یاز اکو؛ نوید محمدی نسبآباد – رضا سرابی اقدم، محمدعلی جدیدالاسلام و رحیم بقال اصغری سه هنرمند بِنام تبریزی هستند که کمتر علاقهمند هنری در تبریز و آذربایجان وجود دارد که با نام ایشان آشنا نباشد. این سه عاشق جانسوزی که پای خود را فراتر از وظیفهی هنری خود گذاشته و در جهت صیانت از هنر و فرهنگ اقدام به جمعآوری آثاری نمودهاند و با ورود به عرصهی اجرایی برای ارائهی این آثار همت گماردهاند. اجازه بدهید کمی ریزتر وارد قضیه بشویم.
رضا سرابیاقدم هنرمند مجسمهسازی است که علاوه بر فعالیت در حوزهی هنر مجسمهسازی، سالهای متمادی با سلیقه و حساسیت ویژهای اقدام به جمعآوری مجموعههایی کرده که در نوع خود بینظیرند. بخشی از مجموعههای وی در قالب موزهی مشاغل تبریز، چندین ماه در معرض دید عموم قرار گرفت. اما این موزه طالع خوشی نداشت و تنها ۴ سال عمر کرد. بعد از چهار سال طبق گفتهی رضا سرابیاقدم به دلیل عدم تعهد شهرداری به وی که باعث ایجاد دردسرهایی برای او شده بود، موزه تعطیل شد.
با تعطیلی موزه گرفتاریهای سرابی تمام نشد و تا به امروز دو بار با حکم جلب راهی زندان شدهاند.
نام دوم محمدعلی جدیدالاسلام عکاس نامآشنای تبریزی است که یکی از مهمترین آرشیوهای عکس تاریخ معاصر ایران و بخصوص آذربایجان متعلق به ایشان هست و علاوه بر این وی سالهای سال به جمعآوری دوربینهای عکاسی همت گمارده است. به گفتهی وی، وسایل کلکسیونش بیش از ۱۱۰۰ قلم شامل لوازم عکاسی مانند دوربین، فلاش، لامپ و … است. بخشی از این کلکسیون به همراه اسناد و اشیاء تاریخی سرابیاقدم در موزهی مشاغل بود که بعد از برچیده شدن موزه توسط ماشینهای حمل زباله شهرداری و در کارتهای میوه به وی مرجوع میشود! همین مسئله باعث ناراحتی شدید استاد جدیدالاسلام و سرخوردگی او از مدیریت فرهنگی شهر تبریز میشود. بعد از این قضیه وی تصمیم به مهاجرت میگیرد و به همراه کلکسیون خود به تهران میرود و بالاخره مجموعهی او در مجموعهی آزادی به صورت آبرومندانه در معرض دید عموم قرار گرفت. خوشبختانه چند روز پیش مطلع شدیم که محمدعلی جدیدالاسلام موفق به کسب نشان درجه یک هنر (دکترا) از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد.
و اما شخص سوم رحیم بقال اصغری کارتونیست صاحبنام تبریزی است. وی در سال ۱۳۶۹ و در ۱۶ سالگی در مجلهی «جوالدوز» به عنوان کارتونیست مشغول به کار شد و در سال ۱۳۸۰ انجمن کارتونیستهای تبریز و آموزشگاههای آزاد هنری «آرسوی» را تاسیس کرد. وی موسس موزهی کارتون تبریز بود که در سال ۱۳۸۵ تاسیس شد. در این موزه ۲۰ هزار اثر اصلی هنرمندان کارتون از بیش از ۱۰۰ کشور جهان نگهداری میشد. فیلم تخلیهی آثار این مجموعه توسط ماشینهای زباله در همین هفته منتشر شد. گرچه گویا این وسایل مجددا به جای اول خود برگردانده شدند و یکشنبهی هفته آینده تکلیف نهایی موزه مشخص میشود، اما مدتهاست که این موزه پلمپ و بلاتکلیف است و گویا اختلافات اداره ارشاد و شهرداری به این زودی تمام شدنی نیست.
این سه مثال از اوضاع فرهنگی تبریز است اما تمام مشکل این نیست. شما سیستمی را در نظر بگیرید که دو خروجی دارد. خروجی اول بقاء در شهر زادگاه هنرمندان یعنی تبریز و متحمل بیتفاوتی و تحقیر شدن و جفای مسئولان دیدن و خروجی دوم عدم تحمل وضعیت خروجی اول و پناه بردن به شهر دیگری همچون تهران که در ادامه زمینه ارتقاء، بال و پر یافتن و نهایتا یافتن جایگاه در شان هنرمند است. وقتی از سیستم حرف میزنیم از یک یا دو هنرمند سخن نمیگوییم از سیستمی حرف میزنیم که صدها هنرمند را یا له میکند و یا فراری میدهد. تنها حوزهی هنر هم نیست بارها پای صحبت فعالان اقتصادی بودهام و از مشقات مسیر کسب و کارشان سخن گفتند و از تعجب مسئولان که چرا اینجا ماندهاید و سرمایهتان را به تهران نبردهاید. نهایت سخن، تبریزی که راحت جان صدها شاعر و هنرمند بود که مقبرهالشعرا یادگاری از همان دورانهاست، امروز به گریزگاه نخبگان تبدیل شده است و تبعات این عارضه بسیار سهمگین خواهد بود. باید این چرخه معیوب متوقف شده و سیستم اصلاح شود که ضرر آن برای کل کشور خواهد بود و نه تنها تبریز.