• امروز : افزونه پارسی دیت را نصب کنید
  • برابر با : Sunday - 17 August - 2025
0

ائتلاف‌های غیرمنتظره: جنگ‌های قره‌باغ و غزه چگونه امنیت شمال‌غرب آسیا را زیر و رو می‌کنند

  • کد خبر : 185941
  • 26 مرداد 1404 - 16:20
ائتلاف‌های غیرمنتظره: جنگ‌های قره‌باغ و غزه چگونه امنیت شمال‌غرب آسیا را زیر و رو می‌کنند
یازاکو - این مطالعه به تحلیل چگونگی برهم خوردن تعادل روابط میان ارمنستان، آذربایجان، ایران، اسرائیل، ترکیه و روسیه بر اثر درگیری‌های جاری در منطقه‌‌‌ شام[1] و قفقاز جنوبی پساشوروی پرداخته و نشان می‌دهد چگونه این وضعیت می‌تواند به جنگی بزرگ و فرامنطقه‌ای منجر شود.

به گزارش یازاکو، این مطالعه به تحلیل چگونگی برهم خوردن تعادل روابط میان ارمنستان، آذربایجان، ایران، اسرائیل، ترکیه و روسیه بر اثر درگیری‌های جاری در منطقه‌‌‌ شام[۱] و قفقاز جنوبی پساشوروی پرداخته و نشان می‌دهد چگونه این وضعیت می‌تواند به جنگی بزرگ و فرامنطقه‌ای منجر شود. پیروزی‌های نظامی آذربایجان در سال‌های ۲۰۲۰ و ۲۰۲۳ علیه جمهوری جداطلب و تحت اشغال ارمنستان ناگورنو-قره‌باغ بر نگرانی‌‎های جدی ایران دامن زده است. تهران این دستاوردها را در کنار گفتمان تهاجمی و انتقام‌‎جویانه باکو، تهدیدی بزرگ برای امنیت منطقه‌ای می‌داند.

با تضعیف ارمنستان و بی‌عملی متحد روس آن، و در حالی‌که ترکیه و اسرائیل در کنار آذربایجان قرار گرفته‌اند، جنگ غزه باعث شده ایران، باکو را به چشم مهره‌ی خطرناک اسراییل در منطقه ببیند. با این‌وجود، بحران فلسطین شکافی جدی میان ترکیه و اسرائیل ایجاد کرده که می‌تواند جایگاه باکو را تضعیف کند. اگر لحن جنگ‌طلبانه دولتمردان آذربایجان، این کشور را به حمله به همسایه تضعیف‌شده‌اش، ارمنستان، سوق دهد، احتمال رویارویی نظامی میان دو کشور شیعه  آذربایجان و ایران  افزایش می‌یابد؛ رویارویی‌ای که بعید است بدون ورود بازیگران دیگری چون ارمنستان، ترکیه، اسرائیل و روسیه باقی بماند.

چگونه جنگ‌های قره‌باغ و غزه نظم امنیتی شمال‌غرب آسیا را دستخوش تغییر کرده‌اند؟ این مقاله نگاهی می‌اندازد به تحولات مهم دو منطقه نسبتاً دور از هم؛ قفقاز جنوبی پساشوروی و خاورمیانه، و روابط پیچیده میان شش بازیگر اصلی: ارمنستان، آذربایجان، ایران، اسرائیل، ترکیه و روسیه. ما شاهد اتحادهای غیرمنتظره‌ای هستیم؛ مثل همکاری آذربایجان و اسرائیل و پیوند میان ایران و ارمنستان، در حالی که روابط ترکیه و اسرائیل رو به وخامت است و روسیه که تمرکز خود را به جنگ اوکراین معطوف کرده، آرام‌آرام از ارمنستان فاصله می‌گیرد.

تغییرات بزرگی در توازن قدرت در راه است که می‌تواند امنیت غرب آسیا از نو بازتعریف کند. پیروزی آذربایجان در جنگ قره‌باغ سپتامبر ۲۰۲۳ و عملیات زمینی اسرائیل در غزه برای نابودی حماس، منطقه را شدیداً دوقطبی کرده است. روابط ترکیه، حامی فلسطینی‌ها، با اسرائیل به پایین‌ترین سطح رسیده، روسیه به نظر می‌رسد قفقاز را ترک کرده و ایران سیاست‌های تهاجمی‌تری نسبت به آذربایجان، شریک استراتژیک اسرائیل، اتخاذ کرده است. با گسترش جنگ غزه، ممکن است آذربایجان به نقطه حساسی در نقشه بحران‌های غرب آسیا بدل شود و افزایش خصومت میان تهران و باکو، هرگونه تشدید درگیری میان ایران و اسرائیل یا حمله آذربایجان به ارمنستان می‌تواند باعث برخورد نظامی میان تهران و باکو و احتمال شعله‌ور شدن جنگ منطقه‌ای شود.

روسیه نفوذ خود را در قفقاز جنوبی از دست داده است. نیروهای حافظ صلح آن پس از جنگ ۲۰۲۰ قره‌باغ که در این منطقه مستر شده بودند، در حال خروج‌اند، به‌خصوص پس از کوچ گسترده ارامنه قره‌باغ به ارمنستان. عدم تمایل یا توانایی مسکو برای حمایت از ارمنستان، در حالی که آذربایجان با حمایت ترکیه و اسرائیل اعتماد به نفس بیشتری یافته باعث ناامیدی ارمنستان شده و ایروان را به جستجوی شرکای جایگزین جدید از جمله غرب سوق داده است. عقب‌نشینی غیرمنتظره روسیه، رقبای دیرینه‌اش یعنی ترکیه و ایران را برانگیخته تا در این نقش پررنگ‌تری در این چهارراه ژئوپولیتیک برعهده بگیرند.

برای آنکارا، پیروزی‌های نظامی باکو و بازگرداندن تمامیت ارضی آن، آرزوی برادری ترکی میان دو کشور را دوباره زنده کرده است. برای اسرائیل، جمهوری آذربایجانِ نفت‌خیز، از زمان استقلال در اوایل دهه‌ی ۱۹۹۰، همواره یک کشور مسلمان دوست تلقی شده که می‌تواند هم نفت تأمین کند و هم به‌عنوان سدی در برابر ایران عمل کند؛ کشوری که هر دو نسبت به آن بدگمان بوده‌اند. تسلط جمهوری آذربایجان بر قره‌باغ نگرانی‌های ایران را درباره وجود یک ملت ترک متحد و قدرتمند در شمال غرب ایران، که از یک اکثریت جمعیتی ترک برخوردار است، و با روابطی فراتر از ترکیه و اسرائیل و حتی غرب، تشدید کرده است. با این حال، انتقاد شدید ترکیه از جنگ غزه، روند بهبود روابط آنکارا و تل‌آویو را که با میانجی‌گری باکو صورت گرفته بود، به خطر انداخته است.

گسترش جنگ در شام می‌تواند روابط آذربایجان با جمهوری اسلامی را بیش از بیش تیره‌تر کند. گفتمان نظامی‌گرایانه جمهوری آذربایجان پس از پیروزی در قره‌باغ، تهران را به این نتیجه رسانده که باکو یک نیروی تلافی‌جوی خطرناک و عامل صهیونیسم است. درگیری‌های مستقیم یا نیابتی میان ایران و اسرائیل، ترکیه را در تنگنا قرار می‌دهد: آیا در صورت حمله ایران به آذربایجان، به‌عنوان یک هدف در دسترس و طرفدار اسراییل، آنکارا باید از شریک ترک‌ خود دفاع کند یا به دلیل خصومت با اسرائیل عقب‌نشینی کند؟ این سناریو همچنین می‌تواند اسرائیل را وادار به دخالت کند، به ویژه چون بخش قابل توجهی از نفت خود را از آذربایجان تامین می‌کند.

این مقاله به بررسی تحولات اخیر در ساختار امنیتی شمال‌غرب آسیا می‌پردازد، با تمرکز ویژه بر روابط متغیر آذربایجان با بازیگران مهم منطقه. در بخش نخست، مروری بر سه دهه گذشته سیاست منطقه‌ای ارائه می‌شود که محور آن تعاملات باکو با ترکیه، ایران و اسرائیل است. در بخش دوم، چشم‌انداز پس از سپتامبر ۲۰۲۳ بررسی می‌شود؛ جایی که تغییر موازنه قدرت در دل اتحادهای غیرممنتظره‌ای چون آذربایجان، اسرائیل و ترکیه از یک‌سو و ارمنستان، ایران و روسیه از سوی دیگر  برجسته می‌شود. این مقاله نشان می‌دهد که درگیری‌های خونین در منطقه شام و قفقاز جنوبی باعث تغییرات بنیادین در توازن قوا شده و خطر بروز جنگی فرامنطقه‌ای جدی‌تر شده است. از همه مهم‌تر، اگر جنگ مستقیم نظامی بین ایران و اسرائیل یا ایران و آذربایجان روی دهد، احتمالاً ارمنستان، ترکیه و روسیه نیز به این بحران کشیده خواهند شد و امنیت کل شمال‌غرب آسیا به خطر خواهد افتاد.

اتحاد غیرمنتظره‌ی ترکیه و آذربایجان

فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ فرصت‌های غیرمنتظره‌ای را برای ترکیه — قدرتی نوظهور در منطقه — گشود. در قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی، پنج کشور مستقل ترک‌ شکل گرفتند و موجی از نوستالژی پان‌ترکی را زنده کردند. با این حال، چالش‌های سیاسی و اقتصادی، رؤیای رمانتیک اتحاد تُرکی را کنار زد و جای خود را به همکاری‌های دیپلماتیک، اقتصادی و فرهنگی واقع‌بینانه داد. فراخوان‌ها برای ایجاد یک اتحادیه سیاسی از کشورهای تُرک‌زبان  که زمانی در میان برخی نخبگان فکری ترکیه، آذربایجان، قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان و ترکمنستان محبوب بود، به سد منافع شخصی رهبران منطقه برخورد؛ رهبرانی که بیش از هرچیز به تحکیم پایه‌های حکومت و قدرت خود خود می‌اندیشیدند. هم‌زمان، مسکو نقش سیاسی، اقتصادی و نظامی خود را در «حیاط خلوت» پساشوروی به‌طرز چشمگیری گسترش داد؛ نقشی که آنکارا منابع لازم برای رقابت با آن را نداشت.

در میان پنج کشور تازه‌استقلال‌یافته تُرک‌، جمهوری آذربایجان، که از نظر زبانی، فرهنگی و جغرافیایی بیش از همه به ترکیه نزدیک‌ بود، از اوایل دهه ۱۹۹۰، ترکیه را متحد طبیعی خود می‌دانست که می‌تواند با حمایت خود، به باکو برای تقویت استقلال سیاسی و اقتصادی کمک کند. هرچند آنکارا در سال‌های نخست استقلال پشتیبانی دیپلماتیک مثال‌زدنی‌‎ای از باکو به عمل آورد، با این وجود دولت‌‌های ترکیه کوشیدند از ورود مستقیم به جنگ اول قره‌باع (۱۹۹۴-۱۹۹۲) خودداری کنند تا درگیر رویارویی نظامی با روسیه، متحد اصلی ارمنستان، نشوند.

پس از شکست جمهوری آذربایجان در این جنگ، روابط آنکارا و باکو بیشتر به سمت همکاری‌های اقتصادی و انرژی میل کرد. با وجود فشارهای مسکو و تهران، و با اتکاء به پشتیبانی آمریکا و ترکیه، خطوط لوله راهبردی نفت و گاز طبیعی ساخته و تا اوایل دهه ۲۰۰۰ به بهره‌برداری رسید. این خطوط، میادین انرژی آذربایجان را از طریق گرجستان و ترکیه به بازارهای غربی متصل می‌کردند. خط لوله باکو–تفلیس–جیهان و خط لوله قفقاز جنوبی، با دور زدن روسیه، درآمدهای کلانی برای آذربایجانِ محصور در خشکی ایجاد کردند؛ درآمدی که این کشور را از انزوای جغرافیایی و سیاسی بیرون آورد و سرمایه و توجه دیپلماتیک غرب را به سوی خود جلب کرد.

از سال ۱۹۹۴ تا ۲۰۲۳، حمایت سیاسی ترکیه برای آذربایجان نقش کلیدی داشت، خصوصاً در موضوع قره‌باغ و هفت استان ماجور که تحت اشغال نیروهای ارامنه بود. ترکیه همچنین درهای آکادمی‌های نظامی خود را به روی دانشجویان آذربایجانی باز کرد و به تربیت نسل جدیدی از افسران کمک کرد که طبق بالاترین استانداردهای ناتو آموزش دیده‌اند. با گسترش روابط سیاسی و اقتصادی میان آنکارا و باکو، نخبگان دو کشور شعار «یک ملت، دو دولت» را برای نشان دادن نزدیکی فرهنگی‌شان برجسته کردند. با این حال، ترکیه هنوز از ورود مستقیم به درگیری نظامی طولانی‌مدت آذربایجان با ارمنستان که متحد روسیه بود پرهیز می‌کرد و از ایجاد یک اتحاد نظامی رسمی با جمهوری آذربایجان خودداری کرد، هرچند بسیاری در باکو این اتحاد را یک ضرورت تاریخی برای مقابله با نفوذ روسیه و ایران در منطقه‌ی قفقاز جنوبی و حمایت آن‌ها از ارمنستان می‌دانستند.

اما در میانه‌ی دهه ۲۰۱۰، رویکرد آنکار تغییر کرد و ملاحظه‌کاری گذشته را کنار گذاشت. در پی افزایش تنش‌های ارمنستان و آذربایجان بر سر قره‌باغ و دیگر مناطق، و نیز تلاش ایروان برای کسب شناسایی بین‌المللی «نسل‌کشی» ادعایی در آناتولی عثمانی، دولت اردوغان از عملیات نظامی باکو در  ۲۰۱۶ و ۲۰۲۰ حمایت کرد. تنها در سال ۲۰۲۲ بنابر اعلام وزارت دفاع آذربایجان، بیش از ۲۰ مانور نظامی مشترک بین دو کشور برگزار شد.به گفته‌ی این وزراتخانه هدف این مانورها افزایش هماهنگی رزمی، بهبود مدیریت، تبادل تجربه و ارتقای سطح حرفه‌ای نیروهای نظامی بود. تخلیل پیش‎رو نشان می‌دهد که حمایت ترکیه همراه با خرید تجهیزات پیشرفته نظامی آذربایجان از اسرائیل نقش مهمی در پیروزی باکو بر ارتش ارمنستان در جنگ دوم قره‌باغ ایفا کرده است.

اتحاد ایران و ارمنستان در تنگنا

فروپاشی اتحاد شوروی و تولد کشورهای تازه‌نفس در قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی، آرامش مرزهای شمالی ایران را به یک معمای پیچیده ژئوپلیتیک بدل کرد. در میان این دولت‌های نوپا، جمهوری آذربایجان بیش از همه برای تهران دردسرساز شد. بسیاری از روشنفکران و سیاستمداران ایرانی معتقد بودند که ایران باید نفوذ خود را در سرزمینی که روزگاری بخشی از ایران بزرگ‌تر محسوب می‌شد، گسترش دهد. فارغ از ملاحظات فرهنگی و تاریخی میان دو سوی ارس، نگرانی‌های سیاسی بیشترین نقش را در ذهنیت استراتژیک ایران ایفا کرده‌اند. استان‌های شمال‌غربی کشور، یعنی آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی، محل سکونت جمعیت قابل‌توجهی ترک‌زبان هستند. آذربایجانی‌های ایران دومین گروه بزرگ قومی و بزرگ‌ترین اقلیت کشور به‌شمار می‌آیند؛ با جمعیتی بالغ بر بیست میلیون نفر یعنی دو برابر همتایان‌شان در آذربایجانِ پساشوروی، قفقاز یا شمالی.

ظهور یک جمهوری آذربایجان مستقل، سکولار و غرب‌گرا در شمال‌غرب ایران، همراه با اوج‌گیری موج پان‌ترکیسم، زنگ خطر را برای نخبگان تهران به صدا درآورد. بیم آن می‌رفت که بازیگران خارجی، احساسات الحاق‌گرایانه را در میان آذربایجانی‌های ایران تحریک کنند. روابط روزافزون باکو با ترکیه و حتی با دشمنانی چون آمریکا و اسرائیل، نگرانی‌های تهران را به اوج رساند. در یک تناقض آشکار جمهوری اسلامی، شانه‌به‌شانه روسیه و ارمنستان مسیحی در برابر جمهوری آذربایجانِ هم‌مذهب خود ایستاد؛ اولین اتحاد غیرمنتظره در قفقاز جنوبی.

پس از شکست نظامی جمهوری آذربایجان در جنگ اول قره‌باغ در سال ۱۹۹۴، ایران با روسیه همسو شد تا راه اکتشاف و صدور انرژی دریای خزر به غرب را سد کند و مانع استقرار نفوذ غرب در حیاط خلوت شمال‌غربی‌اش شود. استراتژی تهران در قفقاز جنوبی برپایه‌ی اتحادی غیررسمی با روسیه و ارمنستان شکل گرفت تا آذربایجان را ضعیف، چندپاره و منزوی نگه دارد، اما این راهبرد منطقه‌ای تا ۲۰۲۳ عمدتاً شکست خورد.

برای گسترش نفوذ خود در جمهوری آذربایجان، ایران به «کارت مذهب» متوسل شد. جمهوری آذربایجان، گرچه کشوری با اکثریت اسمی شیعه است، یکی از غیرمذهبی‌ترین کشورهای جهان به شمار می‌آید، به‌شدت سکولار بوده و بر ملی‌گرایی تُرکی استوار است. با این‌حال تهران تلاش کرد تا با حمایت از بخش‌های منزوی جامعه آذربایجان، به‌ویژه روحانیون شیعه رادیکال، محافظه‌کار و طرفدار ایران پایگاه اجتماعی‌اش را آنجا شکل دهد. مداخله ایران در شورش‌های سال ۲۰۱۵ در نارداران، شهری در شبه‌جزیره آبشرون در نزدیکی باکو، که دست‌کم شش نفر در درگیری میان نمازگزاران شیعه و پلیس کشته شدند، از مشهورترین نمونه‌های این اقدامات است. 

با این وجود، تلاش‌های جمهوری اسلامی بی‌نتیجه مانده و جریان شیعه طرفدار ایران همچنان از نظر اجتماعی منزوی و ناتوان از برانگیختن تنش در جریان اصلی جامعه آذربایجان باقی مانده است. همچنین گفته می‌شود تهران کوشیده است در میان اقلیت تالشی، یک گروه قومی ایرانی ساکن جنوب‌شرقی آذربایجان، گرایش‌های جدایی‌طلبانه ایجاد کند. این تلاش نیز بی‌حاصل بوده، چرا که بیشتر تالشی‌ها تمایلی به پیروی از برنامه‌های رهایی فرهنگی برخی از رهبران سیاسی‌شان ندارند.

ناتوان از تثبیت جای پا در آذربایجان، نخبگان تهران به مسکو برای حفظ وضع موجود در قفقاز جنوبی تکیه کردند. با این حال، جنگ دوم قره‌باغ در سال ۲۰۲۰ پرده از محدودیت این راهبرد برداشت. ارتش آذربایجان تنها در ۴۴ روز بر نیروهای مشترک ارمنستان غلبه کرد و مسکو بی‌طرف ماند. هرچند تهران به‌طور رسمی از تمامیت ارضی آذربایجان حمایت می‌کند، اما نگران است که موازنه قدرت منطقه‌ای به‌شدت به سود باکو تغییر کرده باشد.

کاهش تدریجی نفوذ روسیه و حضور روزافزون و پرقدرت ترکیه و اسرائیل در تعامل با جمهوری آذربایجان، به نگرانی‌های فزاینده ایران درباره آینده قفقاز جنوبی دامن زده است. اصرار باکو بر ایجاد «کریدور زنگه‌زور»، نوار زمینی در جنوبی‌ترین بخش ارمنستان، در امتداد مرز ایران و ارمنستان، که آذربایجان اصلی را به منطقه خودمختار نخجوان متصل می‌کند، آن‌قدر حساسیت‌برانگیز بود که تهران را به یکی از بی‌سابقه‌ترین نمایش‌های قدرت نظامی‌اش کشاند. بعد از جنگ دوم قره‌باغ، نیروهای ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مجموعه‌ای از رزمایش‌های سطح‌بالا را در نزدیکی مرز آذربایجان برگزار کردند. متقابلاً در دسامبر ۲۰۲۲، ترکیه و آذربایجان با رزمایش‌هایی در نزدیکی مرز جمهوری اسلامی به این اقدام ایران پاسخ دادند.

این کشمش‌ها به میدان دیپلماتیک هم کشیده شد. ایران کنسولگری‌ای در استان مهم سیونیک در جنوب ارمنستان افتتاح کرد و مقامات ارشد کشور، از جمله وزیر امور خارجه، بر اهمیت حفظ تمامیت ارضی ارمنستان تأکید کردند که کنایه‌ای مستقیم به باکو بود. در ژانویه ۲۰۲۳، یک فرد مسلح در حمله به سفارت آذربایجان در تهران یک افسر امنیتی را کشت. مقامات آذربایجان، به‌طور ضمنی، ایران را به تسهیل این حمله و تلاش برای ارعاب آن‌ها متهم کردند. در پی این ماجرا، چهار دیپلمات ایرانی از آذربایجان اخراج شدند و تهران نیز چهار دیپلمات آذربایجانی را اخراج کرد تا در میانه‌های ۲۰۲۳ بحران به اوج خود برسد. ضربه نهایی در مه همان سال آمد؛ وقتی ۳۲ نماینده از ۱۲۰ عضو کنست اسرائیل حمایت خود را از مطالبات ملی اقلیت آذربایجانی ایران اعلام کردند.

محور اسراییل- آذربایجان-ترکیه

اسرائیل پس از ترکیه، دومین کشوری بود که استقلال آذربایجان را به رسمیت شناخت و باکو روابط دوستانه‌ای با این دولت یهود دارد. این شراکت بر میراث آذربایجان به‌عنوان یک کشور مسلمان بدون سابقه یهودستیزی بنا شده است. «یهودیان کوهستان»[۲]، یک جامعه کهن، قرن‌هاست در شمال‌شرقی این کشور زندگی می‌کنند. با وجود مهاجرت گسترده و عمدتاً اقتصادی یهودیان کوهستان پس از فروپاشی شوروی به اسرائیل، روسیه و آمریکا، هنوز حدود ۳۰ هزار نفر از آن‌ها در آذربایجان باقی مانده‌اند، به‌همراه گروه کوچک‌تری از یهودیان اشکنازی و گرجی.

این امر آذربایجان را به کشوری مسلمان با بزرگ‌ترین جمعیت یهودی تبدیل کرده است. هویت مذهبی، بخشی از علاقه‌مندی دو طرف به یکدیگر است: اسرائیل می‌تواند به داشتن روابط دوستانه با کشوری مسلمان افتخار کند، در حالی که آذربایجان با اشاره به روابط خود با اسرائیل و ایالات متحده، جایگاهش را به‌عنوان یک کشور مسلمان مدرن به نمایش می‌گذارد. و از شبکه لابی‌های یهودی برای پیشبرد سیاست‌های خود در آمریکا بهره بگیرد.

عوامل تاریخی و سیاسی در شکل‌گیری این رابطه نقش داشته‌اند، اما اسرائیل و آذربایجان دو هدف راهبردی عمده را نیز با یکدیگر سهیم‌اند. نخست، به دلیل روابط پیچیده اسرائیل با تولیدکنندگان اصلی نفت و گاز طبیعی در جهان عرب، این کشور به دنبال نفت آذربایجان بوده است. بیش از ۴۰ درصد مصرف نفت اسرائیل از منابع آذربایجانی تأمین می‌شود. برای باکو، صادرات نفت به اسرائیل یک مسیر مطمئن برای تنوع‌بخشی به بازارهایش است.

دومین و مهم‌ترین عامل، تعهد دو کشور به مهار ایران است. برای اسرائیل، آذربایجان به‌منزله یک پایگاه نزدیک به مرزهای ایران عمل می‌کند که امکان جمع‌آوری اطلاعات را فراهم می‌آورد. هرچند شواهد قطعی در این زمینه وجود ندارد، تحلیل‌گران از همکاری گسترده و عمیق میان دو کشور سخن گفته‌اند. دولتمردان ایران بارها باکو را به همکاری خائنانه با «صهیونیست‌ها» متهم کرده‌اند. در اقدامی بی‌سابقه، آذربایجان در سال ۲۰۲۳ نخستین سفیر خود را به اسرائیل منصوب کرد، اقدامی رسمی که طی بیش از سه دهه از انجام آن خودداری کرده بود تا کشورهای مسلمان، به‌ویژه ایران، را تحریک نکند. این اقدام نیز انتقادهایی را در تهران برانگیخت؛ برخی نمایندگان مجلس هشدار دادند: «مسلمانان جهان، آذربایجان را شریک جرم رژیم صهیونیستی در جنایات علیه مردم مظلوم فلسطین خواهند شناخت.» سخنگوی وزارت خارجه ایران نیز در اسفند ۱۴۰۱ اعلام کرد که این کشور «در برابر جبهه متحد اسرائیل و آذربایجان بی‌تفاوت نخواهد ماند.» این اقدام باکو در سرزمین‌های فلسطینی نیز بازتاب داشت و حماس از آذربایجان خواست تا روند رسمی‌سازی روابط با دولت یهود را متوقف کند.

در مقابل، آذربایجان در دهه گذشته به دریافت‌کننده مهم تسلیحات و تجهیزات پیشرفته از شریک خود تبدیل شده است. حدود ۷۰ درصد تجهیزات نظامی آذربایجان و بیشتر سامانه‌های پیشرفته آن، از جمله پهپادها و دفاع موشکی، مستقیماً از اسرائیل وارد شده‌اند. این تجهیزات در پیروزی جنگ قره‌باغ ۲۰۲۰ نقش اساسی داشتند. افزون بر این، خرید تجهیزات اسرائیلی در آستانه عملیات نظامی سپتامبر ۲۰۲۳ آذربایجان به‌طور چشمگیری افزایش یافت؛ اقدامی که موجی از اعتراض را در ارمنستان برانگیخت و مقام‌های این کشور، اسرائیل را به‌شدت محکوم کردند. تیگران بالایان، یکی از دیپلمات‌های ارمنی، گفت: «برای ما روشن است که اسرائیل علاقه‌مند به حفظ حضور نظامی در آذربایجان و استفاده از خاک آن برای رصد ایران است.» دیاسپورای ارمنی در غرب نیز همکاری گسترده نظامی اسرائیل با آذربایجان را محکوم کرد.

با وجود موج خشم و ناامیدی ارامنه جهان نسبت به ارسال سلاح از سوی اسرائیل به دشمنشان، آذربایجانی‌ها از حمایت نظامی اسراییل قدردانی به عمل آوردند. یک ماه پس از افتتاح سفارت آذربایجان در تل‌آویو در مارس ۲۰۲۳، الی کوهن، وزیر امور خارجه اسرائیل، به باکو سفر کرد و از تشکیل «جبهه‌ای متحد و نیرومند در برابر چالش‌های مشترک» سخن گفت. در پاییز همان سال، به مناسبت پیروزی در قره‌باغ، شهرهای آذربایجان پرچم‌های اسرائیل را در کنار پرچم‌هایی از کشورهای هم‌پیمان مانند ترکیه و پاکستان برافراشتند. گروه‌هایی از مردم آذربایجان با گذاشتن گل مقابل سفارت اسرائیل در باکو، به شهروندان اسرائیلی کشته‌شده یا گروگان‌گرفته‌شده توسط حماس در اوایل اکتبر ۲۰۲۳ ادای احترام کردند.

از زمان پیروزی در جنگ دوم قره‌باغ، الهام علی‌اف، رئیس‌جمهور آذربایجان، کوشیده است تا میان دو شریک کلیدی خود، اسرائیل و ترکیه، آشتی برقرار کند. پیش از حمله خونین حماس، تلاش‌های باکو زمینه را برای آشتی تاریخی فراهم کرده بود که می‌توانست معماری امنیتی منطقه را از سوریه تا عراق و سراسر قفقاز جنوبی بازآرایی کند، تحولی که به‌ویژه برای ایران، گروه‌های نیابتی آن و حماس خبر خوشی نبود. یک محور اسرائیلی-ترکی-آذربایجانی می‌توانست امنیت باکو را در برابر چالش‌های ناشی از تهران و مسکو تضمین کند. در کنار نزدیکی اسرائیل به کشورهای کلیدی عرب از طریق توافق‌های ابراهیم، شراکت ترکیه می‌توانست محوری تازه را شکل دهد که امنیت، سیاست و اقتصاد منطقه را دگرگون کند. با این حال، جنگ جاری غزه این بلوک بالقوه را دچار شکاف کرده است: ترکیه حمایت کامل خود را نه فقط از فلسطینی‌ها بلکه از حماس اعلام کرده، در حالی که آذربایجان با احتیاط در کنار اسرائیل ایستاده است.

چرخش‌های ژئوپولتیکی پس از جنگ

عملیات نظامی آذربایجان در قره‌باغ در سپتامبر ۲۰۲۳ و حمله مرگبار حماس به جنوب اسرائیل، تغییرات عمده‌ای در امنیت منطقه‌ای ایجاد کرده است. تهران اکنون در چندین جبهه با چالش روبه‌روست؛ از یک‌سو افزایش قدرت آذربایجان و از سوی دیگر، احتمال کشیده‌شدن جنگ فلسطین به رویارویی با اسرائیل و غرب، چه مستقیم و چه از طریق نیروهای نیابتی. در عین حال، خروج روسیه از قفقاز جنوبی به دلیل درگیری تمام‌عیار در اوکراین، ایران را ناگزیر کرده تا در برابر تحولات منفی در شمال‌غرب خود، با قلطعیت بیشتری عمل کند. با این حال، اختلاف ترکیه با اسرائیل به فروپاشی مثلث غیررسمی باکو-آنکارا-تل‌آویو کمک کرده است. با افزایش احتمال درگیری نظامی میان ایران و آذربایجان، آنکارا ناچار است بین حمایت نظامی از باکو و خطر درگیری با جمهوری اسلامی همچنان قدرتمند یا از دست‌دادن اعتبار در آذربایجان و جهان ترک، یکی را انتخاب کند.

پیروزی نظامی آذربایجان بر ارمنستان، همراه با خروج نیروهای حافظ صلح روسیه از قره‌باغ، بار دیگر نگرانی‌های در ایران برانگیخته است.. اصرار باکو بر ایجاد کریدور برون‌مرزی زنگزور، که عملاً ارمنستان بر آن کنترلی نخواهد داشت، ایران را از داشتن مرز مشترک با ارمنستان محروم می‌کند. با توجه به تمایل مشترک تهران و ایروان برای حفظ کنترل بر این مرز، دو طرف هماهنگی نزدیکی برای مقابله با طرح‌های بلندپروازانه باکو داشته‌اند.

آذربایجان همچنین لحن نظامی‌گرایانه خود را تشدید کرده و برخی مقامات، از جمله رئیس‌جمهور، ارمنستان را «آذربایجان غربی» نامیده‌اند. این موضوع نیز باعث افزایش تنش‌ها در ارمنستان و ایران شده و این برداشت را تقویت کرده که تمایلات بازپس‌گیرانه سرزمینی رایج در آذربایجان می‌تواند معماری امنیت منطقه را به خطر اندازد.

با ادامه اشغال بخش‌های کوچکی از شرق ارمنستان توسط آذربایجان و کاهش تمایل مسکو به حمایت از ایروان، ایرانی‌ها خواستار اتخاذ سیاستی قاطع‌تر برای جلوگیری از حمله مستقیم باکو شده‌اند، حمله‌ای که می‌تواند تغییرات بیشتر مرزی را به دنبال داشته باشد. جمهوری اسلامی در چند نوبت نیروهایی از سپاه پاسداران و ارتش را به مرزهای آذربایجان منتقل کرده و اخیراً نیز تهران و ایروان درباره استقرار نیروهای ایرانی در استان سیونیک ارمنستان برای بازدارندگی از حمله احتمالی گفت‌وگو کرده‌اند.

به گزارش یک منبع به i24 News، رهبر جمهوری اسلامی دستور داده است که از تسلط آذربایجان بر کریدور زنگزور جلوگیری شود، «حتی اگر نیاز به مداخله نیروهای مسلح ایران برای حمایت از ارمنستان در صورت ناتوانی این کشور در مقاومت باشد.» این منبع همچنین مدعی شده که سپاه پاسداران «یک سال پیش آموزش ایرانیان ارمنی برای به‌کارگیری پهپادهای نظامی ایران را آغاز کرده، زیرا آن‌ها به دلیل آشنایی با زبان فارسی، نرم‌افزار عملیاتی این پهپادها را سریع‌تر از نیروهای روسی فرا می‌گیرند.»

در همین‌حال، ارامنه فهمیده‌اند که روسیه متحد سابق و اصلی‌شان، آن‌ها را تنها گذاشته است. از زمان تسلط آذربایجان بر قره‌باغ، نیکول پاشینیان، از وابستگی به روسیه دلسرد و به دشمنان آن از جمله آمریکا و فرانسه، و همچنین هند روی آورده، تا حمایت سیاسی و خرید تسلیحات برای مقابله با اتحاد ترک-آذربایجانی کسب کند.

انزوای فزاینده ارمنستان باعث شد تا این کشور رسانه‌های روسی را محدود کند، مشارکت در سازمان پیمان امنیت جمعی پساشوروی [۳] را کاهش دهد، به اساسنامه رم دادگاه کیفری بین‌المللی بپیوندد و درباره جنگ اوکراین اظهارات مبهمی داشته باشد. مقامات روسی از این تغییر سیاست خارجی ناخشنودند و نگرانند که ارمنستان با جمعیتی سه میلیون نفری، به تنهایی در برابر باکو و متحدانش بایستد. فروپاشی محور قدرتمند روسیه-ایران-ارمنستان، تهران و ایروان را به هم نزدیک کرده و تهران رویکرد قاطعانه‌‌تری اتخاذ کرده است. ایران بارها از هند خواسته تا تسلیحاتی نظامی به ارزش ۲۵۰ میلیون دلار برای تضمین دفاع از ارمنستان تامین کند.

در این زمینه، جنگ غزه نیز باعث افزایش اهمیت آذربایجان شده، کشوری که ایران آن را طرفدار اسرائیل می‌داند. اگر جمهوری اسلامی یا نیروهای نیابتی‌اش، تنش‌های نظامی را تشدید کنند، ممکن است حملاتی علیه اهدافی در آذربایجان، کشوری با کمتر از ۱۰ میلیون نفر جمعیت، ارتشی متوسط و بدون اتحاد رسمی، انجام دهد. حمله ایران، که بسیار قدرتمند‌تر از آذربایجان است، واکنش‌های گسترده‌ای در منطقه برمی‌انگیزد و اراده ایران را نشان می‌دهد و در عین حال ریسک حمله متقابل و تلافی یا تحریم‌های اقتصادی سنگین را کاهش می‌دهد.

این وضعیت جدید، پیامدهایی برای روابط آذربایجان با کشورهای یادشده دارد. بعید است که آذربایجان حمله بزرگی علیه ارمنستان انجام دهد یا آن را به دور دیگری از درگیری‌های خشونت‌آمیز وادار کند، زیرا این ممکن است تهران را مجبور به واکنش کند. با وجود سرمایه‌گذاری کلان باکو در نیروهای نظامی مدرن و قدرتمند، باکو همچنان در برابر حمله متعارف یا نامتقارن ایران آسیب‌پذیر است. بنابراین، آذربایجان احتمالاً همچنان به فشار بر ایروان برای دستیابی به توافق صلحی که به نفع منافعش باشد ادامه خواهد داد، در حالی که از حمله مستقیم نظامی اجتناب می‌کند.

با آگاهی از نسبت هزینه-فایده، باکو احتمالاً فاصله خود را از اسرائیل بیشتر می‌کند و همکاری با آن را کاهش می‌دهد، اگر درگیری با ایران تشدید شود. دولت نتانیاهو نیز ممکن است به دلیل درگیرشدن در تنش آذربایجان-ایران، ارسال تجهیزات نظامی به متحدش را متوقف کند؛ موضوعی که به توانمندی‌های امنیتی اسرائیل لطمه می‌زند، زیرا دسترسی عملیاتی به ایران و جریان اطلاعاتی ناشی از آن از دست می‌رود. با توجه به این ریسک‌ها، باکو اقدام به بهبود روابط خود با جمهوری اسلامی کرده و پیشنهاد تهران برای مسیر جایگزین زمینی، «کریدور ارس»، را پذیرفته است تا آذربایجان «قاره‌ای» را در امتداد سواحل جنوبی ارس از طریق قلمرو ایران به نخجوان متصل کند و همچنین روابط دیپلماتیک کامل بین دو همسایه را بازمی‌گرداند. اگرچه هنوز توافق رسمی بر سر کریدور ارس وجود ندارد، آمادگی باکو برای مذاکره، تمایل آن به کاهش تنش‌ها را نشان می‌دهد. در عین حال، باکو همچنان بر تحقق کریدور زنگزور پافشاری می‌کند تا وابستگی‌اش به تهران افزایش نیابد.

علاوه بر این، اتکا آذربایجان به ترکیه احتمالاً افزایش خواهد یافت. پس از تمرینات نظامی ایران در مرزهای آذربایجان در ۲۰۲۳، آنکارا اعلام کرد که در صورت حمله از باکو حمایت خواهد کرد و دو کشور تمرینات نظامی سطح بالا در نزدیکی ایران برگزار کردند. با امضای توافق‌نامه نظامی بین ترکیه و آذربایجان، «بیانیه شوشا»، در ۲۰۲۱ آذربایجان انتظار دارد که ترکیه در صورت حمله ایران یا روسیه از تمامیت ارضی آن دفاع کند. با این‌‌حال متن بیانیه ضمانت نظامی صریحی ندارد. بنابراین، حیاتی است که روابط ترکیه و اسرائیل خراب نشود و همزمان دیپلماسی با تهران تقویت شود. آوردن اردوغان پای میز مذاکره با اسرائیل می‌تواند احتمال حمایت مشترک نزدیک‌ترین شرکای آذربایجان را در صورت وخامت اوضاع در جنوب پساشوروی را افزایش دهد.

نتیجه‌گیری

پیروزی‌های نظامی آذربایجان، با پشتیبانی ترکیه و اسراییل، در قره‌باغ از سال ۲۰۲۰، معماری امنیتی قفقاز جنوبی را دگرگون کرده است. در همین حال، روسیه که به دلیل جنگ اوکراین درگیر است و دیگر پشتوانه‌ی کامل ارمنستان نیست، ایروان بدون تضمین امنیتی موثر باقی مانده است. ایران با محیط امنیتی چالش‌برانگیز در شمال‌غرب خود مواجه شده است. اتحاد غیرمنتظره ارمنستان، ایران و روسیه از هم فروپاشیده و تهران تمرکز خود را بر روابط دوجانبه با ایروان گذاشته و به سیاست‌های قاطعانه‌تری برای حفظ منافع خود روی آورده است.

ترکیه و اسرائیل به واسطه‌ی باکو به یکدیگر نزدیک‌تر شده‌اند، که برخی تحلیلگران آن را اتحاد غیرمنتظره دیگری با پیامدهای گسترده برای غرب آسیا می‌دانستند. با این حال، نزدیکی آنکارا با اسرائیل تحت تأثیر حمایت آشکار دولتمردان ترک از مسئله‌ فلسطین و به‌ویژه حماس پس از حمله مرگبار به غیرنظامیان اسرائیلی و جنگ بعدی قرار گرفته که در تضاد آشکار با موضع باکو است. دولت آذربایجان تلاش دارد از حمایت اسرائیل و تحریک کشورهای اسلامی مانند ایران خودداری کند، اما این بی‌طرفی خشم دنیای مسلمان را برانگیخته است.

اگر منازعات فراتر از غزه خاورمیانه را در بربگیرد، حمایت ترکیه برای بقا سیاسی آذربایجان حیاتی خواهد بود. با این حال، آنکارا هنوز پیمان رسمی نظامی با باکو ندارد، که ممکن است احتمال حمایت مستقیم ترکیه را کاهش دهد و برداشت‌ها و واکنش‌های ایران را تحت تأثیر قرار دهد. بنابراین، باکو احتمالاً به دنبال اتحاد رسمی و قوی‌تر با ترکیه است و همزمان از اسرائیل فاصله می‌گیرد. با این حال، آذربایجان همچنان تجهیزات نظامی از اسرائیل وارد می‌کند و موضعی مبهم در قبال آن دارد. این کشور در سازمان ملل به نفع قطعنامه‌های طرفدار فلسطین رأی داده اما از تحریم‌های هدایت‌شده تهران علیه محصولات و صادرات نفت اسرائیل اجتناب می‌کند.

در حالی که دولتمردان و رسانه‌های تحت کنترل رژیم آذربایجان عموماً با جنگ غزه همدلی نشان نداده‌اند، گزارش شده که باکو پس از حمله حماس به بندر آشکلون، یک نفتکش حاوی بیش از یک میلیون بشکه نفت خام به بندر ایلات اسرائیل ارسال کرده است. اندکی بعد، پس از گلوله‌باران میدان گازی «تمار» توسط حماس، شرکت ملی نفت جمهوری آذربایجان یکی از سه شرکتی بود که مجوز اکتشاف منابع گاز دریایی مدیترانه را از دولت اسرائیل دریافت کرد.  با این‌حال، اگرچه نمی‌توان توافق نظامی محرمانه را رد کرد، در صورت درگیری مستقیم نظامی بین ایران و آذربایجان، مشخص نیست که دولت نتانیاهو حاضر به حمایت نظامی از باکو باشد یا خیر.

با وجود تضاد منافع، گرایش به تهران ممکن نیست، اما عادی‌سازی روابط می‌تواند خطرات را کاهش دهد. به‌ویژه اگر تجاوز غزه و درگیری‌های نیابتی در شام به جنگ منطقه‌ای خطرناک تبدیل شود؛ تهران ممکن است علیه متحدان اسرائیل در منطقه، از جمله آذربایجان، اقدام کند. این امر می‌تواند روابط دیپلماتیک را پیچیده کند، زیرا آذربایجان نیاز دارد روابط مثبت با روسیه و آمریکا را حفظ کند و ممکن است برای اجتناب از واکنش بین‌المللی، در ایروان دست نگه دارد. با این حال، درگیری‌های اخیر در مرزهای ارمنستان و آذربایجان که منجر به کشته شدن چهار سرباز ارمنی شد، و همچنین اشغال مداوم بخش‌هایی از خاک ارمنستان توسط باکو، نشان می‌دهد که این منازعه هنوز پایان نیافته است. تا زمانی که تهران، ایروان، دولت نتانیاهو و باکو منافع متعارض دارندخطر سرایت درگیری به قدرت‌های منطقه‌ای و اسرائیل به دلیل خشونت در شام یا قفقاز جنوبی وجود دارد. بازتعریف اتحادهای غیرمنتظره، چنان‌که در مقاله گفتیم، تبعاتی سنگین برای امنیت غرب آسیا به همراه دارد.

[۱] لوانت یا شام به کشورهای ساحلی شرق مدیترانه به‌ویژه سوریه و لبنان گفته می‌شود و منظور ناحیه‌ای جغرافیایی و تاریخی‌ست که امروز شامل فلسطین/اسرائیل، لبنان، سوریه، اردن و بخش‌هایی از عراق می‌شود. می‌شود که جنگ غزه، و رودرویی با حزب‌الله، و بحران سوریه رو در خودش جا داده است. (م)

[۲] یهودیان کوهستان یا تات‌های یهودی که یهودیان قفقاز هم نامیده می‌شوند، از قرن پنجم میلادی در قفقاز  و سرزمین آذربایجان ساکن هستند. آن‌ها با نام‌های «داغ جوودی» یا «جوهوری» نیز شناخته می‌شوند و بیشتر در جمهوری آذربایجان و داغستان زندگی می‌کنند. جامعه‌ی یهودیان کوهستان پس از آن‌که ایران قاجار بر اساس عهدنامه گلستان در سال ۱۸۱۳، مناطقی را که آنان در آن سکونت داشتند به امپراتوری روسیه واگذار کرد. زبان مورد استفاده یهودیان کوهستان که «یهودی-تات» نامیده می‌شود، زبانی کهن از شاخه جنوب‌غربی زبان‌های ایرانی است و عناصر بسیاری از زبان عبری باستان را در خود دارد. (م)

[۳]

لینک کوتاه : https://yazeco.ir/?p=185941

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.