یاز اکو؛ ساسان نیکرفتار خیابانی – سیزدهمین دورهی انتخابات ریاستجمهوری با فراز و نشیبهایش به پایان رسید. اما این انتخابات از جهاتی متمایز از دیگر همتایانش بود. در این یادداشت سعی داریم به برخی از این موارد بپردازیم.
۱- سیزدهمین دورهی انتخابات ریاست جمهوری، از نظر میزان مشارکت با ۴۸٫۸ درصد، از کمترین میزان در تاریخ ۴۳ سالهی انتخابات ریاستجمهوری نظام جمهوری اسلامی برخوردار است. پیش از این انتخابات دورهی ششم ریاستجمهوری در سال ۷۲ با ۵۰٫۶۶ درصد مشارکت، کمترین میزان را به خود اختصاص داده بود. در آن دوره نیز، هاشمی رفسنجانی رقیب چندان جدیای در میان تایید صلاحیتشدگان نداشت. حتی برگزاری همزمان انتخابات شورای اسلامی شهر و روستا نیز نتوانست درصد مشارکت را به نیمی از واجدان شرایط برساند.
۲- اگر آغاز تقسیمبندی اصولگرایی و اصلاحطلبی را سال ۷۶ بدانیم، برای نخستین بار یک کاندیدای اصولگرا موفق شد به طور مستقیم و در دور اول به ریاست جمهوری برسد. پیش از این محمود احمدینژاد در سال ۸۴ در دور دوم به این موفقیت دست یافته بود.
۳- میزان آرای سید ابراهیم رئیسی به عنوان رئیسجمهور در سال ۱۴۰۰ و در شرایطی که بیش از ۵۹ میلیون نفر واجد شرایط رای دادن بودند با ۱۷٫۹۲۶٫۳۴۵ رای از تعداد آرای منتخبان ریاست جمهوری شش دورهی اخیر (حسن روحانی با ۲۳ میلیون و ۶۳۶ هزار رای در سال ۹۶، حسن روحانی با ۱۸ میلیون و ۶۱۳ هزار رای در سال ۹۲، محمود احمدینژاد با ۲۴ میلیون و ۵۹۲ هزار در سال ۸۸، سیدمحمد خاتمی با ۲۱ میلیون و ۶۵۴ هزار رای در سال ۸۰ و سیدمحمد خاتمی با ۲۰ میلیون و ۱۳۸ هزار رای در سال ۷۶) کمتر است. تنها تعداد آرای محمود احمدینژاد با ۱۷ میلیون و ۲۴۸ هزار رای در سال ۸۴ از آرای سید ابراهیم رئیسی کمتر بود که این امر جایگاه یک رئیسجمهور قوی را به خطر میاندازد و نیاز دارد که وی با عملکردی قوی، پایگاه مردمی خود را بهبود ببخشد.
۴- برای نخستین بار در تاریخ جمهوری اسلامی، رئیس قوه قضائیه در انتخابات ریاست قوه مجریه شرکت کرده و پیروز هم شده است. البته کاندیداتوری فردی در بالاترین جایگاه قوهی قضائیه برای مسند قوهی مجریه با انگیزهی مبارزه با فساد هم در تاریخ دموکراسی جهان امری نادر است. امیدواریم قوهی مجریه در حوزهی فساد با حضور حجتالاسلام رئیسی شکل بهتری بگیرد و اصلاحات قوهی قضائیه نیز با رفتن وی متوقف نشده و ادامه یابد.
۵- جهش عجیب آرای باطله در این دور به رقم بیش از ۳ میلیون و ۷۰۰ هزار رای جای بسی تامل را دارد. آرای سفید و باطله نیاز به تحلیل جدی دارد؛ این آرا در بسیاری از موارد میتواند ناشی از رای شهروندانی باشد که بنا به ملاحظات شغلی و استخدامی تنها قصد ثبت مهر در شناسنامهشان را داشتهاند ولی هیچیک از کاندیداهای تایید صلاحیت شده را شایستهی انتخاب ندانستهاند. اگر آرای بیش از ۵۰۰ هزاری ماخوذ نشده را به هم این مورد بیفزاییم به عدد ۴ میلیون و ۲۰۰ هزار رای باطله و اخذ نشده میرسیم. این رقم بیش از ۲۰ درصد کل آرا را به خود اختصاص میدهد. یعنی در کنار اینکه بیش از ۵۱ درصد واجدان شرایط رای ندادهاند، ۲۰ درصد شرکتکنندگان نیز به هیچ کاندیدایی رای ندادهاند. این صدای خاموشان و معترضان به وضع موجود و حتی کاندیداهای تایید صلاحیت شده نهایی است. باید صدای این افراد را شنید و برای کاهش آرای باطله، افزایش مشارکت، جلب نظر مردم جهت داشتن انتخاباتی پرشورتر و رئیسجمهور مردمیتر کوشید.
۶- تفاوت آرای سید ابراهیم رئیسی با آرای دورهی پیشینش (۱۵٫۸۳۵٫۷۹۴ رای) تنها دو میلیون است. یعنی تنها ۲ میلیون رای طی این ۴ سال به سبد آرای وی افزوده شده است. اگر کاندیدایی در سطح محبوبیت رئیسجمهوران گذشته در میان تایید صلاحیت شدگان نهایی بود، حداقل، آمار شش دورهی اخیر نشان میدهد که میتوانست آرای بیشتری کسب کند و وضعیت فعلی در سایهی نبود یک رقیب جدی در انتخابات رقم خورده است.
۷- پس از سالهای ۸۴ تا ۸۹ که محمود احمدینژاد در راس قوهی مجریه قرار داشت و دیگر قوای حاکم نیز با وی همسو بودند، باری دیگر و برای دومین بار تمامی قوا و دستگاههای حاکم یکدست و همسو هستند. یکدست بودن تمامی قوا از جهتی آفت است؛ چراکه امکان نقد را کاهش داده و احتمال فساد را افزایش میدهد و از طرفی فرصت است، چرا که همگی همسو هستند و بهانه و موردی برای کارشکنی و عدم هماهنگی وجود ندارد. امیدواریم که طی ۴ سال آینده، فرصت این وضعیت بر آفتش غلبه کند.
۸- تاریخ سه دههی گذشتهی ایران نشان داده اصولگرایان توانایی حفظ و نگهداری مردم و اصلاحطلبان توانایی نگهداری دولت را ندارند؛ باید دید این بار این قاعده، نقض میشود یا خیر.