این در حالی است که رسانه در دنیا به عنوان یک فعالیت اقتصادی پرمنفعت محسوب شده و غولهای رسانهای در جهان سودهای کلانی به دست میآورند که حتی در میزان تولید ملی کشورها تاثیرگذار هستند.
بسیاری از صاحبان مطبوعات در استان با اهداف فرهنگی وارد فعالیت رسانهای شدهاند و یا اگر نگاه اقتصادی به مسئله داشتهاند، این نگاه به قدری کوتاهمدت بوده که در بلندمدت پاسخگوی نیازهای مالی آنها نبوده و به تعطیلی آن رسانهها انجامیده است. بیشترین پشتوانهی مالی روزنامهها در حال حاضر، آگهیهای دولتی است که آن هم مانند مُسکّنی است که صرفاً حیاتی از نوع نباتی برای رسانهها رقم میزند، یعنی فقط انتشار رسانه و تمدید مجوز آن را تضمین میکند.
حتی در یک بازهی زمانی، وزارت فرهنگ و ارشاد برای ایجاد پویایی و کمک مالی غیرمستقیم به نشریات، نسبت به صدور مجوز آگهینامه برای مطبوعات اقدام کرد که شاهد موج فراگیر انتشار آگهینامهها در سطح شهر بودیم، ولی این موضوع نیز نه تنها مشکلی از نشریات حل نکرد بلکه سازمانهای مطبوعاتی را به بنگاههای آگهی و تبلیغات تبدیل کرد و به همان سرعتی هم که بوجود آمده بود، فرو نشست.
بیشتر گردانندگان این رسانهها از همان ابتدا میخواهند سود سرشاری نصیبشان شود که همین کوتهبینی، حیات مطبوعات را به دشوار میاندازد، در واقع داشتن یک برنامهی اقتصادی بلندمدت است که میتواند ادامهی حیات آن را ممکن سازد. مهمترین موضوع در این میان تولید محتوای باکیفیت است که سبب جذب مخاطبان میشود. مخاطب بیشتر، برابر با سود بیشتر است. یعنی شما به عنوان صاحب یک بنگاه اقتصادی همچون صنایع و یا بخش خدمات، آگهیهای تبلیغاتی خود را به رسانههایی میدهید که مخاطب بیشتری داشته باشند. اما آنچه امروز مشاهده میشود مغایر با این موضوع است و بحث مخاطبشناسی و برنامهریزی برای افزایش تعداد مخاطبان جایگاهی در رسانههای مکتوب استان ندارد. گزارشها به عنوان یکی از جذابترین گونههای مطالب مطبوعاتی، کمترین جایگاهی در نشریات ندارند. حتی در بحث اخبار نیز تقریبا تمامی خبرهای مطبوعات، کپیبرداری از خروجی خبرگزاریها و پایگاههای خبری است.
چرایی این اتفاق نیز موضوع مهمی است که به کمرنگ شدن نقش روزنامهنگاران در سازمانهای رسانهای مطبوعات استان بازمیگردد. یکی از مهمترین عواملی که به این موضوع دامن زده است؛ عدم تامین مالی مناسب روزنامهنگاران از طرف نشریات است. بسیاری از صاحبان نشریات، از روزنامهنگاران توقع جذب آگهی و رپورتاژ دارند و بهایی به تولید گزارشها و مقالات پرمحتوا نمیدهند. همین موضوع دلیلی شده است که در سالهای اخیر بسیاری از روزنامهنگاران خبره، جذب سازمانهای دولتی و بهخصوص شهرداری شوند.
شهرداری تبریز در ابتدا با داشتن دست باز در تامین منابع مالی، حجم وسیعی از آگهی را به مطبوعات سرازیر کرد. هر چند که این روش همانند تزریق خون در رگهای بیرمق مطبوعات تبریز بود، اما مطالب انتقادی علیه شهرداری را نیز برنمیتابید. در ادامه و با استفاده از سهولت جذب نیرو، شهرداری تبریز بسیاری از روزنامهنگاران را به استخدام خود درآورد. در واقع این، مهلکترین ضربهای است که از آغاز پیدایش مطبوعات در آذربایجان، به آن خورده است و کیفیت محتوای مطبوعات با افت چشمگیری مواجه شده است. بسیاری از این روزنامهنگاران به دلیل عدم تامین مالی مناسب مجبور به این کار شدند. در این بین اما شاید بتوان گفت که پایگاههای خبری، مسئله اقتصاد رسانه را بهتر درک کردهاند و با استفاده از بسترهای مناسبی همچون شبکههای اجتماعی و فضای مجازی، در کنار کار فرهنگی، مسائل مالی خود را سامان بخشیدهاند. هر چند که بیشتر این سود، نصیب صاحبان این رسانهها شده و همچنان خبرنگاران و روزنامهنگاران شاغل در آنها از وضعیت معیشتی مناسبی برخوردار نیستند. حتی بسیاری از خود صاحبان رسانه نیز در استخدام سازمانهای دولتی هستند که وضعیت را پیچیدهتر میکند.
در چنین وضعیتی، نباید انتظار تاثیرگذاری از رسانهها -همانند آنچه در کشورهای بیشتر توسعهیافته، اتفاق میافتد- داشته باشیم. زمانی که نویسندگان و صاحبان مطبوعات و خبرگزاریها دارای استقلال مالی نیستند، سخن گفتن از رسانههای مستقل، محلی از اعراب ندارد. البته استقلال رسانهای بدان معنی نیست که رسانه دنبالهروی یک تفکر خاص نباشد، بلکه نکتهی مهم، دچار نشدن رسانهها به خودسانسوری است که استقلال رسانه را خدشهدار میکند. میتوان گفت که مسائل اقتصادی، نقش تعیینکننده در استقلال رسانهها دارد و تا زمانی که مشکلات اقتصادی رسانههای استان به صورت ریشهای حل نشود و منابع مالی پایدار نداشته باشند، وضعیت به همین منوال خواهد بود.
نگارنده: مهدی زنده رزم، کارشناس ارشد علوم ارتباطات