به گزارش پایگاه خبری یاز اکو ؛ اگر قرار باشد جناب آقای ابراهیم رئیسی چند دقیقه مطالعه کند، من پیشنهاد میکنم تاریخ چین پس از انقلاب کمونیستی ۱۹۴۹ را بخواند؛ زیرا شرایط چین سیسال پس از انقلاب، بسیار مشابه شرایط امروز کشورمان است. اگر اصلاحات دنگشیائوپینگ در دهه ۱۹۸۰ نبود، امروز مردم چین از فقیرترین مردم جهان بودند و این کشور درگیر مشکلاتی همچون تجزیهطلبی و جنگ داخلی بود. لااقل همانند کره شمالی، فقیر و منزوی و گرفتار فساد و دیکتاتوری حزبی و تحریم بود. دشمنی و جدال ایدئولوژیک با آمریکا و متحدان آمریکا یعنی اروپا، ژاپن، کره جنوبی، استرالیا، هند و سایر همسایگان، رمق را از چین گرفته بود.
برنامههای مائو رهبر بزرگ چین بیش از آنکه براساس عقل و تجربه بشر باشند، بر اساس آرمانهای کمونیستی چیده شده بود. بیش از سی میلیون چینی بر اثر گرسنگی تلف شدند و مهمترین متحد چین یعنی روسیه (شوروی) بجای کمک به این کشور بدنبال دستدرازی به منابع و حتی خاک چین و دخالت در امور داخلی این کشور بود. تلاشهای خردمندانه چوئن لای، نخستوزیر معتدل برای تنشزدایی با آمریکا و بهبود روابط با غرب در دهه ۱۹۷۰، موجب توازن در روابط پکن با دو ابرقدرت شد. اینگونه تلاشهای عاقلانه نخبگان چینی موجب ترک خوردن باورها نسبت به ایدئولوژی کمونیسم مبنی بر ایجاد بهشت موعود مارکس شد. اما مائو رهبر قدرتمند و کاریزماتیک انقلابی بجای پذیرش اشکالات ساختاری نظام کمونیستی، مدعیان اصلاحات و به اصطلاح غربگرایان را مقصر مشکلات کشور میدانست و میکوشید با افزایش سختگیریها در گزینشها و ردصلاحیتها، غیرخودیها را حذف کند. با چوئنلای نخست وزیر معتدل درافتاد و حتی در مراسم تشییع او شرکت نکرد و دنگشائوپینگ از رهبران قدیمی حزب را به جرم غربگرایی و غیر انقلابی بودن برکنار و بیکار کرد. دنگ مجبور شد به عنوان یک کارگر ساده در کارخانه تراکتورسازی امرار معاش کند.
هنر دنگ در این است که بدون دست زدن به ساختار سیاسی و بدون آنکه کشور را تسلیم آمریکا کند، با اصلاح ساختار اقتصادی و گشودن دروازههای تجارت و سرمایهگذاری و پیوستن به بازارهای جهانی موجب شد که چین چندین دهه رشد اقتصادی ده درصدی را تجربه کند و امروز رقیب قدرتمند امریکا باشد.