به گزارش واحد ترجمه پایگاه خبری یاز اکو، کاظم جلالی سفیر ایران در روسیه به خبرگزاری تاس گفته است: ایران امیدوار است که بهزودی انتقال گاز روسیه از طریق آذربایجان آغاز شود و تقریباً همه مسائل با گازپروم حل شده است. ما اکنون در حال مذاکره با گازپروم هستیم و عملاً همه مسائل برطرف شدهاند، اما باید بر سر قیمت به توافق کلی برسیم. اگر این موضوع هم حل شود، همهچیز به اجرا گذاشته خواهد شد.
پیشتر سرگئی سیولیوف وزیر انرژی روسیه در هجدهمین نشست کمیسیون بیندولتی همکاریهای تجاری و اقتصادی ایران و روسیه اعلام کرد که نخستین انتقال گاز روسیه از طریق زیرساختهای موجود آذربایجان در سال ۲۰۲۵ آغاز خواهد شد، با حجم سالانه ۱.۸ میلیارد مترمکعب. هرچند دولت آذربایجان هنوز موضع رسمی اتخاذ نکرده، اما در نشستهای قبلی ایران و روسیه این موضوع مورد بحث قرار گرفته بود.
تهران قصد دارد سالانه تا ۵۵ میلیارد مترمکعب گاز روسیه دریافت کند. تحقق این هدف مستلزم ساخت ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ کیلومتر خط لوله جدید است که میتواند از خاک روسیه، از طریق دریای خزر یا از مسیر آذربایجان عبور کند. چنین پروژهای دستکم ۲۵ تا ۳۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری نیاز دارد. با توجه به مشکلات اقتصادی روسیه این طرح دور از دسترس به نظر میرسد. بهعنوان مثال گازپروم طی سه سال گذشته ۲۱ تا ۲۲ میلیارد دلار زیان داده و توان مالی اجرای پروژههای عظیم جدید از جمله این پروژه را ندارد.
بخش انرژی ایران نیز با مشکلات مشابهی مواجه است. تحریمها، کمبود سرمایهگذاری و سوءمدیریت مزمن صنعت نفت و گاز کشور را در تنگنا قرار داده است. ایران سالهاست از ترکمنستان گاز وارد میکند، اما این عرضه نیز به دلیل بدهیهای پرداختنشده همواره نامطمئن بوده است. بدون سرمایهگذاری خارجی گسترده ایران با خطر تبدیل شدن به واردکننده انرژی روبهرو است؛ روندی که نشانههای آن همین حالا آشکار شده است.
سطح سرمایهگذاری در بخش نفت و گاز ایران بیانگر عمق بحران است: در دهه ۱۹۹۰ میانگین سرمایهگذاری سالانه ۱۸ میلیارد دلار بود، اما در اوایل دهه ۲۰۱۰ به ۷ میلیارد و از سال ۲۰۱۷ به حدود ۳ میلیارد دلار کاهش یافت. در دو و نیم سال اخیر هم این رقم بهطور میانگین تنها ۶.۵ میلیارد دلار بوده است. در همین حال بخش عمده زیرساختها فرسودهاند و ۸۰ درصد تولید نفت ایران از میادین قدیمی تأمین میشود که سالانه ۸ تا ۱۰ درصد افت دارند. بر اساس گزارش وزارت نفت ایران و اداره اطلاعات انرژی آمریکا بدون سرمایهگذاری عظیم ۲۴۰ میلیارد دلاری، ایران به واردکننده خالص انرژی تبدیل خواهد شد.
ایران ۲۸ میدان نفت و گاز مشترک با همسایگان دارد: ۱۵ میدان در خلیج فارس، ۱۲ میدان با عراق، پنج میدان با امارات، چهار میدان با عربستان، چهار میدان با قطر و یک میدان مشترک با عمان، کویت و ترکمنستان. این میادین ۲۰ درصد نفت قابلاستخراج و ۳۰ درصد ذخایر گاز ایران را تشکیل میدهند، اما تنها ۱۵ میدان فعال است و ۱۳ میدان همچنان توسعهنیافته باقی ماندهاند.
اگر پروژه ترانزیت از طریق آذربایجان محقق شود، میتواند راه را برای پیشرفت در پروژه قدیمی خط لوله ترانسخزر نیز هموار کند. طی ماههای اخیر مذاکرات ترکمنستان و آذربایجان در این باره شتاب گرفته و باکو احتمالاً اصرار خواهد کرد که مسکو و تهران در ازای اجازه ترانزیت گاز روسیه مواضع خود درباره ترانسخزر را بازنگری کنند. باید توجه داشت که اصلیترین مانع اجرای این پروژه مخالفت روسیه است. هنگام تعیین وضعیت حقوقی دریای خزر، یک پروتکل زیستمحیطی نیز به تصویب رسید که بر اساس آن همه کشورهای ساحلی باید با احداث خطوط ارتباطی در بستر خزر موافقت کنند.
این کریدور نوظهور گاز، آذربایجان را به نقطه اتصال استراتژیک تبدیل میکند؛ پلی انرژی که مسکو و تهران را به نقطه مشترک میرساند، و زمانبندی نیز مساعد است. خط لوله گاز ترانسخزر از ترکمنستان و خط لوله نفت از قزاقستان میتواند برای دههها منافع عظیمی برای آذربایجان به همراه داشته باشد. افزون بر ایفای نقش گذرگاه ترانزیت نفت و گاز به اروپا، آذربایجان میتواند از پالایش نفت قزاقستان و صادرات فرآوردههای نفتی نیز سود ببرد و نقش خود را بهعنوان پل انرژی شرق و غرب تقویت کند.
برای آذربایجان این یک حرکت استراتژیک حسابشده است. تسهیل ترانزیت گاز روسیه نه تنها درآمد اقتصادی به همراه دارد، بلکه اهرم ژئوپلیتیکی در برابر مسکو و تهران ایجاد میکند، موقعیت آذربایجان را بهعنوان محور منطقهای تقویت میکند و قدرت چانهزنی آن را در پروژههای بزرگ انرژی، از جمله کریدورهای رو به اروپا، افزایش میدهد.
• روسیه یک مسیر ترانزیت مطمئن و بیطرف به دست میآورد که کمتر تحت فشار غرب است.
• ایران ذخایر حیاتی برای زمستان در استانهای شمالی خود به دست میآورد و تولید داخلی شکنندهاش را متعادل میسازد.
• آذربایجان بهطور اقتصادی و استراتژیک بزرگترین بهرهبردار میشود.
• خط لوله ترانسخزر که سالها به دلیل مخالفت روسیه متوقف شده بود، میتواند دوباره جان بگیرد.
زیرساختهای باکو که هماکنون میزبان خطوطی چون BTC، SCP، TANAP و TAP هستند، این کشور را در موقعیت ایدهآلی برای گسترش نقش خود بهعنوان مرکز ترانزیت قرار میدهد. با جدا شدن اروپا از وابستگی به خطوط لوله روسیه از طریق اوکراین شبکه خطوط لوله آذربایجان بخشی از پازل بزرگتر بازآرایی انرژی در منطقه خزر–اوراسیا خواهد بود.