به گزارش واحد ترجمه پایگاه خبری یاز اکو به نقل از آذرنیوز، در دوران حکومتش کوچاریان در مناطق اشغالی رفتوآمد میکرد، گویی آن سرزمینها ملک شخصی او بودند. در نشستهای موسوم به سازمان امنیت و همکاری اروپا اغلب با حالتهای چهره از بالا به پایین میکوشید بر دیگران چیره شود، انگار سرنوشت یک ملت به حرکات او وابسته بود، نه به دیپلماسی واقعی. آن روزها ناکارآمدی گروه مینسک آن را به مردابی سیاسی بدل کرده بود که در آن شعارهای پوچ جای گفتوگوهای واقعی را گرفته بودند.
شخصیت سیاسی کوچاریان بر پایه فریب، توهم اشغال ابدی، ستایش از خشونت، و سرکوب حقیقت بنا شده بود. با این حال همانگونه که میگویند: نادان قدر طلا را نمیداند. او هرگز ارزش صلح، همکاری یا دوراندیشی را درک نکرد. نمیتوانست پیشبینی کند روزی مردم خودش قربانی همان دروغهایی خواهند شد که او به آنان خورانده بود.
در یک نشست خبری اخیر در ایروان، کوچاریان بار دیگر به توافقنامههای واشنگتن-که در ۸ اوت برای تحکیم صلح میان آذربایجان و ارمنستان امضا شد-حمله کرد. سخنان او نهتنها تحریکآمیز بلکه بهشدت ریاکارانه بود. او ادعا کرد: ارمنستان هیچ چیزی بهدست نیاورد و افزود که ایالات متحده کنترل گذرگاه را بهدست آورده، آذربایجان منافع راهبردی کسب کرده و نخستوزیر نیکول پاشینیان تنها یک عکس با امضای ترامپ و برگهای بیاعتبار دریافت کرده است.
آنچه بیش از همه جلب توجه کرد، نقشهای بود که او نشان داد؛ جهانی موازی که در آن ارمنستان هنوز قرهباغ را در اشغال دارد. برای کوچاریان و انتقامجویان دوران درگیری هنوز به پایان نرسیده است.
برای او هر ابتکار صلح یک شکست محسوب میشود، زیرا نظام انتقامجویی و فساد را که پایه قدرت سیاسیاش بود از میان میبرد. همان نظامی که ارمنستان را گروگان افسانههای خود کرد و دههها در رکود اقتصادی نگه داشت.
لحن تحقیرآمیز کوچاریان نسبت به طرحهای اتصال منطقهای-بهویژه کریدور زنگه زور-بار دیگر ناتوانی او را در درک ژئوپولیتیک مدرن نشان میدهد. او مدعی شد که کریدور زنگه زور هیچ فایدهای برای ارمنستان ندارد. اما واقعیت برعکس است: زنگه زور فرصتی تاریخی برای ارمنستان است تا در مسیرهای بازرگانی فرامنطقهای ادغام شود، اقتصاد خود را متنوع کند و از انزوا بیرون آید. با رد کردن این فرصت کوچاریان نه درایت یک سیاستمدار بلکه ذهنیت فردی را نشان میدهد که تاریکی را بر نور ترجیح میدهد، سیاستمداری که دیوار میسازد نه پل.
سخنان او بازتاب ناامیدی یک نخبۀ ازکارافتاده است که در تلاش برای حفظ اهمیت خود است. «گروهک قرهباغ» کوچاریان-بازماندهای سیاسی از دهۀ ۱۹۹۰-مدتهاست از سوی جامعه ارمنستان طرد شده است. حتی تلاشهای او برای بهرهبرداری از نارضایتی مردم نسبت به پاشینیان نیز نتوانسته حمایت قابل توجهی جلب کند. برای بیشتر ارمنیها یادآوری دوران کوچاریان مترادف با فقر، سانسور و فساد است نه افتخار یا پیشرفت.
تمسخر کوچاریان نسبت به اعلامیۀ واشنگتن و پیشنهاد مضحک او برای ساخت جاده ترامپ با بودجۀ داخلی، در حالی که ادعا میکند قصد صرفهجویی در پول دولت دارد به مرز خودطنزی میرسد. شنیدن توصیه مالی از کسی که به اختلاس از ثروت کشورش معروف است و آن را به ورطۀ سقوط اقتصادی کشانده واقعاً طعنهآمیز است.
علاوه بر این لحن اخیر او وفاداری مداومش به مسکو را آشکار میکند. کوچاریان خود را مدافع حاکمیت ارمنستان مینمایاند، اما آشکارا خواستار وابستگی بیشتر به روسیه است، همان قدرتی که ارمنستان را به کشوری تابع تبدیل کرده است. او از گرایش غربی ایروان ابراز تأسف میکند و آن را عامل شکستهای ارمنستان میداند، و ادعا میکند که نادیده گرفتن منافع روسیه موجب از دست رفتن قرهباغ شد. این سخنان نهتنها در خدمت روایت ژئوپولیتیکی روسیه است، بلکه نشان میدهد کوچاریان ابزاری سیاسی است نه کنشگری مستقل.
در این معنا بازگشت کوچاریان صرفاً نوستالژی سیاسی نیست بلکه نشانهای هشداردهنده است. سخنان او نشان میدهد که جریان انتقامجو در سیاست ارمنستان هرچند تضعیف شده، هنوز خاموش نشده است. این جریان همچنان از کینه، انکار و توهم شکوه ازدسترفته تغذیه میکند. حمله او به تلاشهای صلح، حقیقتی عمیقتر را آشکار میکند: هنوز در ارمنستان کسانی هستند که نمیتوانند نظم جدید منطقهای را بپذیرند، نظمی که در آن آذربایجان به قدرتی تعیینکننده بدل شده و جنوب قفقاز را شکل میدهد و در اتصال منطقه به اروپا و آسیا نقش دارد.
در نهایت روایت کوچاریان ربطی به آینده ارمنستان ندارد، بلکه بازتاب شکست خود اوست. شکست در رهبری، در تطبیق با واقعیت و در درک این حقیقت که دوران اشغال و انزوا به سر آمده است. منطقه به سوی همکاری، تجارت و ارتباط پیش میرود. ارمنستان میتواند بخشی از این پیشرفت باشد، اما تنها زمانی که خود را از چنگال مردانی چون کوچاریان رها کند؛ کسانی که نوستالژی را با رهبری و بدبینی را با خرد اشتباه میگیرند.
او همچنین اعلام کرد که تیمش قصد دارد در انتخابات پارلمانی پیشرو شرکت کند، و این نشانهای است از تمایلش به استفاده از تمام اهرمهای نفوذ از جمله تکیه بر روسیه. جای تعجب ندارد، زیرا هفته گذشته گزارشهایی از سفر مخفی او به مسکو و دیدارهایی در آنجا منتشر شد. ظاهراً کوچاریان در ۸ اوت با دستور اقدام علیه توافقات واشنگتن بازگشته است.
با گذر زمان غرور او بیش از پیش بیجا به نظر میرسد. هر سخنرانیاش پژواک همان طنز تلخ است: مردی که روزی خود را پادشاه میپنداشت، اکنون تنها ایستاده است، احمقی که نه ارزش صلح را فهمید و نه بهای واقعی طلا را.