به گزارش یازاکو، جعفر ساعینیا_ خوی شهری با مزیت جغرافیایی، نیروی انسانی جوان و پیشینه صنعتی است، اما شهرک صنعتی آن سالهاست در چرخهای معیوب گرفتار شده؛ چرخهای که از کمبود زیرساخت و سرمایه آغاز میشود و به تعطیلی واحدها و خروج نیروی کار ختم میشود. سولههایی که روزی قرار بود محل تولید و اشتغال باشند، امروز به نماد وعدههای محققنشده تبدیل شدهاند. بازدیدهای مکرر مسئولان، وعدههای تکراری و جلسات بیخروجی، نتوانستهاند حتی بخشی از مشکلات مزمن این شهرک را درمان کنند.
واحدهای تولیدی شهرک صنعتی خوی با سه بحران همزمان دستوپنجه نرم میکنند: کمبود سرمایه در گردش، فرسودگی فناوری و نبود بازار پایدار. نتیجه روشن است؛ تولید غیررقابتی، کاهش اشتغال و ناامیدی فعالان اقتصادی. وقتی سهم فناوری پیشرفته در صادرات صنعتی کشور کمتر از یک درصد است، طبیعی است که واحدهای کوچک و متوسطی مانند واحدهای مستقر در خوی، اولین قربانیان این عقبماندگی باشند.
از سوی دیگر، صنعت نساجی که میتوانست مزیت بومی و راه نجات اشتغال خوی باشد، در نبود حمایت هدفمند و زنجیره تأمین منسجم، به صنعتی نیمهجان تبدیل شده است. در چنین شرایطی، هشدار درباره «مهاجرت» دیگر یک مفهوم انتزاعی یا تحلیل دانشگاهی نیست؛ یک واقعیت روزمره است. کارگری که درِ سوله را بسته میبیند، منتظر بستههای حمایتی نمیماند؛ چمدانش را میبندد.
مسئله اصلی شهرک صنعتی خوی کمبود سند و برنامه نیست؛ مشکل، فقدان اراده اجرایی و اولویتدادن واقعی به تولید است. تا زمانی که تأمین مالی صنعت در حد شعار باقی بماند، بانکها شریک تولید نباشند و سیاست صنعتی بهجای «انتخاب مزیت»، به «پخش منابع» ادامه دهد، شهرک صنعتی خوی همین خواهد بود: مجموعهای از سولهها که بیشتر به انبار سکوت شباهت دارند تا قلب تولید.
اگر سیاستگذار بهدنبال مهار مهاجرت، حفظ اشتغال و توسعه متوازن است، باید از خوی و شهرک صنعتی آن شروع کند؛ نه با بازدید و وعده، بلکه با سرمایهگذاری واقعی، نوسازی فناوری و حمایت هوشمند از صنایع کاربر. در غیر این صورت، شهرک صنعتی خوی نهتنها موتور توسعه نخواهد شد، بلکه به نماد شکست سیاست صنعتی در مناطق مرزی کشور تبدیل میشود.
