به گزارش پایگاه خبری یاز اکو؛ جلیل خسروشاهی تاجر و خیر مدرسه ساز تبریزی در سال ١٢٩٨ شمسی در یک خانواده پرجمعیت در تبریز به دنیا آمد، با ٧ خواهر و برادر. پدرش حاج غفار خسروشاهی با ٢ تن از برادرانش که از تاجران سرشناس بودند، کار میکرد. هوش و استعداد فرزندان پدر و برادران خسروشاهی زبانزد خاص و عام بود بهطوری که برادر بزرگتر جلیل در سال ١٣٠٨ از مدرسه عالی حقوق و علوم سیاسی با کسب رتبه اول و دریافت مدال، فارغالتحصیل شد. اما جلیل بعد از گرفتن دیپلم در بازار تبریز مشغول به کار شد.
حاج جلیل بهمراه برادر ارجمندش علی خسروشاهی نقش بسزایی در ساحه ی اقتصادی ایران داشته اند که روند اقتصاد نوین ایران را در این کشور و حتی خاورمیانه بنیان نهاده اند و تجارت به سبک سنتی و کلاسیک با ظهور این خاندان خسروشاهی جای خود را به تجارت سبک نوین داده است.
خسروشاهی ١٩سال از عمرش را در آلمان گذراند و با وجود شرایط مالی خوب هیچگاه خانهای برای خود نخرید، «خانه من ایران است و روزی به آنجا باز خواهم گشت» این عقیده خسروشاهی بود.
از کارهای اقتصادی حاج جلیل می توان به:
مدیریت کارخانه پارچه بافی آذربایجان، پایه گذاری شرکت مینو به همراه برادرش علی در سال ۱۳۳۶، تجارتخانه فرش در هامبورگ، تاسیس فروشگاه بزرگ «صرفه» در تبریز، نمایندگی چندین شرکت اروپایی از جمله هنکل آلمان در ایران و… اشاره کرد.
خسروشاهی خانههای استیجاری خانواده های مستاجر نشین را خریداری میکرد و به نام فرزندان این خانوادهها سند میزد. او هر ماه هزینه زندگی آنها را تامین میکرد. درواقع او صدها کودک را تحت سرپرستی خود داشت، بیآنکه آنها چهره او را ببینند. خسروشاهی کودکان تحتسرپرستی خود را یاری میکرد تا تحصیل کنند و صاحب کار و زندگی شوند. تهیه سالانه دههاهزار جفت کفش برای مستحقان، یکی دیگر از کارهای او بود.
جلیل خسروشاهی موسسه درمانیای برای بیماران نیازمند تاسیس کرد. این موسسه نیازمندان را تا مراحل پایانی بهبود تحت حمایت خود داشت.
بعد از انقلاب زمانی که کارخانه «مینو» ملی شد، هیچ عکسالعمل تندی از خود نشان نداد و قهر ننمود و پروژه هایش را تعطیل نکرد و تنها گفت؛ اگر با ملی شدن این صنعت نفعی به مردم کشورم میرسد من هیچ اعتراضی ندارم.
تمام کارهای نیک و انساندوستانهاش روح او را آرام نمیکرد تا اینکه تصمیم گرفت با اندوخته مالی خود، طرحی ماندگار برای کشورش ترسیم کند؛ به همین دلیل تصمیم گرفت در روستاهای دورافتاده، روستاهایی که کودکانش برای رسیدن به مدرسه باید از رودخانه، کوه و جنگل عبور میکردند، مدرسه بسازد.
خسروشاهی هرسال سود حاصل از تجارت و کارخانههایی را که داشت برای معتمدانش در سراسر کشور میفرستاد و از آنها میخواست مدرسه بسازند و حاصل این تصمیم و همت او ۴۵٢ مدرسه در تمام روستاهای دورافتاده این مرز و بوم شد. سر در هیچ مدرسهای نام خسروشاهی را به خود ندید. خیر مدرسه سازی که هیچ گاه در هیچ مراسم کلنگ زنی یا افتتاح او را ندیدند .مسئولان آموزشوپرورش نامی از او نشنیده بودند و دانشآموزان هیچ گاه چهره او را ندیدند. او گمنامی را میپسندید و میگفت «ثروتم حاصل ذکاوتم نیست، شرایط نابسامان اقتصادی کشور عدهای را ثروتمند کرده و بقیه را فقیر نگه داشته است. من وظیفه دارم این ثروت را به خود مردم برگردانم».
ایشان سوای ساخت مدارس بیش از هزار سرویس بهداشتی نیز در مدارس سراسر ایران ساختند و نخستین شرکت انتشارات فنی ایران را راهاندازی کرد. در میانه جنگ تحمیلی بخش زیادی از سرمایهاش را به حساب ارزی هلالاحمر واریز کرد.
در سال ١٣٨۶ زمانی که او در خانهاش در سوییس در سن ٨٨ سالگی فوت کرد، روبان افتتاح چند مدرسه در روستاهای ایران به نیابت از او قیچی شد.
جلیل خسروشاهی پدر بینشان و بیآوازه هزاران کلاس درس و دههاهزار دانشآموز و معلم این مرزوبوم است …
قدردان شما هستیم با این خبر ممنونم