به گزارش واحد ترجمه پایگاه خبری یاز اکو، زخمهایی که گروه های اشغالگر ارمنی بر پیکر شوشای اسرارآمیز وارد کرده بود، یکییکی در حال التیام یافتن است. خانههایی که در طول حدود سی سال اشغال توسط وندالهای ارمنی ویران شده بودند، دوباره احیا میشوند. گرما به نقاطی بازمیگردد که حتی در روزهای سوزان تابستان سرد و منجمد مانده بودند. خیابانها و خانههای شهری که اشغالگران به تاریکی کشانده بودند، مانند آیندهاش روشن میشوند.
بهزودی یکی از خانههایی که در شوشا چراغش روشن و گرمایش دوباره زنده میشود، خانهی همان موسیقیدان، نوازندهی تار، آهنگساز و هنرمند اصلاحگر ساز تار میرزا اسد اوغلی صادق (صادقجان) خواهد بود.
خانهای که با آرزوهای بزرگ ساخته شد
این خانه را صادق پس از شهرت یافتن و زمانی که آوازهاش بر سر زبانها بود بنا کرد. خانهی سهطبقهاش در یکی از بهترین خیابانهای شوشا ساخته شده بود و او شخصاً چند روزی در کار ساخت آن شرکت داشت.
صادق در سال ۱۸۴۶ در شهر شوشا به دنیا آمد. دوران کودکیاش در رفاه نگذشت. پدرش اسد نگهبان بود. خانهی پدری یکطبقه و شامل دو اتاق بود. در همان خانهی ساده صادق در میان عشق و علاقه به هنر موسیقی بزرگ شد. فضای فرهنگی شوشا تأثیر بزرگی بر شکلگیری دیدگاه او داشت. از همان کودکی علاقهاش به هنر و موسیقی بیپایان بود. پدرش او را بهسبب صدای زیبا و دلنشینی که داشت، به مکتب «خارّاط قولو» برد. خارّاط قولو با دیدن استعداد صادق او را در مدرسه پذیرفت.
مدرسهای که خوانندگان مشهوری مانند حاجی حُسّو، جبار قره یاغدیاوغلو، بلبولجان، مشهدی عیسی، دَلی اسماعیل، شاهناز عباس، کشتازلی هاشم و کئچچیاوغلو محمد در آن آموزش دیده بودند، در پرورش صادق بهعنوان موسیقیدان نقشی مهم داشت.
راه و مسیر آیندهاش روشن بود. کسانی که صدای لطیف و منحصربهفرد او را شنیده بودند، باور داشتند روزی خوانندهای مشهور خواهد شد. اما ناگهان در هجدهسالگی صدایش از بین رفت. هرچند این اتفاق او را متأثر کرد، از موسیقی فاصله نگرفت. سازهای «دودک»، «نی» و «کمانچه» را آموخت اما همراه همیشگی روحش ساز تار بود.
صادق که هم بااستعداد و هم علاقهمند به یادگیری بود، نزد استاد تار میرزا مختار ممدوف که از نوازندگان بزرگ سدهی نوزدهم بود آموزش دید. در مدت کوتاهی در فنون نوازندگی تار تبحر یافت. او در آغاز نوازندهی کمانچهی گروه میرزا مختار بود، اما زمانی که استاد بیمار شد ناچار شد جای او را پر کند. در آن روز چنان نواخت که همه را شگفتزده کرد و از آن پس در سراسر شوشا نامش بر سر زبانها افتاد. استادش از استعداد شاگرد خود به وجد آمده بود و با تحسین و حسرت گفته بود: «کاش دارایی من از آنِ صادق بود و انگشتان او از آنِ من.»
چگونه «صادقجان» شد
در مورد اینکه چرا به او صادقجان میگفتند، لطیف کریموف هنرمند نقاش در اثر خود به نام واژهنامهی موسیقی نوشته است: از قرن هجدهم به بعد در کشورهای خاور نزدیک از جمله آذربایجان مردم به خوانندگان و نوازندگان محبوب و برجسته لقب «جان» میدادند. از همینرو میرزا صادق به صادقجان و عبدالباقی زلالاف به بولبولجان معروف شدند.
محافل موسیقی شوشا نقش مهمی در شهرت صادقجان داشتند. آوازهاش از شوشا و قرهباغ فراتر رفت و در دیگر مناطق آذربایجان و حتی کشورهای همسایه شناخته شد. در مارس ۱۸۷۲ سفیر ایران در روسیه او را برای جشن نوروز به سنپترزبورگ دعوت کرد و او همراه با خوانندهی معروف سَتّار در آن مراسم اجرا داشت.
صادقجان همراه حاجی حُسّو و آتا باغدادقولو اوغلو یک گروه موسیقی تشکیل داد. بعدها خود به گروه خوانندهی مشهدی عیسی پیوست. این گروه در دههی ۱۸۹۰ در شهرهایی چون عشقآباد، سمرقند، تاشکند و دیگر نقاط اجرا داشت.
در سال ۱۸۸۰ این سه نفر به جشن عروسی پسر ناصرالدینشاه قاجار در تبریز دعوت شدند. چنان برنامهی باشکوهی اجرا کردند که شاه حاجی حُسّو را بهعنوان بهترین خواننده و صادقجان را بهعنوان بهترین نوازندهی تار با نشان شیر و خورشید مفتخر ساخت.
در دههی ۱۸۹۰ به رهبری صادقجان در شوشا یک گروه موسیقی تشکیل شد که نوازندگان و خوانندگان مشهور آن زمان در آن شرکت داشتند. گروه در تالارهای کنسرت شوشا، باکو، گنجه، عشقآباد، تهران، استانبول، دربند و ولادیقفقاز اجرا داشت و در محافل موسیقی خورشیدبانو ناتوان، محمود آقا و مشهدی ملکبیک منصوروف و نیز در باغهای مجتهد تفلیس و خورای ایروان برنامه اجرا کرد.
صادقجان بهعنوان معلمی توانمند، خدمات بزرگی به موسیقی آذربایجان کرد و تجربیات خود را با شوق به شاگردانش مانند قربان پیریموف، مشهدی جمیل امیروف، مشهدی زینال حقوئردیاف، شیرین آخوندوف، مردی جانی بیاف، حمید مالیبَیلی و دیگران آموخت.
بازسازی خانهی غارتشدهی استاد
صادقجان ساز تار را تکمیل کرد. او سیمهای «جینگنه» و «کُوک» را افزود و تعداد سیمها را از ۵ به ۱۱ رساند. همچنین نظام پردهبندی تار را دگرگون کرد و شمار پردهها را از ۲۸ به ۲۲ کاهش داد. موسیقیدانان تار اصلاحشدهی او را معجزه و خود او را پدر تار نامیدند. این تارِ تکاملیافته در سراسر قفقاز و آسیای میانه رواج یافت.
او نوآوریهایی در موسیقی مقامی آذربایجان ایجاد کرد و دستگاههای «سهگاه»، «میرزا حسین سهگاهی» و «ماهور» را تکمیل نمود. متخصصان بر این باورند که پیدایش گوشهها و مقامهایی چون «ماهور هندی»، «اورتا ماهور»، «زابول سهگاه»، «خارج سهگاه»، «میرزا حسین سهگاهی»، «یتیم سهگاهی» و «چوپان بیاتی» با خلاقیت صادقجان و تار آذربایجانی او مرتبط است.
افراسیاب بدلبیلی آهنگساز گفته است: اگر در نظر بگیریم که در اجرای موغام تار اصلیترین ساز است، میتوان با اطمینان گفت که تارنوازی میرزا صادق نقطهی عطفی در تکامل هنر موسیقی آذربایجان بود. از زمان میرزا صادق ماهیت و بیان موسیقی موغامی آذربایجان قدرت تأثیرگذاری و شیوهی اجرا وارد مرحلهی تازهای شد. میرزا صادق صفحهی جدیدی در تاریخ موسیقی آذربایجان گشود. او همچنین آهنگساز بود و برای موغامهای «اورتا سهگاه» و «بیاتی شیراز» چند رینگ (قطعهی ریتمیک) ساخت.
در سال ۱۸۹۷ در اجرای نمایشی «لیلی و مجنون» در شوشا شرکت داشت و در سال ۱۹۰۱ در نخستین کنسرت شرق در شوشا برای نخستین بار موغام ماهور را بهصورت تکنوازی اجرا کرد.
صادقجان نه تنها در جشنها و محافل موسیقی، بلکه در نمایشهای شوشا و تفلیس نیز در زمان استراحت نمایشها کنسرت برگزار میکرد. هر کجا که میرفت با احترام فراوان از او استقبال میشد. پژوهشگر موسیقی عبدالحمید بابایف یادآوری کرده است که او را نخستین بار در سال ۱۸۹۷ در باکو در مراسم عروسی حسینبیگ آقاییف در ایچریشهر دیده بود:«در سراسر قفقاز نوازندهای به زیبایی او نبود. چهرهای نیکو، قدی بلند، شانههای پهن و اندامی تنومند داشت. با وقار وارد مجلس میشد و همه به او احترام میگذاشتند. آنقدر قدرت در دستانش بود که گاه تار را بدون مضراب مینواخت.»
دربارهی استادی او داستانهای بسیاری نقل شده است. شاهدان گفتهاند که حتی به سار کوچکی نغمهها و تصنیفهایی میآموخت. قربان پیریموف نوشته است:«روزی صادق از من خواست از گولابلی برایش یک بلبل بیاورم. من هم یک بلبل و یک سار آوردم. روزی دیدم او در برابر سار آینهای گذاشته و خودش کناری ایستاده تار مینوازد. تصنیفی مینواخت شبیه آواز سارها در طبیعت. ناگهان پرنده با دیدن تصویر خود در آینه شروع به خواندن کرد. از تعجب خشک شدم. صادق چنین هنرمندی بود، یک معجزهی بیمانند.»
صادقجان که در زمان خود به عنوان نخستین نوازندهی تار قفقاز شناخته میشد، در سال ۱۹۰۲ در سن ۵۶ سالگی در شوشا درگذشت.
در ماه مه ۱۹۹۲ زادگاه او نیز توسط متجاوزان ارمنی اشغال شد. نیروهای ارمنی همانگونه که دیگر مناطق قرهباغ و زنگه زور شرقی را ویران کردند، شوشا را نیز تخریب کردند. خانهی صادقجان که بر دیوارش لوح یادبود وزارت فرهنگ جمهوری آذربایجان نصب شده بود، توسط ارمنیان غارت شد.
اکنون دولت آذربایجان با توجه، دلسوزی و دقت فراوان هرآنچه را دشمن ویران کرده است بازمیسازد. خانهی هنرمند فراموشنشدنی صادقجان نیز بازسازی خواهد شد و بار دیگر به پناهگاه دوستداران موسیقی بدل میگردد.