سلاحها وانحلال گروه، به فعالیتهای سیاسی روی آورند و تاکید کرد که روشهای مسلحانه که در گذشته به دلیل سیاستهای انکار و سرکوب علیه کردها شکل گرفته بود، دیگر در شرایط کنونی کارآمد نیست. انحلال پ.ک.ک، نه پایان یک گروه، که آغاز یک رویای مشترک بود: رویای صلحی که در آن کرد و ترک، دست در دست، با همزیستی آیندهای روشن بسازند.
این تحول، تنها مدیون یک نفر نبود. در این مسیر، نقش دولت باغچهلی، رهبر حزب حرکت ملی (MHP)، و رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، بهعنوان چهرههای کلیدی در پیشبرد صلح، غیرقابلانکار بود. باغچهلی بهعنوان متحد کلیدی اقتدار، با هوشمندی و حمایت از مذاکرات صلح و همکاری با احزاب کردی مانند حزب دموکراسی و برابری خلقها (DEM)، نشان داد که میتوان هویت ملی را پاس داشت و همزمان دست دوستی دراز کرد. برخلاف اردوغان که بیشتر در پی احیای امپراطوری اسلامی عثمانی بود، باغچهلی با تمرکز بر ایده اتحادیه کشورهای ترک و تقویت همگرایی میان آنها، بهعنوان سیاستمداری بدون حاشیه، توانست بین ملیگرایی و صلحطلبی تعادل برقرار کند و به یکی از معماران اصلی این توافق تبدیل شود.
رجب طیب ادوغان نیز، با وجود انتقادهایی که به برخی سیاستهای تمامیت خواهانهاش وارد است، با فراهم کردن فضایی برای فعالیت سیاسی احزاب کردی، و تضمین تامین مطالباتشان، نشان داد که سیاستمدار و رهبری کارکشته است و منافع ملی را میفهمد.
همکاری این سه نفر، این سه ضلع مثلث صلح با وجود تفاوتهای فکری و سیاسی، نهتنها به کاهش درگیریهای داخلی کمک کرده، بلکه راه را برای بهبود دموکراسی و حقوق بشر در ترکیه هموار کرد. و این سه نفر را به نامزدهایی شایسته برای دریافت جایزه صلح نوبل تبدیل کرده است. این سه مرد، با تفاوتهایشان، در یک نقطه به هم رسیدند: باور به اینکه صلح، تنها راه نجات است.
این داستان، نه فقط برای ترکیه، که برای ایران ما نیز پیامی دارد. سرزمین ما با تنوع قومی، فرهنگی و سیاسی خود، میتواند از این تجربه برای آشتی با اپوزیسیون داخلی و خارجی بهره ببرد. ما مشکلات حلنشدنی با اپوزیسیون نداریم؛ ایرانیان خارج از کشور، چه آنهایی که به دلایل سیاسی مهاجرت کردهاند و چه دیگران، بخشی از خانواده بزرگ ایران هستند. اپوزیسیون با همه تفاوتهایش بخشی از این پیکره هست. ایران برای همه ایرانیان زمانی میتواند معنا پیدا کند که فضای سیاسی بازتر و گسترش دایره فعالیتهای قانونی به واقعیت تبدیل شود. مذاکره با گروههایی که مشی مسلحانه دارند و یا سایر گروههای اپوزیسیون سیاسی داخلی و خارجی، با تمرکز بر منافع مشترک ملی میتواند دشمنیها را کم کند. باید یکبار هم که شده مذاکره را نه از سر اجبار و اکراه و تحت شرایط ناگزیر بلکه با گشاده رویی و حرکت پیشدستانه و خلاقانه امتحان کنیم.
صلح از طریق گفتوگو، پذیرش تفاوتها و کنار گذاشتن خشونت، نهتنها در ترکیه، بلکه در سراسر منطقه، راهی است آزموده و مؤثر. از این الگوی کارامد ما هم درس بگیریم.