یاز اکو؛ ساسان نیکرفتار خیابانی – با آغاز سلطنت پهلوی، دوران ناسیونالیسم ملی در ایران آغاز میشود. دورانی که به دلیل وجود یک گفتمان خاص، شاهد پررنگ شدن عقاید و افکاری شوونیستی با گرایشهای مرکزگرایی هستیم. در این گفتمان مناطق مرزنشین ایران به دلیل تفاوتهای زبانی، قومی و مذهبی دچار تبعیضهای بیشماری شدهاند. این تبعیضها شامل موارد بسیاری از جمله تحقیر زبان و مذهب و تاریخ و لباس و عوامل فرهنگی شد. اما این تبعیضها به همین مقدار خلاصه نشد.
ناسیونالیسم، بالی بود که از درون نظام سرمایهداری بیرون زده بود، لذا تبعیض اقتصادی نیز پای کار آمد. آمارهای اقتصادی در دوران سلطنت پهلوی حکایت از تمایل دولت به سرمایهگذاری در بخشهای میانی و مرکزی کشور به دلیل قرابت بیشتر زبان اهالی این مناطق با زبان فارسی -که دیگر رسمی قلمداد میشد- شد. بخش قابل توجه بودجه به توسعهی تهران به عنوان قلب و پایتخت کشور تخصیص یافت. اما اصفهان و شیراز و اراک و قزوین در دوران پهلوی و کاشان و یزد و کرمان و سمنان و … پس از انقلاب از این توجهات بیبهره نماندند.
ایجاد بزرگترین کارخانههای فولاد ایران در منطقهای خشک و بیآب
ساخت و ایجاد کارخانهی ذوب آهن اصفهان در ۲۳ دی ۱۳۴۴ با تصویب توسط مجلس شورای ملی وقت به عنوان نخستین و بزرگترین تولیدکنندهی فولاد ساختمانی و ریل در ایران به همین منظور رخ داد. بنابر موافقتنامهای که میان ایران و شوروی بسته شد، روسها متعهد شدند در ازای صادرات گاز ایران به شوروی، ماشینسازی اراک و ذوبآهن اصفهان را احداث کنند.ذوبآهن اصفهان، بزرگترین شرکت فولاد در ایران از لحاظ تنوع محصولات است که با ظرفیت ۳٫۶ میلیون تن محصول پایانی، انواع مقاطع فولادی ساختمانی و صنعتی را تولید میکند.
عملیات اجرایی شرکت فولاد مبارکه اصفهان نیز در سال ۱۳۶۰ آغاز شد و در ۲۳ دی ماه ۱۳۷۱ احداث شد. شرکت فولاد مبارکه اصفهان بزرگترین واحد صنعتی خصوصی در ایران و بزرگترین مجتمع تولید فولاد در کشور ایران است، که در زمینی به مساحت ۳۵ کیلومتر مربع در نزدیکی شهر مبارکه و در ۷۵ کیلومتری جنوب غربی شهر اصفهان واقع شدهاست.
فولاد مبارکه به مانند ذوب آهن اصفهان از واحدهای صنعتی پرمصرف آب اصفهان بهشمار میآید و از عوامل کمآبی زایندهرود شناخته میشوند.
احداث تونلهای کوهرنگ برای سیراب بخش مرکزی کشور
در سال ۱۳۲۷ هجریشمسی کلنگ تونل کوهرنگ به زمین زده میشود و در ۲۴ مهر ۱۳۳۲ شمسی نخستین تونل انتقال آب به زاینده رود افتتاح میشود.
تونل کوهرنگ دو نیز در سال ۱۳۶۶ با هدف انتقال سالیانهی ۲۵۰ میلیون مترمکعب آب از رودخانهی زایندهرود به بهرهبرداری رسید. در سال ۱۳۸۳ تونل چشمه لنگان با هدف انتقال سالیانه ۱۲۰ میلیون مترمکعب از حوضهی رودخانه دز به حوضهی رودخانه زاینده رود به منظور تأمین نیاز شرب و صنایع موجود اصفهان به بهرهبرداری رسید و بعدها قصد احداث تونل سوم کوهرنگ را نیز داشتند که با اعتراض اهالی چهارمحال و بختیاری و خوزستان فعلا این طرح رها شده است.
عمدهترین چالشهای حوضهی آبریز زایندهرود شامل بروز خشکسالیهای متعدد، مشکلات در تأمین آب شرب جمعیتی در حدود ۶ میلیون نفر در استانهای اصفهان و یزد، مسئلهی تأمین آب مورد نیاز صنایع (که به شدت روند افزایشی داشته)، عدم امکان توزیع آب کشاورزی برای اراضی زراعی استان اصفهان با توجه به حجم ذخیرهی مخزن سد زایندهرود و مصارف ذکر شده و عدم امکان تأمین نیازهای زیست محیطی تالاب گاوخونی و تهدید تبدیل شدن آن به کانون ایجاد ریزگرد است.
دوپینگ، مرکز را بیمار کرده است
تفکر توسعه در ایران باری به هر جهت و توام با برنامههای کوتاهمدت و آغشته به تفکرات ناسیونالیسم ملی بوده است. نداشتن افق دید بالا و لابیها و رانت مدیران و نمایندگان مرکزنشین موجب شده مسیر توسعهی ایران بر این مبنا شکل بگیرد. نتیجهی توجه افراطی به استانهای مرکزی و بیتوجهی به استانهای حاشیهی کشور و از آن مهمتر تفوق سلایق شخصی بر برنامهریزی منطقی و از همه مهمتر عدم توجه به ظرفیتهای جغرافیایی، سرزمینی، جمعیتی و فرهنگی استانهای کشور موجب توسعهی نامتوازن در طی صد سال گذشته در ایران شده است. براین اساس، ایران امروز شبیه به کالبد بیماری است که به برخی از اعضایش بیش از حد رسیدگی شده و به برخی از اندامها هیچ توجهی نشده است. بخشهای کمبرخوردار ظرفیتهای حیاتی و تاریخی و بومی خود را از دست دادهاند و بخشهای برخوردار به خاطر توجه بیش از پیش دچار مریضی تورم شدهاند و حال باد کردهاند.
اگر از همان ابتدا متناسب با ظرفیتهای هر منطقه و به دور از مسایل سیاسی و تمرکزگرایانه و تبعیضگرایانه عمل میکردیم حال با یک توسعهی متوازن در کشور روبرو بودیم. آنچه که در نظام توسعهی صد سال اخیر به چشم نمیخورد، توسعهی پایدار است. ایجاد کارخانههای عظیم فولاد در بخشهای خشک و کویری کشور همچون اصفهان و اراک، و سپس روانه شدن خیل جمعیت به این مناطق موجب شد تا اشتباهات قبلی را با طرحهای انتقال آب از مناطق حاشیهای به مراکز کشور تکرار کنیم. اگر از همان ابتدا به صورت منطقی و نه احساسی و متعصبانه، سرمایهگذاریها و احداث کارخانهها را متناسب با ظرفیتهای هر منطقه انتخاب میکردیم حال با چنین بحرانهایی مواجه نبودیم.
توجه بسیار زیاد به مرکز کشور، حال واکنش طبیعت و صدای خود آن مردمی که فکر میکردیم به آنها لطف میکنیم را درآورده است و این طنز تاریخ است.
توسعهی متوازن در تمام مناطق کشور و توسعهی پایدار و توجه به ظرفیتهای بومی و سنجش آثار بلندمدت تصمیمات توسعهایمان میتواند راهکار و درمانی باشد بر بدن نحیف و رنجور کشور تا بهتدریج دردهایش را التیام بخشد.