یاز اکو؛ جواد نیکبخت – بهعنوان فردی که در ایام انتخاب شهردار توسط شورا، مطالبی در باب ضرورت تعیین معیارها و شاخصها جهت انتخاب شهردار نوشته و به همراه معیارها و شاخصها و جدول پیشنهادی جهت استحضار و استفاده با شرایط امکان اعمال نظرات به اعضاء شورا ارسال کرده بودم اینک با توجه به استیضاح و برکناری مهندس رنجبر جهت پرهیز از تکرار مشکل ضمن تاکید موکد بر ضرورت شاخصبندی و معیارسنجی افراد کاندیدا و یا پیشنهادی گروههای مختلف اصرار دارم. با توجه به مطالب ذکر شده افراد و گروههای موافق و مخالف آقای رنجبر و استیضاح شورا لازم میبینم بهعنوان فردی که نه کاندیدا بودم و نه از کاندیدای خاص حمایت کردهام چگونگی امر را از منظر تخصص مدیریتی کنکاش و در معرض افکارعمومی قرار دهم تا با تبدیل به مطالبه عمومی، شاید از تکرار تجربه تلخ جلوگیری شود.
در نظر به این پنج، شش ماه دورهی شهرداری مهندس رنجبر گلایهی مورد تاکید شورا “عدم تعامل شهردار با شوراست” و مطلب مورد تاکید شهردار اسبق و حامیان او باجخواهی شورانشینان و پایداری و باج ندادن اوست.
در نگرش عمیق به بطن قوانین نقشی که برای شورا در نظر گرفته شده است ایجاد نهادی به مشابه”پارلمان محلی” در یک سیستم پارلمانی برای شهرهاست که در آن شهردار از دل این پارلمان محلی انتخاب میشود و با توجه به وسعت وظایف و سازمانهای تحت مدیریتش، به عهدهی گیرندهی “رئیس الوزراء” شهر است.
با این دید و تعریف؛ شورا نقش سیاستگذار بر اساس اهداف ترسیمی در وعدههای انتخابی، تنظیم برنامههای استراتژیک برای عملیاتی کردن اهداف و سیاستها در دورهی خویش، قانونگذاری، برگزیدن شهردار، نظارت و اصلاح را بهعهده دارد و شهردار سازماندهی تشکیلات و تنظیم سیستم و بسیج امکانات بالقوه و بالفعل و احصاء و اجرای پروژههای مرتبط با برنامهها و سیاستها و اهداف شورا را با تنظیم و اجرای برنامههای عملیاتی بعهده میگیرد.
در این منظر علمی بایستی صحنه نه صحنهی تحمیل و نه صحنهی مقاومت باشد. صحنه، لزوما صحنهی تعامل خواهد بود بهشرطی که هر دو قشر به حقوق و مسئولیت و وظایف خویش اشرافیت لازم را داشته باشند و دیگر نه استیضاح و حذف شهرداری که چند ماه قبل با صلوات و سلام برگزیدهایم افتخار است نه مقاومت و پایداری جلوی شورایی که حکم شهرداری را از آنها گرفتهایم.
حال از جنبهی دیگری وظایف واقعی شورا و شهردار را بررسی کنیم:
الف – شوراها :
۱- آیا اعضای محترم شورا اهداف اعلامی خویش به مردم جهت اداره و بازسازی جهانشهر تبریز را بین خودشان طرح، بحث و به عنوان اهداف مشترک این دوره شورا احصاء کردهاند؟
۲- آیا اعضای محترم شورا سیاستگذاریهای لازم و برنامههای استراتژیک خویش جهت اجرایی کردن اهداف مشترک دوره را مشخص کردهاند؟
۳- آیا قوانین و مقرراتی که در صحن شورا مورد تصویب قرار میگیرد دقیقا در جهت تسهیل اجرای برنامهها و سیاستها و دستیابی به اهداف شورا هست؟
۴- آیا در انتخاب شهردار شاخصها و معیارهایی برای تشخیص ویژگیها و توانمندیهای کاندیداها بصورت گروهی و یا انفرادی احصاء و کاندیداها بر اساس آن مورد سنجش واقع شدهاند؟
۵- آیا برنامههای اجرایی مکتسبه از سوی داوطلبان و کاندیداها بدرستی در شورا با اولویت همخوانی با اهداف، سیاستها و برنامههای استراتژیک شورا از لحاظ روائی و پایائی مورد اعتبارسنجی قرار گرفته بود و آیا بر اساس همین اعتبارسنجی صورت گرفته مهندس رنجبر به عنوان اولویت اول انتخاب شد؟
۶- آیا شورا متوجه بود و مراعات امر را داشت که احصاء امکانات بالقوه و بالفعل و سازماندهی و اداره و اصلاح سیستم جزو وظایف و اختیارات شهردار است.
۷- آیا شورای محترم متوجه بود که کنترل و نظارت بهعنوان وظیفهی ذاتی شورا بصورت روزانه و ساعتی نباید باشد و در پایان دورهی معمولا یکساله و بر اساس برنامهها و پروژههای متخذه در هنگام انتخاب باید صورت گیرد.
نتیجه گیری:
الف ) شورا
اگر شورا این پروسه را جهت ایفای وظیفهی خود بدرستی طی کرده است و منظور نظر از تعامل شهردار همین بوده که در مرقومهی مدیریتی فوق قید شده است لازم بود حتما زمان لازم دورهی معمول مدیریتی مراعات میشد تا ایشان بتوانند در فرجهی زمانی لازم به وظایف خویش عمل و سپس جوابگوی نتیجه آنها باشد اما اگر این پروسه توسط شورای محترم طی نشده است و یا منظور از تعامل نوع دیگر از چارچوب همکاری با شورا است آنموقع بهتر است جهت پرهیز از هزینههای مجدد احتمالی نخست در نحوهی اجرای پروسهی اجرایی وظایف شورا برای ادامهی دوره و انتخاب فرد بعدی تجدید نظر و اجرای دقیقتر و متفاوتتر آن مد نظر باشد.
ب – شهردار :
۱- آیا شهردار توجه و اشرافیتی به اهداف مورد وعده شورا، سیاستها و برنامههای استراتژیک و پتانسیل بالفعل و بالقوه مجموعهی شهرداری و ضعفها، فرصتها و تهدیدات داشته است؟
۲- آیا شهردار پروژهها و برنامههای عملیاتی خویش را با توجه و متناسب و منطبق با بند ۱ ارائه کرده است.
۳- آیا شهردار سازماندهی و ادارهی سیستم را با توجه به بندهای ۱ و ۲ صورت داده است؟
۴- آیا با توجه به اینکه اصلاح سیستم کاری جزو وظایف اولیهی هر مدیری خصوصا در مدیریت جایی پرحرف و حدیث مثل شهرداری است؛ آیا اقدامی در راستای اصلاح سیستم در ارکان و اداره شهرداری صورت داده است؟
۵- آیا شهردار محترم نسبت به تسریع در پروژههای قبلی شروع شده و شروع پروژههای جدید طبق برنامه تقدیمی به شورا و طبق زمانبندی اعلامی و مناسب اقدامات لازم را صورت داده است؟
۶- آیا شهردار مواردی را که خارج از قانون، مقررات و یا مغایر با مصلحت مردم میدانست را به واحدها و مراجع ذیصلاح مثل حراست، اداره اطلاعات، بازرسی و فرمانداری و استانداری و قوه قضائیه گزارش کرده است؟
نتیجهگیری ب )
اگر شهردار طبق این ۶ بند وظایف خویش را انجام داده است حتما و قطعا، حداقل مدافعان داخل و بیرون شورایی ایشان به جای قدرت باج ندادن از اجرای پروژهها و تسهیل و تسریع امور و رضایت مردم توسط ایشان سخن میگفتند اما بهنظر میرسد اگر دورهی آقای شهین باهر جزو بدترین دورههای مدیریت شهری باشد بقدری شرایط دوران آقای رنجبر اسفناکتر شده بود که انگار عملا شهر صاحبی ندارد و متاسفانه با دفاعیات شهردار و حامیان نیز حس میشود ایشان شهرداری را با ادارهی حراست و اطلاعات و قوه قضائیه و مراجع دیگر اشتباه گرفته بودند. ای کاش کاری در جهت وظایف خود و در حد محدودهی خویش شروع میکردند و مطمئن میشدند حتی مخالفانش با فشار افکار عمومی مجبور به حمایت میشدند.
مخلص کلام، تبریز به پروژههای اساسی و زیرساختی در حد جهانشهر، همراه با تسهیل و رفع نیازهای اولیهی شهروند یک کلانشهر و شهرداری در قامت خود نیاز دارد نه در شاخ و شانه کشیدن و هنر محکومیت ناشی از تکبر و یا تخریب منتخبان مردم با ادعای قهرمانی ایستادگی در مقابل باجخواهی، به هر حال هر چه بود گذشت عبرتی باشد برای ادامهی دوره بر شورا و شهردار منتخب جدید تا شاید مردم این بار شیرینی تحرک و توسعه را در شهر ببینند و بچشند.