به گزارش یازاکو، پرایدی سفید با پلاکی زوج، امروز یکشنبه است با تعجب سوار می شوم، راننده یک زن میانسال وخوش برخورد است با دستکش های مشکی.
میپرسم پلاکتتان زوج است اما امروز یکشنبه …پیش از تمام شدن جمله ام ،با نگاهی به آینه در حالی که لبخند سردی میزند زیر لب میگوید «برایم مهم نیست باید اجاره خانه ام را فراهم کنم . »
سرم را پایین میاندازم .
گفتوگو ادامه پیدا میکند. میپرسم آیا سرویس مدارس هم بوده است؟ اینبار صدایش رساتر میشود؛ گویی سالها حرف نگفته دارد:
کلاس های مجازی کار همه را سخت کرده . به پشتوانه ی شهریه سرویس مدارس چک نوشته ام . دهم ماه شده اما والدین میگویند مگر مدرسه ای بود که پول میخواهی !؟
مجبورم اسنپ کار کنم .
کمی مکث میکند و میپرسد شما هم شاغلید؟؟؟ … با کلاس های مجازی چه کار میکنید ؟
رو به آینه میگویم به یک باره همگی کادر آموزشی بی جیره مواجیب شدیم. چاره ای نیست آموزش کمتر با کیفیت بدتر بهتر از بی آموزشی است .
راننده با کلافگی لاین را عوض می کند گویی می خواهد خشمش را با سرعت تسکین دهد.
از مادر بودنش میگوید : مادر دو کودک هستم اما با یک گوشی همراه ،هر کدام هم کلاس های مجزا دارند هزینه نت هم مضاعف شده . بیچاره این معلم ها فکرش را بکن آنها هم مادرند هم معلم . همه به نوعی تحت فشار هستیم .
وقتی صحبت از شیوع آنفولانزا میشود، با لحنی جدی و مطالبهگر میگوید: اما انصاف نیست که هزینه تمام جریان بر گردن مادران باشد .ای کاش کسی هم به فکر مشکلات ما بود.
چراغ خانهها در سطح شهر سوسو می زنند. قصههایی که شنیده نمیشوند؛مادرانی که همزمان نقش معلم، مراقب، نانآور و مدیر بحران را بر عهده گرفتهاند، بدون آنکه زیرساختی متناسب برای این تصمیمها فراهم شده باشد.
کلاسهای مجازی، نسخهای اضطراری برای حفظ سلامت کودکان بود؛ اما در عمل، به باری سنگین بر دوش مادران تبدیل شده است.
سنگینی بار کلاس های مجازی بردوش مادران
چیزی به زمستان تبریز نمانده و هوا بسیار سرد است .با وجود پالتو ضخیم در انتظار تاکسی اینترنتی سرما را تا مغز استخوانم حس می کنم.
لینک کوتاه : https://yazeco.ir/?p=192244
- ارسال توسط : پریسا رضاپور
- بدون دیدگاه
