به گزارش پایگاه خبری یاز اکو، وضعیت اقتصاد ایران بیشتر از اینکه متاثر از شوکهای داخلی یا خارجی باشد، به نظر می رسد ناشی از نتیجه رویکردی است که رانت قدرتمند زیرزمینی به کشور تحمیل میکند. رانتی که سالهاست قدرتمند شده است، مانند رانت در بخش وارداتی که درآمد هنگفتی هم دارد. رانت وارداتی خودش را به زیرلایه های اقتصادی ایران تحمیل می کند و به دنبال آن این شوک در سطح کشور تقسیم میشود.
نمیتوان گفت مدیریت کلان ما تمایلی به ساماندهی ندارند بلکه به نظر میرسد قدرت رانت مخربی که به دنبال منافع شخص خود است به حدی در اقتصاد امروز کشور نفوذ پیدا کرده است که میتواند حتی بسیاری از سیاستها را به چالش بکشاند؛ مانند نقدینگی که دست مردم است و دولت هر سیاستی را اعمال کند اساسا این قدرت را ندارد که در برابر حجم عظیم نقدینگی که به هر جا سرازیر شود میتواند فضا را ملتهب و دچار شوک کند، بایستد
دوم اینکه به نظر میرسد نگاه کلان اجرایی کشور و حتی قوای مقننه و قضایی کشور به سمت توسعه اقتصادی شکل نگرفته است. در واقع ساختار قوه مقننه باید مبتنی بر افرادی باشد که درک بالایی از اقتصاد داشته باشند و بتوانند مبتنی بر توسعه فضای کسب و کار قانون گذاری کنند یا رفع مقررات زائد را در دستور کار قرار دهند.
در بخش دولت باید هماهنگی و همگرایی اقتصادی را بیشتر کنیم نه اینکه شاهد اقدامات و تصمیمهای جزیرهای باشیم. در این میان قوه قضاییه اگر واقعا رویکردهای اشتباه را به صورت جدی دنبال کند باید با نگاه کارشناسی تبعات تصمیمهای اشتباه اقتصادی را پیگیری کند و تحت پیگرد قرار دهد.
در نتیجه این اتفاقات نیز شاهد به هم ریختگی و آشفتگی در فضای اقتصادی هستیم که برنامهریزی درستی برای آن نداریم و فقط امیدوار به کاهش فشارهای بینالمللی یا بازگشت آمریکا به برجام هستند.
متاسفانه در سطح مدیریتی و اجرایی هماهنگی وجود ندارد و تبعات آن شرایطی است که شاهد آن هستیم و هر روز هم شرایط سخت تر می شود ضمن اینکه به نظر نمی رسد با این شیوه کار امیدی وجود داشته باشد.
باید سیاستهای اقتصاد را به درستی بشناسیم و درست درباره آن برنامه ریزی کنیم. باید بدانیم با دنیا در تعارض و تضاد و برخورد هستیم یا آشتی هستیم. اگر نمیخواهیم به تعامل برسیم بنابراین توسعه اقتصاد و روابط اقتصادی متناسب با آن داشته باشیم.
در بعد داخلی نیز باید دید سیاست تجاری مهم است یا سیاستهای ارزی و نباید هر یک تحمیل کننده بر دیگری باشد. به عنوان نمونه در توسعه بازار مهم است که تصمیم بگیریم دیپلماسی اقتصادی را تقویت کنیم یا برایمان دیپلماسی فرهنگی و سیاسی و … مهمتر است. بنابراین تا زمانی که این اولویتبندیهای ما مشخص نیست و سیاستهای ما مشخص به طور شفاف نباشد ، هر کاری هم کنیم و هر سیاستی که در حیطه سازمانی خودمان، اتخاذ کنیم منجر به شکست خواهد شد.