به گزارش پایگاه خبری یاز اکو، رسول اسد زاده در ادامه نوشت: این افراد که به حزب باد هم مشهور هستند غالبا یک رونوشت بلامنازع و دقیق از والدینشان هستند. آدمهایی تکراری که الگوی زندگی چند نسل پیشین را بدون هیچ تغییر و خدشهای ادامه میدهند.
آدمهایی که تمام غایت زندگیشان خانه خریدن، ازدواج کردن، تولید مثل طبق جدول زمان بندی مامان و بابا، خریدن خانهی دوم و انباشتن دارایی است. آدمهایی که مانند مجسمههای سنگی روبروی تلوزیون دراز میکشند از تلوزیون اینوری اخبار اقتصادی را دنبال میکنند و از تلوزیون آنوری قِر خشکیده در کمر و چشمهایشان را برطرف میکنند.
وقتی کنار این تیپ آدمها قرار میگیرم به قدری حرف مشترک باهم نداریم که جملهی “دیگه چه خبر” بارها بینمان رد و بدل میشود و هربار هم یک جواب کم رمق تکرار میشود: سلامتی خدا را شکر شما چه خبر؟
آدمهایی که وقتی ما از سیاست حرف میزنیم به ما پوزخند میزنند، ما را به ذکر خدا فرا میخوانند و میگویند سیاست را به اهلش واگذار کنید (گویی تا کنون دست که بوده) آدمهایی که راجع به چالههای عمیق اقتصادی و فرهنگی کشور هیچ نظری ندارند.
اسامی کودکانشان ترکیبی دو بخشی است، یکی برای رضای خدا و یکی برای اینکه خدایی ناکرده فرزندشان در مدرسه و اجتماع طَرد نشود.
آدمهایی که نه فیلم میبینند، نه کتاب میخوانند، نه از حقایق جالب جهان اطلاع دارند. نه سوالات هستی شناسانه در فکر دارند. نه به تاریخ علاقه دارند. هنر اصیل و مترقی را خوار میشمارند و تمام ظرفیت عقلیشان صرفِ یافتن راهی برای تطبیق با اوضاع موجود است.
زنهایی که تمامِ استعداد انسانیشان خلاصه شده در مربا گرفتن و ترشی انداختن و اتلاف وقت جلوی آینه، مردهایی که عضو سفید رنگ داخل جمجمهشان مانند اتومبیلشان بدون خط و خش است. آدمهایی که از وقایع جاری کشور سبکترین و مضحکترینها را دنبال میکنند. آدمهای مسافرت نرفته، عاشق نشده، رنج هم نوع نکشیده، متعصب، راکد و حق به جانب، آدم هایی که استقلال فکری و نظر شخصی راجع به هیچ چیزی ندارند ولی به خودشان اجازه میدهند در خصوصی ترین مسائل زندگیدیگران دخالت کنند و نظر بدهند.
من از حرف زدن با این آدمها که باد به هر سمتی بوزد بادبانهایشان آن سمتی است دلم میگیرد….