یاز اکو؛ بیژن اشتری – میلتون فریدمن، دو سال پس از کودتای ژنرال پینوشه علیه سالوادور آلنده رئیس جمهور سوسیالیست شیلی، بنا به دعوت دانشگاه کاتولیکی شیلی به این کشور رفت و برای دانشجویان شیلی چندین سخنرانی کرد و دیداری حدودا یک ساعته با پینوشه داشت.
پینوشه زمانی که به قدرت رسید اقتصاد شیلی یک تورم هزار درصدی را تجربه میکرد. پینوشه از فریدمن خواست که یک برنامه اصلاح طلبانه ی اقتصادی برای شیلی پیشنهاد کند.
فریدمن کمی بعد،طی نامه ای، هشت پیشنهاد اقتصادی اصلاح طلبانه به پینوشه ارائه کرد که مبتنی بر اقتصاد بازار آزاد و خصوصی کردن اقتصاد بود.
پینوشه این پیشنهادها را پذیرفت و نتیجه هم گرفت. اقتصاد شیلی نهایتاً شکوفا شد و درآمد سرانه مردم ۴۰٪ افزایش یافت بطوری که در پایان دوره حکمرانی پینوشه، شیلی ثروتمندترین کشور آمریکای جنوبی بود.
برنامه اقتصادی فریدمن به قدری موثر بود که حتی روسای جمهور دموکرات بعدی شیلی نیز همین برنامه را ادامه دادند و به آن عمق بخشیدند.
با این حال،چپها رابطه میان فریدمن و پینوشه را تبدیل به یک “پیوند شیطانی” بین یک اقتصاددان نئولیبرال آمریکایی و یک دیکتاتور زورگوی آمریکای لاتینی کردند. نائومی کلاین در کتاب “دکترین شوک”،این افسانه دروغ را مطرح کرد و به آن بال و پر داد.
اما واقعیت چه بود؟
فریدمن خود را در حکم پزشکی متخصص در رشته اقتصاد می دید که حاضر به ارائه توصیه هایش به هر رژیمی است که طالب شنیدن آن باشد.او عین همان توصیه هایی را که به پینوشه کرده بود در چین کمونیست به دنگ شیائو پینگ ارائه کرده بود.
او به پادشاهی ایران هم آمده بود هم به یوگسلاوی کمونیست.او به سران این کشورها پیشنهاد کرده بود که اقتصاد بازار آزاد را در پیش بگیرند.
فریدمن در برابر دانشجویان شیلیایی گفته بود:
اقتصاد بازار آزاد می تواند منجر به باز شدن فضای سیاسی کشورتان شود.اگر سیاست بازار آزاد را دنبال کنید جامعه آزاد هم به دنبالش خواهد آمد. آزادی اقتصادی یعنی تمرکز قدرت کمتر در دولت و توزیع قدرت در نهادهای دیگر و ضعیفتر شدن بخش دولتی.
تاریخ ثابت کرد حرف فریدمن درست است. پینوشه عاقبت مجبور به کناره گیری شد زیرا بر اثر رشد اقتصادی کشور، یک طبقه متوسط آزادیخواه قدرتمند شکل گرفته بود. ادعای گزافی نیست اگر بگوئیم میلتون فریدمن، نقش مهمی در دموکراتیزه کردن جامعه شیلی ایفا کرد.