یاز اکو؛ پری اشتری – چند سال پیش برای روز ملی سینما متنی نوشته بودم که عنوانش «یک روز ملی غبارگرفته در تقویم» بود؛ چرا که سالها بر سر نامگذاری ۲۱ شهریور به نام سینما بحثهای بسیار بود اما اگر بخواهیم جانب انصاف را نگه داریم صنعت سینما در ایران گرچه با استانداردهای جهانی فاصلهی زیادی دارد اما علیرغم تمام سوءمدیریتها و سنگاندازیها، نفس گرم اهالی هنر، چرخِ لنگان سینما را کجدار و مریز چرخانده است و در شهرهای مختلف کشور از جمله تبریز بخصوص در سالهای اخیر شاهد تحرکات قابل توجهی در حوزهی فیلم و سینما بودهایم.
روز سینما همواره یکی از مهمترین حرفهای ناگفتهی این تقویم بوده اما در این چند سال مخصوصاً در تبریز سینما داشت مناسبتش را با زندگی روزمرهی جامعه پیدا میکرد … اگر پاندمی کرونا اجازه میداد و سالنهای سینما و فعالیتهای فیلمسازی را تعطیل نمیکرد. البته ناگفته نماند که دیگر چند ماهی است که فعالیتهای سینمایی اعم از جشنوارهها و فیلمسازی و جلسات نقد و بررسی و … در دیگر کشورها از سر گرفته شده و فرش قرمزها بعد از رکودی تقریباً یک ساله دوباره پهن شدهاند اما در کشور ما با آغاز هر پیک از پاندمی اولین جایی که تعطیل میشود سالنهای سینما و مراکز فرهنگی و هنری است و تبریز نیز در رأس تمام شهرها از این قاعده مستثنی نیست. شاید به همین دلیل است که آمار مهاجرت هنرمندان به پایتخت و کشورهای همسایه بهویژه آذربایجان و ترکیه روز به روز در حال افزایش است.
فعالیت صنفی سینماگران رسمیت ندارد
چندی پیش انتخابات هیئت مدیرهی انجمن سینماگران آذربایجانشرقی در تبریز برگزار شد. بر اساس آنچه اعضای هیئت مدیرهی سابق این انجمن از آن گلایهمند بودند پیداست که فعالیت مدون و مدیریتشدهی صنف سینماگران استان برای مدیران مربوط تا به امروز مهم نبوده و اگر نام تبریز در حوزهی سینمای کشور و حتی در عرصهی بینالملل درخشیده، به همت خود سینماگران و بدون حمایت نهادهای متولی بوده است. این در حالی است که انجمنهای تخصصی در تمام دنیا و حتی در دیگر شهرهای ایران یکی از اصلیترین نهادهای حمایتی هنرمندان هستند. سازمانهای فرهنگی متولی انتظار دارند که انجمنها خودکفا بوده و درآمدزایی داشته باشند اما طبق اساسنامه تقریباً تمام راههای درآمدزایی را سد میکنند، بنابراین متولیان انجمنها ناچارند برای برگزاری جشنوارهها به بخش خصوصی و جذب اسپانسر روی بیاورند اما مشکل اینجاست که سرمایهگذاران خصوصی نیز به سبب نبود اسم و رسم کافی! به انجمن اعتماد نمیکنند و پا پیش نمیگذارند. بدین ترتیب فعالیتهای سینمایی که جشنوارهها و کارگاههای آموزشی از مهمترین بسترهای پویایی آن هستند به شکل عجیبی در دور تسلسل باطلی میچرخند و به مقصدی هم نمیرسند. برگزاری جشنوارهی فیلم تبریز با دست خالی توسط انجمن صنفی سینماگران نشان داد که اهالی سینمای تبریز فقط به کمی حمایت و اندکی دلگرمی نیاز دارند تا بتوانند بر مدار تولید فیلم و شکوفایی در این عرصه قدم بگذارند.
مهاجرت درمان این درد نیست
یک حساب سرانگشتی و غیرآماری از هنرمندان حوزههای مختلف سینما، تئاتر، موسیقی و هنرهای تجسمی به تهران و کشورهای همسایه نشان میدهد که مدتهاست آغوش تبریز آنچنان که در خور سرزمین مادریست به روی فرزندانش گشوده نشده است. پدیدهی مهاجرت، بهویژه در میان هنرمندان با شیوع کرونا سرعت بیشتری گرفته چرا که در این دوران سخت فعالیتهای هنری و فرهنگی بیشتر از هر صنف دیگر دچار رکود شدهاند. اما پیش از کرونا هم کم نبودهاند کسانی که به خاطر تنگنظری همصنفهای خود و همچنین به سبب سیاستهای یک بام و دو هوای متولیان فرهنگی و از رنجِ قوانین نانوشتهای که در تهران یک جور است و در تبریز جورِ سختتری، عطای زندگی در شهر و کشور خود را به لقایش بخشیده و به امید اینکه بتوانند راحت، بدون حاشیه و با فراغ بال کار هنری خود را انجام بدهند، جلای وطن کردهاند. هنر نزد ماست، در فرهنگ و تمدن قدمتی چند هزار ساله داریم… اگر این مسیر دوی استقامت با مانعهای بسیار اجازه بدهد. هنرمند در شهر من غمِ نان، رنجِ سروکله زدن با مدیران غیرهنری دارد، دردِ حواشی بسیار، مشکلِ عدم توجه به تخصصگرایی دارد و هزاران مانع که با وجودشان دیگر نایی برای پرداختن به هنر در وجودش باقی نمیماند.
و این مشکلات نه تنها برای اهالی سینما که در وجود اهالی هنر در رشتههای مختلف ریشه دوانده و کرونا هم نفت روی آتششان ریخته است.
روز سینما مبارک! روز تئاتر مبارک! روز شعر و ادب فارسی مبارک! روز قلم مبارک! روز شاعر مبارک! روز نقاش مبارک! دیگر وقت آن رسیده که یا معنای «مبارک» را تغییر دهیم و یا ورقهای تقویم را پاره کنیم و کلیشهها را دور بیندازیم و طرحی نو دراندازیم.