فوتبال فقط آن زمین مستطیل و آن ۲۲ نفری نیست که در تلاش برای تصاحب توپ و تبدیل آن به گل می کوشند. کمتر کسی دراین تردید دارد که تماشاگران، ورزشگاه، هواداران، صنعت تبلیغات، رسانهها و بسیاری عوامل دیگر مجموعه ای را تشکیل میدهند که میتوان آن را فوتبال نامید. به همین دلیل، امروزه فوتبال، در این معنای گسترده، به بخشی مهم از ساختار جوامع تبدیل شده است. شاید بتوان گفت از میان مجموعهای که فوتبال در معنای بالا را تشکیل میدهند، اثر اجتماعی هواداران از همه بیشتر است. به بیان سادهتر، ازمنظر اجتماعی جامعه هواداران مهمترین مولفه از مجموعه فوتبال است که بیشترین اثر اجتماعی را دارد. این اثر زمانی بیشتر میشود که یک تیم فوتبال به نماد تبدیل میشود. از این نظر، در تراز جهانی تیم بارسلونا یک مثال برجسته است. جنبه های اجتماعی و سیاسی مرتبط با این تیم گاه جنبۀ ورزشی آن را تحت الشعاع قرار می دهد. تیم فوتبال بارسلونا باری فراتر از فوتبال را بر دوش میکشد. تعدادی از باشگاه ها و تیم های فوتبال انگلستان، مانند منچستر یونایتد نیز به شکلی متفاوت با بارسلونا، هوادارانی دارند که در بسیاری از مواقع بر جنبه ورزشی میچربد. اما در فضای ورزشی ایران، به طور سنتی دو تیم استقلال و پرسپولیس گستردهترین و اثرگذارترین اجتماع هواداران را داشتند. اما به تدریج تیم تراکتورسازی تبریز از نظر قدرت هواداری خود را در فضای اجتماعی -ورزشی ایران تثبیت کرد. گاه گفته میشود از این نظر، تیم تراکتور از دو تیم اخیر پیش گرفته است.
این موضوع از منظر جامعه شناختی اهمیت بسیار دارد، چون آثا رو نتایج اجتماعی آن بسیار مهم و قابل توجه است. در این یادداشت قصد داریم سه پرسش مهم را بررسی بکنیم:
پرسش اول: گسترۀ هواداران تراکتور تا کجاست؟
یکی از مهم ترین پرسش هایی که باید پاسخ داده شود، کسب یک چشم انداز آماری است. برای هر داوری درست، آمار نقش حیاتی دارد. معمولاً حب و بغض ها باعث میشود که در این مورد حقیقت پنهان شود. واقعاً چه کسی و کدام نهاد تاکنون یک ارزیابی آماری درست در این زمینه انجام داده است؟احتمالاً نهادهای مرتبط آمارهایی دارند ولی به طور رسمی اعلام نشده اند. در این ارزیابی باید خاستگاه طبقاتی هواداران نیز مورد بررسی و ارزیابی قرار بگیرد. اما در غیاب پژوهش آماری شفاف و دقیق، برآوردهای میدانی نشان میدهد که تیم تراکتور دامنهای بسیار وسیع از هواداران را دارد که حتی در مقیاس جهانی یک نمونه قابل توجه به شمار میآید. معنای این سخن این است که تیم تراکتور از یک قدرت اجتماعی قابل توجه برخوردار است.
پرسش دوم: علل این دامنه گسترده هواداری چیست؟
این پرسش بلافاصله از پی پرسش اول میآید. این پرسش بسیار دشوار است و عمده ترین خطا در این زمینه آن است که اغلب افراد بسته به سوگیری های خود برخی از علل را نادیده می گیرند و حتی دوست دارند فقط بر یک علت تأکید کنند. همین باعث می شود تا ارزیابی درستی در این زمینه صورت نگیرد. اگر بخواهیم نگاهی همه جانبه داشته باشیم، می توانیم این علل را برشماریم. الف) هویت فرهنگی منطقه آذربایجان هواداری تیم تراکتور را مهم ترین نماد ابراز خود می داند.البته در کنار این از موسیقی و رقص نیز برای این منظور استفاده می کند، اما هیچ کدام به پای تیم تراکتور نمی رسد. ب) تیم تراکتور به لحاظ فنی قوی ترین تیم شمالغرب کشور است. بنابراین فارغ از جنبه های هویتی، این عامل نیز به خودی خود در ساختن یک پایگاه قدرتمند ازهواداران موثر است. ج) جنبه های اقتصادی مرتبط با تیم تراکتور را نیز نباید نادیده گرفت. معافیت بنگاههای اقتصادی از مالیات با باشگاه داری (که در مورد تیم تراکتور اتفاق افتاده است)، درآمدهای تبلیغاتی، درآمدهای حاصل از نقل و انتقال و خرید و فروش بازیکن و غیره.اقتصاد قدرتمند تبریز و مالکان باشگاه به طور طبیعی در قدرت گرفتن باشگاه و تقویت دامنه هواداری آن بسیار موثر است.
پرسش سوم: چه ارزیابیای می توان از مسأله گسترۀ هواداری تراکتور داشت ؟
این پرسش از دو پرسش قبلی مهم تر است، اما بدون یافتن پاسخ دقیق به آن دو پرسش، نمی توان پاسخ هایی عمیق به این پرسش داد. اما در غیاب داده های دقیق و در نتیجه تکیه بر مشاهدات میدانی، برای پاسخ به این پرسش نیز چنین خواهیم کرد.
ارزیابی ها عموماً دو جنبه مثبت و منفی دارند، معایب و محاسن هر دو نگریسته می شوند. محاسن هواداری گسترده از این قرارندک الف) تقویت پیوندهای اجتماعی و فرهنگی ب) افزایش همدلی بین مردم. ج) تشویق به ورزش د) کمک به عملکرد بهتر تیم در زمین فوتبال، هـ) ایجاد بستری برای تفریح و سرگرمی جمعی، و) ایجاد بستری برای تخلیه هیجانات اجتماعی، ز) کمک به ارتقاء سطح فوتبال کشور …
اما از آنجا که در جامعه شناسی ارزیابی های آسیب شناسانه اهمیت بیشتری دارند، در قسمت انتهایی این یادداشت بیشتر بر این جنبه متمرکز خواهیم شد.
محرومیت های پی درپی که برای تیم تراکتورسازی از نظر بازی بدون تماشاگر اتفاق می افتد، شاخصی است که می تواند قابل تأمل باشد. البته برخی از این محرومیت ها را میتوان به ناداوری و سوگیری هایی خاص نسبت داد. برخی دیگر را هم به حساب رویه رایج در فوتبال گذاشت، چون اغلب تیم ها تجربه محرومیت را دارند. اما آیا همه موارد به این طریق قابل توضیح دادن است؟ به نظر می رسد پاسخ این پرسش منفی است. آذربایجان و به خصوص شهر تبریز از خاستگاهای فرهنگی مهم است. این شهر تاریخی دارد که لبریز از نخبگانی است که در ارتقا فرهنگی نقش تعیین کننده داشتند. اما در فضای ورزشگاه ها و نیز در فضای مجازی آنچه می بینیم، با این سابقه تاریخی تطابق ندارد.
مسأله وقتی بغرنج تر می شود که به این نکته توجه کنیم که عوامل فرهنگی متعددی بر روی مسأله هواداری، به اصطلاح، بار شده اند. طبق آنچه در بالا گفته شد، هواداری تیم تراکتور از مسائل اجتماعی متعدد فربه شده است. بنابراین آسیب های هواداری این تیم نیز به طور طبیعی از آن عوامل متأثر است.
از سوی دیگر، در مورد عملکرد حاکمیت در این مورد دیدگاه های مختلف وجود دارد. گاه به نظر میرسد حاکمیت از این استقبال می کند که مطالبات و هیجانات و انرژی هایی که خاستگاه فرهنگی و هویتی دارند، از طریق هواداری فوتبالی تخلیه شوند و به بحرانهای اجتماعی منجر نشوند. شواهد بسیاری در تأیید این دیدگاه وجود دارد. اما دیدگاه مقابل معتقد است که هرگونه قدم برداشتن در مسیر هواداری تراکتور یک کنش هویتی و فرهنگی اعتراضی است. به نظر می رسد در میان بخشی از هواداران که انگیزه های هویتی دارند، این دیدگاه غلبه دارد.
اما هر کدام از این دو دیدگاه درست باشد (و چه بسا هر دو توأمان می تواند درست باشد)، کار فرهنگی برای حل آسیب های رایج در فرهنگ هواداری باشگاه تراکتور بسیار مهم است. رویه فعلی چشم انداز خوبی را در مقابل دیدگان ما ترسیم نمی کند.
