یاز اکو؛ ساناز شهابی – به اعتقاد «جعفر پوررضوی»، نویسنده و شاعر تبریزی ادبیات کودک در ایران به سمت ابتذال و سطحینگری کشیده شده است.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری یاز اکو، «جعفر پوررضوی»، نویسنده و شاعر تبریزی و خالق کتابهایی مثل «۱۹۷۸»، «حسادت»، بازنویسی قصه «هامی یاتیب جیتدان اویاقدی» و «آزاد بیر زرافه» با طرح این سوال که چه شد که ما از «ماهی سیاه کوچولو» به «حسنی»ها رسیدیم، ادبیات کودک معاصر ایران را به چالش میکشد. به بهانه سالروز وفات صمد بهرنگی، «خالق ماهی سیاه کوچولو» با این شاعر به گفتوگو مینشینیم.
شما قبلا در حوزه شعر فعالیت داشتید و چندین سال میشود که وارد عرصه ادبیات کودک شدهاید. چه چیز شما را به این سمت هدایت کرد؟
بله. البته من هنوز هم شعر میگویم، اما هیچگاه سعی نکردهام اشعارم را یکجا در قالب کتاب منتشر کنم، ولی در مورد ادبیات کودک قضیه فرق دارد. من از اول دغدغه ادبیات کودک را داشتم و نظرم این بود که این قشر حساسترین قشر جامعه است و بیشترین سرمایهگذاری باید در این زمینه صورت بگیرد. بخش اعظم سرمایه فرهنگی ما باید در اختیار کودکان قرار بگیرد چرا که آینده مملکت در دست آنها است و نسل بعدی قرار است نقصانهایی را که امروز داریم، برطرف کنند. من قبلا در کتابفروشی کار میکردم و به خاطر شغلم کارها و آثاری را که در ایران برای بچهها منتشر میشد، میدیدم؛ بیشتر این آثار یا رنگآمیزی هستند یا آموزش مسائل بهداشتی و مفاهیم ساده و معمولی که بارها و بارها در ادبیات کلاسیک گفته شدهاند و الان از طریق رسانهها در دسترس همه قرار دارند.
اگر بخواهیم ادبیات کودک معاصر در ایران را با ادبیات جهان مقایسه کنیم، فکر میکنید ایران در چه جایگاهی قرار دارد؟
اگر نگاهی به ادبیات کودک در اروپا، آمریکا یا حتی در شرق و هندوستان یا ژاپن بیندازیم، متوجه میشویم که چقدر ادبیات ما از قافله جهانی عقب مانده است. در حالی که ما قبلا صمد بهرنگی را یا جبار باغچهبان را داشتیم که در زمان خود، جهش عظیمی خلق کرده بودند، اما نمیدانم چرا این جهش نتوانست در ادبیات کودک ادامه یابد و چه اتفاقی افتاد که ما از «ماهی سیاه کوچولو» افتادیم در دام «حسنیها»، از «اولدوز و کلاغها» یا «آدم برفی» رسیدیم به «حسنی چقدر تمیزه» و… احساس من این است که در حوزه ادبیات کودک در ایران کمکاری شده است و نیاز است این بخش تقویت شده و ادبیات درست خلق شود.
کودکان حساسترین بخش جامعه به شمار میروند که هنوز در اولین مرحله زندگی خود هستند و نمیتوانند تصمیم بگیرند. ما هر چه به خورد کودک بدهیم با آن تربیت میشود. اگر ما به کودکمان کتاب «حسنی چقدر قشنگه» را بدهیم و ذهنش را با مطالب مبتذل پر کنیم، ذائقهاش به این مطالب مبتذل عادت میکند. برای همین، این قشر در اولویت است نه اینکه نسبت به بقیه مهمتر باشد.
اشاره کردید به نویسندگانی چون صمد بهرنگی و جبار باغچهبان. به طور خلاصه روند حرکت ادبیات کودک در ایران از نظر شما چگونه بوده است؟
توجه به حوزه ادبیات کودک همواره مورد توجه نویسندگان ایرانی بوده است. ببینید! ما در آثار نویسندگان و شاعران بزرگی همچون ملا محمد فضولی که آثار ثقیلی دارند، میبینیم که به ادبیات کودکان نیز اشاره شده است. فضولی در کتاب «صحبه الاثمار» که یکی از نخستین آثار تاریخ ادبیات کودک در جهان است با زبان میوهها ویژگیهای اخلاقی و مفاهیم انسانی را بیان میکند. این نگاه آن زمان وجود داشت و بعد از مشروطه به جدیت ادامه یافت اما پس از برههای متوقف شد.
بزرگترین تهدید یا چالش ادبیات کودک از دید شما چیست؟
ما فقط تعاریف را در کتابها به کودکان میدهیم، در حالی که مفاهیم بشری، اخلاقی و هنجاری کمتر به کودکان آموزش داده میشود. به محض اینکه انیمیشنی ساخته میشود، عدهای آن را خلاصهنویسی کرده و به عنوان ادبیات کتاب کودک وارد بازار میکنند. در کشور ژاپن به کودک میگویند «تو خیر هستی در برابر شر» و با القای این مفاهیم کودک بزرگ میشود اما ما هنوز در ادبیات ایران درگیر تمیزی موها و ناخنهای حَسن هستیم، این چیزها را کودک در جامعه و خانواده، خود به خود یاد میگیرد و نیازی نیست در ادبیات مطرح شود. محتوای ادبیات کودک باید از حالت تعلیمی خارج شده و به حالت رفتارشناسی برسد. باید مفاهیمی از قبیل مطالبهگری، پرسشگری، چرایی، هویت طلبی و نه گفتن را به کودک بیاموزیم تا فرداروز تازه در سن ۴۰ سالگی دنبال فلسفه و معنای وجودیاش نیفتد. البته چطور نشان دادن هم مهم است.