یازاکو؛ امین فضلی – #منوفارسی هشتگی بود که واکنش های متفاوتی را در پی داشت. انتشار خبر این کارزار که با استقبال بیش از ده هزار کاربر مواجه شده بود در برخی رسانههای خارجی باعث حواشی شد به طوری که برخی روزنامههای داخلی تعبیر “توطئه انگلیسی” برای آن به کار بردند. از طرفی در مقابل، هشتگ #قندپارسی و #قندفارسی در وصف جایگاه والای زبان فارسی به راه افتاد.
فارغ از نقطه آغاز دو کارزار و با بررسی محتوا خواهیم دید در مقابلِ هشتگ قندپارسی که بر ابعاد تاریخی زبان فارسی و میراث تاریخی ایرانیان در ادوار مختلف تمرکز دارد، قسمت اعظم هشتگ منوفارسی به بیان مصائب ایرانیان غیرفارسی زبان در مواجهه با زبان فارسی به عنوان اولین زبان به غیر از زبان مادری پرداختهاست؛ دغدغه قندپارسی بیشتر حفظ جایگاه فارسی به عنوان زبان ملی است و دغدغه منوفارسی انتقاد به سازوکاری است که ایرانیان غیرفارسی زبان را با مشکلاتی در مدرسه، محل کار، دانشگاه، ارتباطات اجتماعی و در یک کلام همه عرصههای زندگی روزمره و غیر روزمره مواجه کردهاست؛ اساسا میتوان گفت علیرغم نام هشتگ، هدف منوفارسی نه خودِ فارسی که زبانی است به غیر زبان مادری که در همه جا با آن مواجه است. متجانس آن میتواند زبان ترکی باشد برای غیر ترک زبانان ترکیه، فرانسوی برای غیرفرانسوی زبانان فرانسه و قس علی هذا. لذا از این زاویه باید گفت قندپارسی جوابی در خور برای منوفارسی نبود.
اما آیا واقعا غیرفارسی زبانان ایران با مشکلی به نام زبان فارسی مواجهاند؟ در پاسخ باید گفت بله. البته بخشی از این مصائب مربوط به سازوکار ناساز با جامعه ایران است که مواجهه با زبان رسمی را برای متکلمین غیر آن دشوار کرده و بخشی دیگر منبعث از خودبرتربینی بخشی از متکلمان آن و یا تحقیر دیگر زبان ها است. برای مثال آمدهاست مرحوم سیروس گرجستانی در کودکی به خاطر مسخره شدن لهجهاش از طرف همکلاسی ها سرخورده شد به طوری که روزها و ساعتها جلوی آیینه تمرین کرده تا لهجه خود را همانند لهجه هژمون کند. سیروس گرجستانی در خانوادهای آذربایجانی در گیلان متولد شده بود و در ایام کودکی به تهران کوچ کردهبودند. شاید بارزترین نمونههای مشابه را بتوان با جستجو در #منوفارسی مشاهده کرد. کودکانی که روز اول مهر، مواجه با زبانی نامانوس اضطراب مدرسه را برایشان چندین برابر کرده، امتحاناتی که علیرغم تسلط بر اطلاعات به خاطر مشکل در جملهبندی ها خراب شده و منجر به رفوزه و حتی ترک تحصیل شدهاست، دانشجویی که به خاطر عدم آموزش صحیح زبان رسمی تسلطش به انگلیسی بهتر از فارسی است ولی علیرغم اینها و به خاطر ترس از گاف دادن دست به خودسانسوری زده و از گردونه رقابت بین دانشجویان نخبه باز مانده، متهمی که به خاطر ضعف در بیان حقیقت علیرغم بیگناهی مجرم شناخته شده، مسافری که از ترس اشتباه در بیان از باقیمانده پولش گذشتهاست، همه را میتوان در منوفارسی منعکس کرد. لذا نمیتوان مسئلهای به نام فارسی آموزی را نادیده گرفت و بیان مصائب ناشی از آن را توطئهای بیاساس خواند. حقیقت آن است که خیلی از افرادی که فارسی را زبان ملی شان میدانیم با هزاران مشکل بزرگ و کوچکی دست و پنجه نرم میکنند که میتواند راهکارهایی داشتهباشد اگر بتوانیم از زاویه صحیحی به مقوله زبان نگاه کنیم.
نباید فراموش کرد که فارسی میراث قرنها است. چه شد که سلاجقهی ترک زبان این زبان زیبا را به عنوان زبان دربار خود برگزیدند شاید فقط اهمیتی تاریخی داشته باشد. اینکه زبان فارسی به خاطر پتانسیل ذاتی خود زبان دربار شد یا به مانند فرانسوی در دربار روسیه و عثمانی در دربار عثمانی عاملی برای تفکیک اشراف از عوام بود یا علل دیگری داشت فقط در چهارچوب تاریخی میتواند اهمیت داشته باشد. گذشتهی این زبان هر چه هست امروز میراثی ارزشمند است به مانند آتشکده آذرگشسب و زیگورات چغارزنبیل و شهر سوخته. آنچه امروز مهم است به خدمت گرفتن این میراث برای اعتلای ایران و ایرانی است. باید با تفکیک کارکردهای زبان بتوان جایگاه این زبان را ارتقاء داد به طوری که دیگر از آن به عنوان مصائب و چالش یاد نشود. باید ساحت های مختلف مانند زبان مادری، زبان رسمی و زبان مشترک برای زبان ها قائل شد و کارکردهای هر یک را تفکیک کرد تا به سازوکاری رسید که دیگر فارسی مشکل و مسئله نباشد.
زبان را مهمترین ابزار ارتباطی بشر مینامند و حتی بعضا آن را وجه ممیزه انسان با دیگر مخلوقات میدانند. زبان مادری که برخی از متخصصان آن را زبان اول نیز مینامند نخستین زبانی است که هر انسانی با آن مواجه میشود. حتی برخی مقالات علمی به آشنا شدن انسان قبل از تولد با این زبان و به واسطه سخن گفتن مادر اشاره دارند. لذا این زبان فراتر از ابزار ارتباطی با بخشی از انسانها و نخستین ابزار شناخت دنیای جدید از دوره جنینی است. زبان مشترک زبانی است که دو غیر همزبان برای برقراری ارتباط از آن بهره میبرند. گاه این زبان میتواند زبان یکی از طرف ها باشد مانند نقشی که زبان ترکی در استانهای آذربایجان ایران از دیرباز داشته و دارد یا میتواند زبان سومی باشد مانند نقش انگلیسی در اقصا نقاط جهان. زبان رسمی نیز زبانی است که به واسطه قانون به عنوان زبان اداری یک کشور شناخته میشود که شاید بتوان آن را معادل زبان دیوان و دربار در دنیای مدرن با کارکردهایی مردمیتر دانست به این معنی که یکی از کارکردهای زبان دربار در کنار انجام امور دیوانی و غیره میتوانست تفکیک کننده خواص و عوام باشد ولی زبان رسمی در اختیار عموم مردم کشور است. لذا آموزش زبان رسمی هر کشور به مردم باید با هدف به کارگیری بهتر آن توسط همه باشد. ایراداتی که در سیستم آموزشی ایران دیده میشود مانع بزرگی برای آموزش صحیح زبان رسمی در کنار سواد آموزی است به طوری که علیرغم فراهم بودن بستر قانونی این سیستم تقریبا هیچ جایگاهی برای زبان های غیررسمی رایج در اقصا نقاط کشور قائل نیست و بدون توجه به این مهم طراحی شدهاست. حال اینکه با تفکیک سوادآموزی و زبان آموزی در سیستم آموزشی و توجه به زبانهای غیررسمی کشور میتوان گذری نرم از زبان مادری به زبان رسمی داشت. شاید هزاران مقاله علمی و صدها کتاب در خصوص لزوم توجه به زبان مادری دانشآموزان، نحوه آموزش زبان رسمی به کودکان با زبان مادری متفاوت، صدمات ناشی از روشهای موجود و ابعاد آن و موضوعاتی از این دست به نگارش درآمدهاست. از طرفی معضلات روشهای موجود باعث نگرانی خانواده شده به طوری که بازبینی در سیستم آموزشی تبدیل به مطالبهای اجتماعی در مناطق وسیعی از ایران شدهاست. لذا نیاز به بازبینی روشهای موجود با مد نظر قرار دادن پیشنهادات علمی مختصصان امر و منطبق بر تنوع زبانی موجود در ایران بیش از پیش احساس میگردد.
حقیقتی انکارناپذیر است که تحقیر یا تمسخر زبانها یکی از عوامل دلخوری و واگراییهای گروههای مختلف فرهنگی-زبانی است. آموزش ساحتهای مختلف زبان به دانشآموزان و در ابعاد گستردهتر کل جامعه، آموزش زبانشناسی با تاکید بر زبانهای متفاوت در ایران برای شناخت تفاوتهای ساختاری زبانهای ایران و نهادینه کردن مفهوم برابری زبانها و عدم برتریت زبانی بر زبان دیگر در جامعه میتواند گام مهمی در درک متقابل متکلمین زبانهای مختلف در ایران و تقویت اتحاد و همدلی ایرانیان باشد تا دیگر شاهد کارزارهایی برای بیان دردها و رنجها نباشیم.