• امروز : افزونه پارسی دیت را نصب کنید
  • برابر با : Sunday - 3 August - 2025
1

تجاوز اسرائیلی _ آمریکایی و رسوایی ملی گرایی آریایی _ ایرانشهری

  • کد خبر : 185178
  • 11 مرداد 1404 - 11:18
تجاوز اسرائیلی _ آمریکایی و رسوایی ملی گرایی آریایی _ ایرانشهری
یازاکو - تجاوز نظامی اسرائیل و ایالات متحده آمریکا به خاک ایران و بمباران مناطق مختلف نظامی و غیر نظامی به بهانه تهدید هسته ای از جانب ایران، آن هم در جریان مذاکراتی که می توانست به احیا یا برقراری یک توافق جدید هسته ای و محدود سازی غنی سازی منجر شود، گذشته از برملا ساختن ماهیت تجاوزگرانه رژیم اسرائیل و حامیان غربی آن، نقطه عطفی در آشکار سازی ماهیت و چهره واقعی " ملی گرایی تبارگرایانه و نژادپرستانه آریایی _ ایرانشهری " بود. جریانی که از سلطنت طلبی گرفته تا طیف هایی از اصلاح طلبی و اصولگرایی را نیز به شیوه ها و معانی مختلف دربر گرفته است.

یازاکو، فرامرز تقی لو _ تجاوز نظامی اسرائیل و ایالات متحده آمریکا به خاک ایران و بمباران مناطق مختلف نظامی و غیر نظامی به بهانه تهدید هسته ای از جانب ایران، آن هم در جریان مذاکراتی که می توانست به احیا یا برقراری یک توافق جدید هسته ای و محدود سازی غنی سازی منجر شود، گذشته از برملا ساختن ماهیت تجاوزگرانه رژیم اسرائیل و حامیان غربی آن، نقطه عطفی در آشکار سازی ماهیت و چهره واقعی ” ملی گرایی تبارگرایانه و نژادپرستانه آریایی _ ایرانشهری ” بود. جریانی که از سلطنت طلبی گرفته تا طیف هایی از اصلاح طلبی و اصولگرایی را نیز به شیوه ها و معانی مختلف دربر گرفته است.

دفاع و حمایت مفتضحانه و مبتذلانه فرزند شاه مخلوع از تجاوز نظامی یک دولت خارجی به خاک ایران، پذیرش دست نشاندگی و توسل به آن برای بازگشت به تخت سلطنت استبدادی همچون پدر و پدربزرگ خود، دلالت روشنی بر وطن نشناسی و وطن فروشی این سوژه طنز آریامهری و حامیان مفتضح تر و مبتذل تر از خود او داشت. با این حال، با نظر به فقدان جایگاه اینان در مخیله اکثریت قاطع مردم ایران، پرداختن به آن را اتلاف وقت و اطناب مطلب می دانم.

از ملی گرایی تباری مبتذل و مفتضح در سلطنت طلبی دست نشانده آریامهری که بگذریم، نفوذ ایدئولوژی آریایی گری ایرانشهری در طیفی از جریان اصولگرایی و اصلاح طلبی نیز زمینه ساز نوعی توجیه تجاوزگری اسرائیل به خاک کشور بوده است. برساخت و تشدید تقابل ملت ایرانی _ امت اسلامی و نامرتبط دانستن مذهب با ملیت و سیاست ملی و به تبع آن تلاش برای گذار از جمهوری اسلامی به مثابه یک حکومت امت گرا، خود زمینه ساز توجیه تغییر نظام چه از طریق خیزش داخلی و یا تجاوز خارجی بوده است.در این نگرش، از آنجایی که زمینه های انقلاب سراسری و خیزش عمومی داخلی فراهم نمی شود، پس تجاوز خارجی اگر به تغییر نظام بیانجامد، استقبال خواهد شد.

از برساخت و تشدید تقابل میان “مکتب ایرانی” در مقابل ” ایران اسلامی” در گفتمان اصولگرایی دولت نهم و دهم تا برساخت تقابل میان ” خون امام حسین” و ” ژن هخامنشی” از جانب نماینده اصولگرای مجلس سیزدهم در حمله به رئیس جمهور مسعود پزشکیان، روایت رئیس قوه قضائیه از بروز تقابل میان مفاهیم “اسلامی” و ” ملی” در جلسات برخی مسئولان و تلاش برخی چهرهای اصولگرا برای تقدیس کوروش و شاهان هخامنشی و ساسانی ، همه گویای یک پارادایم شیفت یا استحاله در طیفی از جریان اصولگرایی به سمت ملی گرایی تباری آریایی_ ایرانشهری بوده است که در ضمیر خود رهایی از جمهوری اسلامی حتی از تجاوز دولت متخاصم خارجی به خاک کشور را نیز توجیه پذیر تلقی می کند.

در طیفی از جریان اصلاحات نیز، گرایش به آریایی گری و ایرانشهری با عدول از گفتمان دمکراسی خواهی و حقوق بشری دوم خرداد به سمت بافته های نظری آن به اصطلاح ” فیلسوف ایرانشهر”، جواد طباطبایی، که دمکراسی و حقوق بشر را تهدیدی بر توهمات آریایی_ پارسی خود درباره ایرانشهر می پنداشت، صورت گرفته است. تمجید از توهم ” شاهی آرمانی ایرانی” در مقابل انواع الگوهای دولت مدنی مدرن و سخن گفتن از ” انقلاب ملی در انقلاب اسلامی”، نوعی زمینه سازی ایرانشهری و آریامنشانه برای گذار از جمهوری اسلامی به الگویی از شاهی ایرانی به هر طریق و “با هر نام و ننگی” بوده است. بدین ترتیب، از آنجایی که این نیز طیف موفق به ایجاد انقلاب عمومی و حاضر به هزینه دادن مالی و جانی برای مخالفت و سرنگونی جمهوری اسلامی” به نام” و افتخار خود نبوده اند، “ننگ” استقبال ضمنی از تجاوز دشمن به خاک کشور و نابودی وطن و شهروندان آن در ازای تغییر نظام سیاسی و بازگشت اینان به مسند قدرت توتالیتر را توجیه پذیر دانسته اند.

با این اوصاف پرسش از نسبت ایدئولوژی ایرانشهری آریامحور با وطن پرستی مدرن و مدنی چیست؟ چرا آریاپرستان و ایرانشهریان حاضرند حتی در ازای تجاوز دشمن خارجی به خاک کشور و کشتار شهروندان آن، قدرت را تصاحب کنند؟ پاسخ این است که اینان ایران را صرفا به رنگ و بوی قومی_ نژادی آریایی_ پارسی قدیم و ازلی می خواهند و تعامل دین و دولت را به شرطی که آن دین، دین زرتشتی یعنی دین قوم آریایی_ پارسی باشد، می پذیرند. از منظر اینان، ایرانی باید خود را آریایی و با اصالت پارسی و زرتشتی بداند و از این روی زدودن هرگونه نشانگان غیر آریایی _ پارسی همچون دین اسلام و زبانهای غیر فارسی همچون عربی و ترکی از ضرورت های ایدئولوژیک است. برای اینان، ایران ناب آریایی_ پارسی و زرتشتی حتی اگر ضعیف، زبون و تحت سلطه و استعمار و هدایت دول غربی که خود آفریننده روایت آریایی بوده اند، باشد، قابل پذیرش تر از یک ایران قدرتمند و دارای استقلال سیاسی، ولی همزمان دارای تنوع قومی و مذهبی غیر پارسی و غیر زرتشتی و دارای روابط حسنه با همسایگان غیر پارس در منطقه است.

قسمت دوم

ایدئولوژی ملی گرایی نژادی آریایی_ ایرانشهری هیچ نسبت منطقی با وطن پرستی مدنی مدرن که سرزمین ملی را جایگاه سکونت شهروندان آزاد و دارای حقوق برابر قومی، زبانی و مذهبی در قالب مفهوم ملت_ دولت می داند، ندارد، و هرچند اسلام سیاسی را متهم به وفاداری به ایده امت واحده اسلامی و عدم پایبندی به چارچوب ملت- دولت و مصالح ملی می کند، خود نیز ملتزم به منطق ملت_ دولت و مصالح ملی نبوده و آن را فدای توهم نژادی فراملی خود در قالب مفهوم ایران بزرگ آریایی_ پارسی یا همان امت واحده پارسی_ زرتشتی می کند.

 ملی گرایی آریایی_ ایرانشهری، از آنجایی که اساسا غیر عقلانی و ناسازگار با منطق عقلانیت سیاسی و مدنی دنیای مدرن است، بسیار احساسی و رمانتیک، گذشته گرا، اصالت جو، واپسگرا، بنیادگرا، نفرت پراکن، دشمن ساز و غیریت پرداز است. چنانکه احساس عشق به توهم گذشته باستانی آریایی_ پارسی و نفرت از نژادها و اقوام دیگر به مثابه غیر یا دشمن معیار سیاست ورزی آن در داخل و خارج بوده است. تلاش بیش از صد ساله برای محو اسلام عربی و زبان ترکی و تبعیض علیه مناطق عرب و ترک نشین به مثابه نشانگان غیر یا دشمن و همچنین منازعه و دشمنی با همسایگان عرب و ترک از شاخص های اصلی این ایدئولوژی نژادی بوده است.

 تجاوز اسرائیل و آمریکا به ایران، منطق ایدئولوژی ملی گرایی آریایی_ ایرانشهری را در بارزترین جلوه، عیان نمود. گذشته از حمایت صریح و استقبال ضمنی طیف های مختلف حامیان این ایدئولوژی از تجاوز اسرائیل و آمریکا به خاک کشور، حملات این طیف به رئیس جمهور ترک زبان ایران، دکتر مسعود پزشکیان که با تکیه بر پایگاه رای ترکان ایران موفق به پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری دوره چهاردهم گردید، و حتی دعوت از اسرائیل به ترور وی در کنار انواع بهانه تراشی ها و ادله تراشی های غیر منطقی و غیر مستند مبنی بر استفاده اسرائیل از آسمان جمهوری آذربایجان برای حمله به ایران و بی توجهی رئیس جمهور به آن همزمان با شرکت در اجلاس اکو در جمهوری آذربایجان و همچنین انواع آسمان و ریسمان کردنهای اغراق آمیز و غلو و بزرگنمایی مساله کریدور زنگزور و دعوت به آغاز جنگ با آذربایجان و ترکیه بر سر این موضوع، همه و همه، جلوه های بارزی از آشکارگی تام و تمام منطق ملی گرایی نژادی رمانتیک و مبتنی بر حس نفرت نسبت به شهروندان ترک ایران و همسایگان ترک همچون آذربایجان و ترکیه بوده است.

 برای ملی گرایی نژادی آریایی_ایرانشهری، اگر تجاوز، بمب، موشک و اشغال سرزمین از جانب دول غربی که خود آفرینندگان روایت آریایی بوده اند، باشد، عیبی ندارد که هیچ، بلکه نوش است، چرا که آن را همچون تازیانه هایی برای بیدار شدن از خواب غفلت و بازگشت به هویت اصیل آریایی مشترک با آریاییان اروپایی در نظر می گیرند؛ حتی اگر اسرائیل سامی پیش قراول غربیان آریایی باشد. از این روی، مطابق با منطق رمانتیک ملی گرایی آریایی_ ایرانشهری، باید به جای دشمن متجاوز عینی و حقیقی، نفرت و خصومت را متوجه دشمن برساخته ذهنی اعم اسلام، اعراب یا ترکان کرد و با نظر به تضعیف عمومی گفتمان اسلام سیاسی امت گرا در ایران، چه چه چیزی می تواند آسان تر و دم دست تر از ترکان ایران و کشورهای همسایه ترک زبان برای دشمنی و نفرت پراکنی باشد.

 ملی گرایی آریایی_ ایرانشهری در سودای خود برای راه انداختن یک جنگ تمام عیار میان ایران و جمهوری آذربایجان_ ترکیه، در صدد تحقق رویای خود مبنی بر برساخت و تشدید تقابل میان هویت پارسی_ ایرانی و هویت ترکی بویژه در مناطق ترک نشین ایران است. هویت ترکی همواره باید در داخل و خارج در جایگاه دشمن و غیر باقی بماند، حتی شده با دروغ پردازی و تحمیل دشمنی و جنگ بر وی. ملی گرایی نژادی، بدین ترتیب خود زمینه ساز تخاصم و جدال داخلی و منطقه ای است.

 آنگونه که نمونه فاشیزم و نازیسم نشان داد، ملی گرایی نژادی از حس رماتیک نفرت و دشمن سازی در داخل و خارج تغذیه می کند و بدانگونه که تجربه جنگ جهانی دوم نشان داد، خودویرانگر و جهان ویرانگر و یا به عبارت دیگر خود سوز و دیگر سوز است. ملی گرایی نژادی نمی تواند با مقومات مدرنیته سیاسی و اصول دولت مدنی مدرن در قالب مفهوم ملت_ دولت مطابق با تعریف وطن پرستانه یا پاتریوتیستی سازکار باشد و از همین روی با آزادی و حقوق برابر بنیادین بشری و در نتیجه با دمکراسی سر ناسازگاری دارد. ملی گرایی نژادی نه وطن می شناسد و نه هم وطن و همشهروند آزاد و برابر و به همین خاطر حاضر است در ازای بازگشت به قدرت توتالیتر به مدد تجاوز خارجی، وطن و هم وطن را همزمان به چوپ حراج گذاشته و بفروشد.

قسمت سوم و پایانی

 با وجود همه نفرت پراکنی و خصومت ورزیهای ملی گرایی آریایی_ ایرانشهری علیه هویت ترکی در ایران و با نظر به پوچ بودن نظریه بنیادگرایانه، سلف گرایانه، دیرینه گرایانه، گذشته گرایانه و واپسگرایانه تداوم تاریخی ایران آریایی به مثابه “ملت دیرینه، کهن، استثنایی و خاص”، گسست تاریخی و کثرت فرهنگی_ اجتماعی، ویژگی اساسی تاریخ و جامعه ایران از ادوار مختلف پیشا آریایی تا پسا آریایی و از تاریخ پیشا اسلامی تا پسا اسلامی بوده است. در این میان، در دوره پسا اسلامی تاریخ ایران، این همواره ترکان بوده اند که در تاریخ هزار ساله حکومت خود در ایران و بویژه از عصر صفوی و قاجاری به بعد، پیشگام ساختن، ترقی و تجدد ایران بوده اند. از شاه اسماعیل صفوی ها و آقامحمد خان قاجار ها و از ستار خان ها و باقرخان ها و شیخ محمد خیابانی ها تا باکری ها و همه همه، گواه روشنی بر وطن دوستی، ترقی خواهی و صیانت از سرزمین و استقلال ایران از جانب ترکان ایران زمین دارد. چه کسی می تواند ادعا کند که بدون شاه اسماعیل صفوی ایده ایران شیعی و بدون آقامحمد خان قاجار، قلمرو ایران فعلی فراتر از کرمان و شیراز زندیه می توانست وجود داشته باشد؟

 جریانهای های فکری_ سیاسی در آذربایجان ایران در دو صده اخیر نیز همواره جنبش هایی مدنی بوده اند که با تعهد و اولویت دادن به وطن پرستی مدنی در مقابل ملی گرایی نژادپرستانه و قوم مدارانه آریایی، در صدد توسعه و ترقی مدنی ایران به شیوه ای دمکراتیک و مبتنی بر آزادی و حقوق برابر شهروندی بوده اند. غیر از معدود شبه روشنفکران و تحصیلکردگان اواخر قاجار و عصر پهلوی که فریفته روایت آریایی و برساخته شرق شناسی غربیان شدند، جریانهای های فکری _ سیاسی عمومی در آذربایجان ایران همواره معطوف به وطن پرستی مدنی، آزادی خواهی، دمکراسی خواهی، توسعه و ترقی وطن ایرانی با همه تنوع و کثرت مذهبی، فرهنگی و زبانی بوده اند. جریان روشنفکری اصیل آذربایجان خواهان تحقق دولت مدنی مدرن، دمکراتیک و بوروکراتیک در ایران است که ضمن نمایندگی از اراده عمومی ملت در قالب ملت_ دولت مدنی مدرن، حامی و نگهبان آزادی و حقوق برابر مدنی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، دینی، مذهبی، قومی و زبانی همه ایرانیان باشد. بدون شک تحقق چنین شرایطی مستلزم برقراری دولتی خواهد بود که نسبت به مذهب و زبان ملت بی طرف باشد و آزادی و برابری مذهبی و زبانی شهروندان ملت مدرن و مدنی ایران را تضمین نماید. رسمی شدن زبان ترکی و آموزش اجباری آن در مدارس، یکی از جلوه های توسعه دمکراتیک چنین دولتی خواهد بود.

 ملی گرایی نژادی آریایی_ ایرانشهری، جریانی پوپولیستی و توتالیتر است که یا به مدد فضای پوپولیزم مبتذل داخلی و یا به مدد تجاوزگری دول متخاصم و دست نشاندگی مفتضحانه از جانب آنان قادر به دزدیدن و تصاحب قدرت و اعمال آن بصورت تمامت گرا و توتالیتر خواهد بود. نتیجه آن نیز چیزی جز جنگ افروزی داخلی و خارجی، تشدید واپسگرایی و عقب ماندگی نخواهد بود. مسلما در شرایط جامعه آزاد و دمکراتیک که حاکمیت قاطع قانون، استقلال واقعی و نه صوری قوا و همچنین رقابت واقعی و نه تشریفاتی احزاب و تحقق اراده عمومی از طریق مجلس مستقل ملی وجود داشته باشد، ملی گرایی نژادی آریایی_ ایرانشهری در نهایت و در بالاترین اقبال خود، به عنوان یک جریان حزبی راست افراطی همچون احزاب دست راستی افراطی در جوامع آزاد و دمکراتیک، وزنی بیش از حدود ۲۰ درصد در جامعه ایران نخواهند داشت. در چنین شرایطی سیاست داخلی و خارجی بر مبنای تناسب احزاب سیاسی و نقش آنان در مجلس و دولت شکل خواهد گرفت و بدین ترتیب زمینه های سرقت و تصاحب قدرت از طریق توسل به پوپولیزم داخلی یا تجاوز و دست نشاندگی خارجی از میان خواهد رفت.

لینک کوتاه : https://yazeco.ir/?p=185178
  • نویسنده : فرامرز تقی لو، دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه تبریز
  • ارسال توسط :
  • منبع : یازاکو
  • بدون دیدگاه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.