• امروز : افزونه پارسی دیت را نصب کنید
  • برابر با : Sunday - 25 May - 2025
0

وصیت نامه شاه اسماعیل صفوی: زبان ما، غیرت ما، میهن ما…

  • کد خبر : 180690
  • 03 خرداد 1404 - 17:00
وصیت نامه شاه اسماعیل صفوی: زبان ما، غیرت ما، میهن ما…
یاز اکو- ۲۳ مه در بسیاری از منابع به‌عنوان روز یادبود شاه اسماعیل ختایی پذیرفته شده است.

به گزارش واحد ترجمه پایگاه خبری یاز اکو به نقل از کولیس،مطلب زیر از دکتر زائور علیئو با عنوان «شاه» در این پایگاه خبری منتشر شده است.

در ۱۷ ژوئیه ۱۴۸۷ چهارمین پسر شیخ حیدر (فرزند اول آن‌ها موسی بود که در شش‌ماهگی درگذشت) به دنیا آمد. خانواده می‌خواستند نام او را موسی بگذارند، اما خاندان این اجازه را نداد و توصیه کردند نامش اسماعیل باشد. اسماعیل به‌عنوان اسمی که در راه خدا قربانی شده پذیرفته شده بود. شیخ حیدر نیز سخن بزرگان خاندان را پذیرفت و نام اسماعیل را بر او گذاشتند.

چند روز پس از تولدش، حسین لَه له به‌عنوان آموزگار و مربی شاه انتخاب شد. او به نوزاد اسماعیل نزدیک شد و سوگند یاد کرد: من پسری را به تربیت خود می‌گیرم و قسم می‌خورم که او را مطابق قوانین و سنت‌های ترک تربیت کنم. قسم می‌خورم که او را فردی بااخلاق، وفادار به تبارش و شایستهٔ فرمانروایی بسازم. قسم می‌خورم که اسرار به‌ارث‌رسیده از نیاکانمان را به او بیاموزم و به او وفادار باشم. اگر از این سوگند برگردم، به تیغ کشته شوم، تیر بر جانم نشیند، زمین و آسمان روان و تنم را نپذیرند.

این سوگند از سوی تشکیلات مخفی «شیر و خورشید» پذیرفته شد. تشکیلاتی از ترک‌های اوغوز که در آذربایجان زندگی می‌کردند، و وظیفه‌اش تربیت حاکمان، حفظ هویت و سنت‌های دولت‌داری در آذربایجان بود. این تشکیلات مخفی که به‌دست اوغوز خان در سال ۲۰۹ پیش از میلاد تأسیس شده بود و اصول آن: عدالت، نظم، اخلاق و خدمت به ملت بود.

به فرمان این تشکیلات پس از حسین بیگ لَه له، افراد زیر به‌عنوان وکیل شاه منصوب شدند: نجم الدین مسعود گیلانی، یار احمد عبدال‌ باقی یزدی، میرزا شاه حسین اصفهانی و خواجه جلال‌الدین محمد تبریزی.

تشکیلات «شیر و خورشید» پس از تحت تعقیب قرار گرفتن اسماعیل، مدتی او را در اردبیل، سپس در رشت مخفی کرد و بعداً او را به دربار میرزا علی حاکم گیلان در لاهیجان برد. در این زمان اسماعیل هفت سال داشت. او در آن‌جا تحت حمایت حسن خان و آموزش حسین لَه له تربیت شد. حدود شش سال در گیلان ماند و زیر نظر امیران و علما، آموزش‌های دینی، علمی و نظامی دید.

شاه اسماعیل ختایی از روز تولد تحت حمایت و تربیت بزرگان تشکیلات «شیر و خورشید» یا همان «دیدگان روزگار» بود. حتی در کتاب‌های قدیمی آمده است که تولد او هم‌زمان با فتح استانبول به دست سلطان محمد فاتح بود.

شاه اسماعیل فردی با توان جسمی و ذهنی فوق‌العاده بود. به‌محض تولد «دیدگان روزگار» او را تحت حمایت گرفتند. زندگی او با آموزش و تربیت لَه له‌اش ادامه یافت. دولت صفوی به‌پاس بنیان‌گذاران ترک آن به نام‌هایی چون «کشور قزلباش» و «پادشاهی قزلباش» معروف شد.

شاه اسماعیل زبان ترکی آذربایجانی را از هند تا بغداد گسترش داد. زبان رسمی دولت را ترکی قرار داد و با آفرینش آثار ترکی، به توسعه سنت اصیل ترکی – آشیقی – کمک کرد. گفته می‌شود او صدای زیبایی نیز داشت و با ساز می‌نواخت و می‌خواند. شاه اسماعیل آثارش را به زبان ترکی نوشت.

علیرغم جوانی، نبوغ نظامی، شجاعت و خرد حکمرانی شاه اسماعیل، او را در شرق و غرب تحسین می‌کردند و هنوز هم تحسین می‌شود. نگاه او به ساختار سیاسی و حقوقی دولت از دوران کودکی‌اش که برای رهبری جنبش قزلباش‌ها تربیت می‌شد، شکل گرفته بود. صفویان، سران قبایل ترک و امیران نیز در شکل‌گیری شخصیت او نقش داشتند، اما این ویژگی‌ها بیشتر از شرایط سیاسی داخلی پدید آمده بود.

فعالیت‌های شاه اسماعیل که تمام جنبه‌های زندگی مردم و دولت را در بر می‌گرفت، به درک ریشه‌های قومی، تثبیت کدهای قومی و هویت فرهنگی پایدار کمک می‌کرد.
شاه اسماعیل شخصیتی استثنایی بود: سرداری نیک، مدیر توانمند، دوست‌دار فرهنگ، شهرساز و دارای قدرت جسمی خارق‌العاده. به همین دلیل، هر دوستدارش چنین می‌گفت: «فدای تو، پیرم، مرشدم».

معروف است که شاه اسماعیل ختایی هیچ‌گاه دشمن شکست‌خورده را تعقیب نمی‌کرد و به آنان اجازه فرار می‌داد. او می‌گفت: «بخشایش از ایمان است». تسلیم‌شدگان را می‌بخشید و حتی اجازه می داد به ارتش اش بپیوندند. در مناطق عملیاتی، هیچ‌گاه اجازه آسیب به غیرنظامیان را نمی‌داد.

در وصیت‌نامه‌اش به قزلباش‌ها، آنان را به اتحاد برای حفظ دولت فراخواند:

«راه صوفی بودن آن است که از نفاق دوری کرده و متحد باشید، تا دشمن از چهار سو نتواند بر شما بتازد. تا زمانی که میان شما اتحاد است، هیچ پادشاهی توان جنگ با قزلباشان را ندارد. بسیار کوشیدم، به کمال رسیدم. تلاش کردم تا جنگی نباشد، نشد. اکنون ده سال از نبرد چالدران گذشته، لبخندی ندیده‌ام، خنده‌ای نکرده‌ام… واپسین روزهای عمرم را می‌گذرانم… در این عمر کوتاه برای شما هرچه در توانم بود، انجام دادم. با فتح‌ها کوشیدم میهن پاره‌پاره‌مان را یکپارچه کنم. مشتی از خاک وطن را بر مشت زر، و واژه‌ای از زبانمان را بر گنجینه‌ای از جواهر ترجیح دادم. هر دو را برای جاودانگی میهن و زبانمان انجام دادم. هرچه توانستم کردم. هرچه خوب آغاز کردم، شما ادامه دهید! اشتباهاتم را تکرار نکنید! این وصیت من است… پدران دلیر سه امانت به شما سپردند: زبان‌مان، غیرت‌مان، میهن‌مان – جان شما، امانت آن‌هاست!»

برخی منابع نوشته اند که در واپسین لحظات، به پسرش تهماسب چنین گفت:«نور چشمم، بیرون برو، من باید بروم…»

زمانی که از دنیا رفت، ۳۷ سال داشت. از این عمر، ۲۴ سال را شاه دولت صفوی بود. به‌نقل از «روضه الصفویه»، درگذشت شاه اسماعیل، مردم و درباریان را در اندوهی ژرف فرو برد. حالتی از درماندگی و رکود عمومی پدید آمد. اما شخصیت‌هایی چون دیو سلطان روملو، کوپک سلطان اوستاجلی و دیگران تلاش کردند تا مردم را برای پذیرش این فقدان و ضرورت خاک‌سپاری شاه آماده کنند.

آیین تدفین آغاز شد. امیر جمال‌الدین محمد از استرآباد ریاست آن را برعهده داشت. برجسته‌ترین شخصیت‌های دینی، امیران، بزرگان دولت، خلفا و مریدان صوفی در آن حضور داشتند. به فرماندهی امیر جمال‌الدین، پیکر شاه شست‌وشو داده شد، در کفن پیچیده و نماز میت خوانده شد. سپس با همراهی گروهی از صوفیان و قزلباش ها به اردبیل منتقل شد و در کنار آرامگاه جدش شیخ صفی‌الدین به خاک سپرده شد.

افکار شاه اسماعیل صفوی ایده‌ای جهانی بود، اما از سوی دیگران دزدیده شده و به‌شکل تحریف‌شده‌ای دوباره عرضه شد. شاه اسماعیل که توسط «دیدگان روزگار» تربیت یافته بود، در ۱۴ سال حکومت خود ۱۴ ولایت را فتح کرده و دولتی ملی بنیان نهاد.

لینک کوتاه : https://yazeco.ir/?p=180690

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

ابر برچسب
});