یازاکو؛ پریسا رضاپور _ وقتی لابیگری و مافیابازی و سهم خواهی هم دچار ابتذال میشود.
هر روز ابتذال را زندگی میکنیم، و هر روز از ابتذال میگوییم و میشنویم و گاه هم مینویسیم، و چه بسا خود نیز دچارش میشویم.
آنچه در ماجرای استیضاح شهردار تبریز دیدیم، نوع جدیدی از ابتذال را برای ما نشان داد: ابتذال در لابیگری و مافیابازی و سهمخواهی.
هر کاری فوت و فن خود را دارد، حتی امور قبیح و ناپسند، حتی دزدی و فساد، حتی مافیابازی و لابیگری و سهمخواهی. کارکشتههای این امور هم در کار خود اصول شبهاخلاقی را درنظر میگیرند. (فیلم پدرخوانده یا آل کاپون یادتان است؟) مافیاباز و لابیگر و سهمخواه هم یکسری قواعد را رعایت میکند. او هم برای خود اعتبار و ارزشی قائل است و بیش از همه بر سه چیز توجه دارد: حفظ ظاهر و آلودن خود برای لقمهای که میارزد و در نظر داشتن حد و مرز.
اما آنچه در یکی دو هفته اخیر دیدیم و امروز به اوج خود رسید، نشان میدهد که با نسل جدیدی از لابیگرها، مافیابازها و سهمخواهها مواجه هستیم که هر سه اصل فوق را زیر پا گذاشتند، چون اساساً بازی سهمخواهی و لابیگری و مافیابازی را هم بلد نیستند. البته حکایت مهرههای درشت پشت پرده ماجرایی است دیگر. آنها کار خود را خوب بلد هستند. حرف نگارنده دربارهی کسانی است که صحنهگردان این ماجرا بودند.
تاریخ تبریز فضاحت کم به خود ندیده است، اما این فضاحت نوبر بود و البته نویدبخش آغاز خزانی طولانی در مدیریت این کهن شهر. سکوت و بیتفاوتی عامهی مردم نسبت به اتفاقات بلدیه در بروز این فضاحت بیتأثیر نیست. همهمان مقصریم.