به گزارش پایگاه خبری یاز اکو، قبل از سفر ما، جنگ تیگرای در نوامبر ۲۰۲۰ بین دولت مرکزی و جبهه آزادیبخش تیگرای (بهاختصار TPLF) –که طرفداران دولت آنها را تروریست و شورشی مینامند- شروع شده بود.
جنگ زمانی شروع شد که آبی احمد آبی، نخستوزیر اتیوپی، سعی کرد احزاب را در یک حزب واحد به نام حزب رفاه (پراسپریتی) ادغام کند تا اولین گامها را برای جمعکردن بساط شبهنظامیان قومیتی بردارد. آبی احمد آبی، نخستوزیر اتیوپی، برنده جایزه نوبل صلح، وجهه جهانی خوبی داشت، اما در پی ملحقنشدن TPLF به حزب رفاه، آبی احمد ارتش را به سمت تیگرای اعزام کرد. پیشروی ارتش اوایل موفقیتآمیز بود. اریتره دشمن قدیمی اتیوپی هم با دولت آبی احمد متحد شد و به تیگرای حمله کرد. ولی بهتدریج ورق برگشت.
آبی احمد در جلب اعتماد همه اقوام ناکام ماند و نتوانست تصویر روشنی از آینده مشترک برای یک ملت و یک کشور را برای مردم ترسیم کند. او از پدری مسلمان و مادری مسیحی در شهر جیما در جنوب اتیوپی متولد شده، اما خودش مسیحی معتقد به پنطیکاستیسم (پروتستان) است (اکثریت مردم اتیوپی ارتودکس قبطی هستند). برای اینکه درک درستی از تقسیم قدرت در اتیوپی داشته باشیم باید به زمانی برگردیم که حکومت جمهوری دموکراتیک خلق اتیوپی که پشتیبانی بلوک شرق را داشت، به دست ائتلافی از شبهنظامیان قومیتهای مختلف سرنگون شد.
اتیوپی بیش از ۸۰ قومیت دارد، اما این ائتلاف قومیتی متشکل از چهار گروه نظامی اصلی بودند: ۱٫ جبهه آزادیبخش مردمی تیگرای (TPLF) 2. حزب دموکراتیک آمارا ۳٫ حزب دموکراتیک اورومو ۴٫ حرکت دموکراتیک مردمی جنوب اتیوپی. در این ائتلاف اقلیت تیگرای که فقط شش درصد مردم اتیوپی بودند، دست بالا را داشت و بعد پیروزی از ۱۹۸۷ به مدت ۳۷ سال قدرت را در دست گرفت.
علت اینکه تیگراییها دست بالا را در حکومت ائتلافی پیدا کردند، این بود که سازماندهی قدیمیتر، نیروهای نظامی بیشتر و همچنین تعداد زیادی فارغالتحصیل دانشگاه و تحصیلکرده خارج از کشور داشتند که بوروکراسی اتیوپی را راهاندازی و یک نظام مبتنی بر فدرالیسم قومیتی طراحی کردند.
در اتیوپی قوم اورومو اکثریت جمعیتی هستند، آمارها با اختلاف کم دومین قوم جمعیتی هستند ولی زبان و فرهنگ آنها در اتیوپی غالب است؛ اما نقش مردم تیگرای در قدرت خیلی بیشتر از وزن جمعیتیشان (شش درصد) است. Wallelign Mekonnen یک دانشجوی مارکسیست در ۱۹۶۹ با نوشتن مقالهای، نقش سرنوشتسازی در شکلگیری اتیوپی امروز ایفا کرد. تئوری او این بود که اتیوپی نه دارای ملتی واحد بلکه دارای ملتهای متعدد است و هر ملت و گروه قومی نهتنها حق تعیین سرنوشت خود را دارد بلکه حق جداشدن هم دارد.
بعد از سقوط دولت کمونیستی خلق، مفاد این مقاله وارد قانونی اساسی اتیوپی شد. ۳۷ سال دولت-ملتهای اتیوپی بر اساس این مانیفست کشور واحدی را تشکیل دادند و با وجود دورههای جنگ متعدد، جدایی اریتره، مداخله نظامی در سومالی (با ائتلاف آمریکا)، کشور اتیوپی سروشکل نسبی پیدا کرد. از نظر دولت مرکزی غربیها حامی شورشیها هستند. البته حمایت غرب از شبهنظامیان تیگرای زمینه تاریخی داشت. در قرن نوزدهم یوهاناس IV امپراتور اتیوپی که از قوم تیگرای بود، روابط خوبی با انگلیسیها برقرار کرده بود. در حمله به سومالی هم دولت مستقر اتیوپی که از قوم تیگرای بود، همکاری نزدیکی با آمریکا داشت. زمانی که ما در شهر گوندار (از شهرهای شمال) بودیم، نیروهای نظامی دولتی در شهر دیده نمیشد. شورشیان تیگرای بیرون شهر قرار داشتند و ما مجبور شدیم شبانه قبل از سقوط گوندار از شهر خارج شویم. وقتی ما از گوندار به سمت جنوب حرکت کردیم، در راه ستونهای قوای دولتی –شبهنظامی را دیدیم که برای دفاع از شهر عازم بودند. از آرایش نظامی و تجهیزات سبکشان معلوم بود که بعید است این نیروها بتوانند کاری از پیش ببرند!
آثار جنگ در شمال بهوضوح دیده میشد. آنچه در شهرهای شمالی که ما رفتیم (باهیردار و گوندار) مشهود بود، خالیبودن هتلها و رستورانها، قطعی برق، چادرهای آوارگان کنار جادهها و فقر اقتصادی بود. حضور شبهنظامیان مسلح و فقدان اثری از ارتش فدرال در شمال کشور مشهود بود. دولت جنگ را نه با ارتش فدرال که با شبهنظامیان محلی پیش میبرد. اثری از حضور دولت در این شهرها چندان به چشم نمیآمد. جادهها و تأسیسات عمومی به حال خود رها شده بودند. سلاح کلاشنیکف در کنار جاده به فروش میرسید.
ولی عجیبترین قسمت سفر این بود که با وجود حضور ایست بازرسیهای فراوان شبهنظامیان، آنها به ماشین توریستی ما بدون بازرسی و خیلی راحت اجازه عبور میدادند. ناگفته هم نماند که ما تنها توریستهایی بودیم که در منطقه حضور داشتیم.
با ماتی دوست اتیوپیاییام که استاد دانشگاه آدیسآبابا (پایتخت) در رشته علوم سیاسی بود، ملاقات کردیم. او معتقد بود جنگ و بیثباتی برای مردم اتیوپی پدیدهای غیرعادی نیست. اتیوپی با جنگ متولد شده اما این جنگ قومیتی به این زودیها خاتمه نخواهد یافت. به گفته ماتی همان روزهایی که ما در اتیوپی بودیم دولت ایران پهپاد به اتیوپی فروخته بود.
در اتیوپی قومیت و مذهب مهم است. شما وقتی درباره اتیوپی با کسی صحبت میکنید، باید بدانید با چه کسی صحبت میکنید، از چه قومیتی و معتقد به چه مذهبی است.
راهنمای ما در شمال، توماس، ارتودکس متعصبی از قوم آمارا بود که خودش زمانی شبهنظامی طرفدار دولت بود. او شورشیان تیگرای را تروریست میخواند و عاشق سردار سلیمانی بود. هرچند برایش قابلدرک نبود که چطور زنان در ایران محجبه هستند! دوست دیگر اوروموی ما که ارتودکس بود (اوروموها دشمنی تاریخی با آماراییها دارند) طرفدار آبی احمد بود، ولی توضیح داد که نبض اقتصاد، هتلداری و… در اتیوپی به دست اهالی تیگرای است.
خود آبی احمد به خاطر قومیت اورومویی و ادعای نسبت مادری با آماراییها بهنوعی نقطه مشترک اکثریت جمعیتی اتیوپی به شمار میرود. مسلمانان اتیوپی که اقلیت بزرگی هستند، بیشتر در تجارت مشغولاند. آنها درباره سیاست زیاد صحبت نمیکنند، ولی در دوره آبی احمد از آزادیهای بیشتری برخوردار شدهاند.
بعد از بازگشت ما به ایران، خبر رسید که TPLF به نزدیک آدیسآبابا رسیده. ماتی خبر داد که از شهر خارج شده و در حومه پناه گرفته است. توماس راهنمای محلیمان به یک گروه شبهنظامی ملحق شده و در حال دفاع از پایتخت است. آمریکا و غرب از شورشیان حمایت میکنند. قابل پیشبینی است که بهزودی دولت مرکزی اتیوپی سقوط میکند، ولی سرنوشت اتیوپی بهعنوان یک کشور با قومیتهای متنوع احتمالا به دست کسانی خواهد بود که زور نظامی بیشتری دارند.
شکست دولت- ملت اتیوپی نشان میدهد یک ملت را باید چیزی بیش از تاریخ مشترک، زبان واحد، مذهب و حتی فدرالیسم کنار هم نگه دارد؛ یک ملت را احتمالا صرف امید به داشتن آیندهای مشترک در کنار هم فارغ از تفاوتها تبدیل به ملت میکند.