به گزارش یازاکو، ترافیک شهری تبریز در همه مسیرها و شریانهای اصلی و کریدورهای ارتباطی، اگرچه به میزان قابل توجهی، ریشه فرهنگی داشته و منبعث از رفتارهای شهروندی است؛ با این حال، کمبود نیروی کافی پلیس و در کنار آن، فقدان طرح و برنامه ای مشخص در مدیریت، کنترل و کاهش ترافیک به شکلی که منجر به رفع گرههای ترافیکی در معابر شهری تبریز شود، نزد متولیان و مسؤولان امر وجود ندارد. متاسفانه امروز، ترافیک شهری تبریز معجونی از عدم مدیریت اصولی و مسؤولانه راهنمایی و رانندگی، کمبود پلیس در معابر پرترافیک، بیتوجهی به ایجاد زیرساخت های مناسب شهری و البته، رفتارهای اجتماعی و فرهنگی متفاوت شهروندان در موضوع واحدی همچون ترافیک است. گسترش و فراگیری روزافزون ترافیک در اغلب مناطق، معابر و خیابانها، حتی کوچه ها و معابر فرعی شهر، درحالی به نقطه متاستاز رسیده است که اساسا، هیچ یک از طرح های ترافیکی مقطعی، ایده های مدیریتی، مسیرگشایی ها، اصلاحات هندسی، تغییر مسیر معابر، حذف میادین یا ایجاد میادین جدید، راه بندها، حذف دوربرگردانها، اجرای تقاعهای غیرهمسطح، احداث پل های روگذر و مسیرهای زیرگذر و دهها طرح دیگر فنی، مهندسی، عمرانی، نتوانسته اند تاثیر حداقلی در کاهش یا مدیریت هدفمند ترافیک در تبریز قفل شده و محدود از منظر توسعه متوازن داشته باشند.

برخی ناظران، بیتوجهی و کمبود ماموران پلیس راهور در معابر و خیابان های شهری را دلیل معضل فزاینده ترافیک میدانند و عدهای نیز، بیبرنامگی و بلاتکلیفی موجود در مدیریت و حل چنین معضلی را مصداق “ترک فعل” نهادهای متولی تلقی می کنند؛ اما هرچه باشد، نتیجه چنین مدیریت و نظارت بی در و پیکر، بلاتکلیفی شهروندان، گره های کور و کشنده ترافیکی و البته، بی اعتمادی و بدبینی به وظایف سازمانی نهادهای متولی است، موضوعی که هیچکس آن را گردن نمیگیرد. بیهیچ تردید و اغماضی، تبریز را باید شهری رها شده و از دست رفته از منظر ترافیکی و استیصال مدیریتی و سیاست گذاری در حوزه مدیریت، کنترل و کاهش ترافیک فلجکننده شهری بدانیم؛ شهری که در سایه همین رهاشدگی، گسلهای رفتار مدنی و زندگی منطبق بر عرف، قانون و اخلاق شهروندی را هم تحریک می کند و شهروندانی بار میآورد که به راحتی، هم قواعد و قوانین را نقض کنند و هم، بی قانونی و تخلفات راهنمائی و رانندگی را، نه کسر شأن شهروندی که افتخار خود بدانند.
