یاز اکو؛ فرینوش اکبرزاده – تاریخ هر دیاری، به یک《خسرو سرتیپی》نیاز دارد.
در تمام آذربایجان، در شمالغرب کشور و حتی در نقاط دور و نزدیک کشورمان و کشورهای همجوار، نام خسرو سرتیپی در جایگاه عاشق دلسوز برای فرهنگ و ادبیات مطرح است. او سالهاست برای ادبیات تلاش کرده و امروز، با خواندن اشعار سید ابوالقاسم نباتی، به یاد خوانش شورانگیز و تفسیرهای عمیق سرتیپی از اشعار این شاعر بزرگ می افتیم.
برای اولین بار خسرو سرتیپی را پشت تریبون مراسمی ادبی دیدم. در حالیکه بسیار پرشور شعر می خواند. شعر را از بر می خواند. دستانش را حماسه وار تکان می داد و میان ابیات، گاهی توضیحاتی هم می افزود.
ترکی را بسیار روان حرف می زد، کلماتش هم اصیل بود، هم آهنگین و هم قابل فهم برای همه.
بعدها در مقدمه لوح فشرده استاد عالیم قاسم اف هم یادداشت ایشان با کلماتی ارزنده و روح نواز خود نمایی کرد. و در اجراهای بسیار و برنامه های بی شمار ادبی ایشان را دیدم.
حضور روشن ایشان در تمامی اتفاقات ادبی، دقت بی مانند نسبت به چهره های تلاشگر ادبی و فرهنگی و هنرمندان، آن لحن اساطیری و آن مهربانی بی دریغ خفته در نگاهشان، چیزی است که یاد خسرو سرتیپی را در ذهن تمامی فرهنگ دوستان روشن و گرم نگاه داشته است.
ارادت قبلی ام به ایشان اما وقتی عمق یافت که سالها قبل به مناسبت تولد سیدابوالقاسم نباتی، شاعر بلند آوازه خفته در اوشتبین، مطلبی در نعت و معرفی ایشان نوشتم.
شامگاه آن روز تماسی داشتم از شماره ای ناشناس؛ صدای بم و آرامی سلام کرد و از اینکه مخاطبش که من باشم، فارسی سخن می گفت کمی متعجب شد. گفت خسرو سرتیپی هستم و می خواستم بابت مطلبی که نوشته اید تشکر کنم.
گفت شماره ام را از طریق دوستان خبرنگارم پیدا کرده تا شخصا از نگارش و انتشار مطلب قدردانی کند.
در تمام این مکالمه کوتاه، من بهت زده و با شادمانی به صدای دل انگیز مردی با جایگاه تثبیت شده ادبی و فرهنگی گوش می دادم. مردی با گستره مطالعه وسیع که هر روز تمام رسانه ها را مطالعه می کند و با کلماتی مهربان، برای نویسنده ای جوان وقت گذاشته و دلگرمش می کرد.
خسرو سرتیپی نمونه ارزشمند و کمیابی از افرادی است که چون درخت به بار نشسته، سر فرود آورده و هر روز بر شکوه و عظمت برگ و بار و همچنین به عمق ریشه های فکر و اندیشه شان افزوده می شود.
خوشحالم در زمانه ای زندگی می کنم که فردی معتدل، خردمند، ادب دوست و مهربان چون خسرو سرتیپی در آن نفس می کشد.
سایه اش بر سر این دیار، و بر سر ما که دوستشان داریم، بیش باد.