به گزارش پایگاه خبری یاز اکو به نقل از ایسنا، جلال شیری در خصوص عوامل دخیل در خشکی دریاچه ارومیه اظهار کرد: عوامل دخیل در خشکی دریاچه ارومیه به گونهای نیستند که بتوان یک یا دو عامل مشترک را به عنوان عامل اصلی معرفی کرد؛ اگر عوامل هم محدود باشند، مجزا از هم عمل نکردهاند، یعنی عوامل دخیل در این امر مجزا نبوده و اثر آنها بر هم افزایشی است چراکه هم افزایی این عوامل، علت اصلی خشک شدن دریاچه است.
وی ادامه داد: عوامل به صورت منفرد نیز تاثیرپذیر از هم هستند لذا این مسئله، خشک شدن دریاچه ارومیه را پیچیدهتر میکند، اما اگر بخواهیم جزئیتر بررسی کنیم، یکی از دلایل عمدهی آن، تغییرات آب و هوایی و کاهش نزولات جوی است؛ اگر رخدادهای بارشی را در یک زمان بررسی کنیم، کاهش نزولات جوی و میزان برف و باران که به نحوی ورود جریانهای زیرسطحی و سطحی را کنترل کرده و منبع اصلی تغذیه است، سبب شده تا خروجی رودخانهها نیز کاهش یابد لذا با صرف نظر از عوامل انسانی، یکی از عوامل، کاهش ورودی آب به سطح زمین در اثر کاهش نزولات جوی و تغییرات اقلیمی است.
وی افزود: فعالیتهای بصری و اقدامات انسانزاد نیز در این اتفاق بسیار اثرگذار است، البته در مورد عوامل انسانزاد موارد متعددی مطرح است که باید بررسی شود.
شیری در رابطه با عوامل انسانزاد این مسئله گفت: عوامل انسانزاد مجموعهای از عوامل در هم تنیده شده است؛ توجه نکردن به آورد رودخانهها در اثر نامناسب بودن بستر آنها در طول سالهای متمادی، حفر چاههای غیر مجاز در حاشیهی دریاچه ارومیه و حتی برخی پروانههایی که میتوانستند برای چاه صادر نشوند، توسعه ی بیرویه اراضی کشاورزی و به تبع آن مصرف بیرویه آب در این بخش از عواملی هستند که در کنار دلایل اقلیمی سبب کاهش تراز آب و خشکی دریاچه شدند.
وی خاطرنشان کرد: باید در نظر داشت که وقتی صحبت از توسعهی فعالیتهای کشاورزی میکنیم، این امر اصلا به این معنا نیست که ما مخالف کشاورزی هستیم؛ کشاورزی یکی از اساسهای اصلی استقلال در کشور به لحاظ غذایی و اقتصادی است، اما امکان این امر وجود داشت که دهههای گذشته با تدابیر علمی، بهرهگیری از نظرات کارشناسی دقیق، مطالعات میدانی و تحلیلهای واقعی از مسأله این توسعه به نحوی رقم بخورد که حداقل فشار به آبهای سطحی و تحت الارضی وارد شود و از این محل نیز به عنوان منبع ارزشمند در مصرف آب صرفهجویی شده و بخش کشاورزی نیز به عنوان یکی از بخشهای عمده و اساسی دچار لطمهی جدی نشود.
وی یادآور شد: کاهش تراز دریاچه دلایل متنوعی دارد که مهمترین آن عوامل اقلیمی است، البته در کنار آنها، مسائل انسانزاد که ناشی از مسائل مدیریتی و مدیریت منابع آب در این منطقه و حوزه آبریز دریاچه ارومیه بوده، بسیار تأثیرگذار است.
این استاد دانشگاه تبریز متذکر شد: دریاچه ارومیه یکی از مهمترین حوزههای آبریز کشور و دومین دریاچه آب شور دنیا است و اختصاصات کیفی و کمی خود را دارد، اما حجم آن کاهش یافته و به دلیل قدرت تبخیر پذیری، پهنههای آب سطحی به سرعت در معرض تبخیر قرار میگیرد و این جمع شدههای آبهای سطحی به پیکرهی دریاچه ارومیه اضافه نمیشود لذا به تراز اکولوژیک نمیرسد که این امر باعث شد تا هدفگذاریهای سالهای قبل به طور کامل محقق نشود، علیرغم اینکه زحمات زیادی کشیده شد، پایش طرحها نیز بر عهدهی دانشگاه تبریز بوده و مشکلاتی نیز به مسئولین ذیربط اعلام شد، اما کاهش نزولات جوی و تغییرات اقلیمی از یک طرف و نبود استقرار و مدیریت یکپارچهی منابع آب یا همان از طرف دیگر، باعث شد تا مشکلات حل نشوند.
وی ادامه داد: در کنار این مسائل و مشکلات، بیتدبیری در مدیریت برداشتهای غیر مجاز در حوزهی آبریز دریاچه ارومیه سبب شد تا فشار مضاعف بر آبخوانها وارد شود که باید توجه شود.
وی اضافه کرد: در رابطه با اقداماتی که برای دریاچه ارومیه و احیای آن انجام شده است، باید گفت که کارهایی انجام شده و فعالیتهایی نیز در طول چندین سال برای احیا و بازگشت آن به تراز اکولوژیک انجام شده است، اما چیزی که در حال حاضر مشاهده میشود، به لحاظ تحلیل علمی حاکی از آن است که این فعالیتها کافی و موثر نبوده و نیازمند هدفگذاری زمانمند است.
شیری بیان کرد: دلیل این امر را در چند جا میتوان جستجو کرد؛ دلایلی که سبب تغییرات اقلیمی و کاهش نزولات جوی شد که البته این مشکلات در تمامی حوزههای آبریز کشور وجود دارند و نبود استقرار و مدیریت یکپارچهی منابع آب و پرداخت به این مفهوم عینی و عملی مهم، یکی از دلایلی است که باعث شد تا اهداف محقق نشوند.
وی گفت: به لحاظ علمی مدیریت یکپارچهی منابع آب نیازمند بسیج امکانات سازمانهای مرتبط و همهی ذینفعان حوزه آبریز است، به نحوی که حداقل عایدات اقتصادی، فرهنگی، رفاهی، اجتماعی و زیست محیطی در ساماندهی منابع آب و حوزهی آبریز استفاده شود.
وی اظهار کرد: به دلیل نبود وحدت رویه در سازمانهای مختلف، ناهماهنگی بین فعالیتها، موازیکاریها، ناهمسوییهایی که به لحاظ علمی و فنی باید تحلیل میشدند و در کنار آنها، غافل شدن از اصل موضوع و هدف قرار دادن اقدامات، در مجموع سبب شد تا آنچنان که باید، شاهد احیای این پیکرهی آبی مهم در کشور نباشیم.
این استاد دانشگاه یادآور شد: بحث منابع طبیعی از جمله منابع آب، چیزی نیست که مستقیماً مرتبط با یک سازمان یا قشر خاصی باشد؛ برآیند فعالیتهای سازمانهای مختلف و اقشار مردم است که یک مدیریت بهینه را برای پیکرههای آبی و هر نوع منابع طبیعی مانند منابع آب رقم خواهد زد، یعنی تا زمانی که یک اعتماد دو طرفه بین مردم و سازمانهای اجرایی وجود نداشته و ساختار مدیریت منابع آب به لحاظ مشارکت دادن ذینفعان که همان مردم هستند، بوجود نیاید، اهداف مورد نظر تحقق نخواهند یافت.
وی ادامه داد: تا زمانی که در سطوح مختلف مدیریتی این باور بوجود نیاید که احصای نیازهای منطقه، نظرات و تجربیات کشاورزان و ذی نفعان سبب میشود تا بستههای حمایتی خوبی تهیه شود، استقرار کامل مدیریت به هم پیوسته آب به راحتی امکان پذیر نخواهد بود.
وی گفت: به لحاظ سیاستهای کلان نظام، از منابع پشتوانهای سیاستی کافی برای استقرار مدیریت به هم پیوسته برای حفاظت کمی و کیفی منابع آب برخوردار هستیم، اما در کنار این قضیه، استفادهی مناسب و بهینه از این پتانسیل محقق نشده و لازم است تا سازمانهای اجرایی، تقنینی و قضایی با همافزایی بیشتر در جهت حل این مسأله هدفگذاری کنند.
شیری افزود: اگر بحث کاهش تراز دریاچه ارومیه و بخشهایی از این پیکره را به عنوان یک مسأله قلمداد کنیم، موضوعی است که سیاستگذاری شده و برای عموم مردم نیز قابل درک است، یعنی از فاز ادراک و احساس نیز گذشته و به صورت عینی قابل درک بوده و لازم است تا اساسی، فنی و علمی شروع به شناسایی ریشهها و عللی شود که آنها را ذکر کردیم، یعنی تا زمانی که به کاهش تراز آب به صورت یک مسأله نگاه نکرده و ساختار حل مسأله را برای آن تعریف نکنیم علیرغم اینکه شاید این اقدامات حجم بالایی نیز داشته باشد، اما به لحاظ کمی حالت اقدامات پراکنده خواهد داشت و همسویی لازم جهت رسیدن به هدف زمانمند و مشخص انجام نخواهد شد.
وی خاطرنشان کرد: فرآیند مسئله شناسی، حل مسأله و ارائهی راهکارها موضوعی است که باید با ورود جدی دانشگاهها، مراکز پژوهشی، بروندادهای سیاسی، فعالیتهای اندیشکدهای استان و کشور محقق شود و به نظر من لازم است تا دانشگاههای آذربایجانهای غربی و شرقی به ویژه دانشگاه تبریز و ارومیه، ورود جدی و عملی به این موضوع داشته باشند تا فرآیند حل آن به صورت جدی محقق شود، البته ورود دانشگاههای مادر و استفاده از پتانسیلها، دو جنبهای است که باید بررسی شود؛ جنبه اول ورود دانشگاهها به منظور رصد و پایش اقدامات انجام شدهای است که مستلزما دستگاههای دولتی آنها را انجام میدهد، اما بحث دوم حل شدن یکبارهی این موضوع است تا مردم حل شدن آن را به صورت عینی و ملموس ببینند.
وی متذکر شد: دانشگاهها باید به صورت فرایند حل مسألهای وارد شوند تا مساله به صورت علمی و دقیق شناسایی شود، طی یک پژوهش متقن و محکم ریشهها کاملا احصا شده و در کنار آن، با فعالیتهای مراکز پژوهشی دو دانشگاه و کسب نظر و همکاری نهادهای بیرونی، بستههای سیاستی در نظر گرفته شده در اختیار سازمانهای مرتبط و دولت قرار داده شود تا توسط سازمانهای مرتبط وارد مرحلهی اجرایی شود.
این استاد دانشگاه تبریز بیان کرد: یکی از مواردی که مورد درخواست ما است و رئیس جمهور نیز به آن تاکید کرده، تشکیل ستاد دریاچه ارومیه است؛ تقریبا ستاد در حال جمعآوری است و صرفا به یک مرکزی در آذربایجان غربی محدود شده است که این امر چندان مسأله را درمان نخواهد کرد.
وی افزود: تاکید ما این است که این مرکز و ستاد با مساعدت رئیس جمهور و هیأت دولت احیا شده و مرکزیت آن در آذربایجان غربی و شرقی باشد و دانشگاههای مادر دو استان نیز در حوزههای خود به صورت جدی به حل این مسأله، شناسایی، ارائهی راهکار، پایش اقدامات و بستههای سیاستی که پیشنهاد داده شده بپردازند؛ البته این ستاد بعد از احیا نیز باید فعالیت مستمر، عینی و ملموس با نهادهای مختلف و قوای سه گانه نیز داشته باشد.
وی در پایان تاکید کرد: امیدواریم در آیندهای نزدیک، این موارد جامهی عمل پوشیده شود تا از امکانات و استعدادهای دانشگاه استفاده شود و مرکزیت ستاد برای جلوگیری از تمرکز زدایی در تهران به استانها سپرده شود تا کسانی که شناخت مستقیم از منطقه داشته و مسائل را لمس کرده و بهتر میشناسند، وارد کار شوند و با حمایتهای دولت و وزارت خانههای مرتبط شاهد احیای دریاچه باشیم.