یازاکو؛ ساسان نیکرفتار خیابانی – نمایش «اولئانا» اجرایی متکی بر متن است که سعی دارد به روابط زبان و قدرت بپردازد.
به گزارش پایگاه خبری یازاکو، اجرای نمایش «اولئانا» نوشتهی «دیوید ممت»، به کارگردانی «اکبر زارع» و بازی «علی پوریان» و «نازنین طلعتی» سعی دارد روابط پنهان قدرت را در کنار لایههای هزار سطحی فهم زبان به زیبایی و دور از هر گونه شعار و تظاهر نشان دهد.
طراحی صحنهی تا حدودی مینیمال و بجای این اجرا و حضور تماشاگران در چهار طرف اتاقی که ماجرای نمایش در آن رخ میدهد، از همان آغاز نوید اجرایی را می دهد که قرار است با خوانشها و زاویههای مختلف دید هر شخص تفسیر شود.
سایهی متن صریح، کوبنده و اندیشیدهشدهی دیوید ممت در سرتاسر این نمایش بر ذهن مخاطب سایه میافکند. از همان لحظات ابتدایی اجرا، ما با متنی سروکار داریم که چالشهای زبانی را مطرح میکند. اینکه هر شخص در هنگام مواجهه با واژگان مختلف فهمی متفاوت دارد و هر واژهای بسته به اینکه از زبان چه کسی برمیآید و بر گوش و ذهن چه کسی آوار میشود، معنی متفاوتی ایجاد میکند و اینجاست که ما با بینهایت مفهوم و ادراک متفاوت در مواجهه با یک واقعه، یک رویداد، یک متن و یک اجرا سروکار داریم.
لذا ردپای فلسفهی زبانی و تحلیلی دیده میشود. واژگانی چون «احمق»، «اصطلاح تخصصی» و «آدمهای حقیقی» هر یک در ذهن استاد (با بازی علی پوریان)، دانشجو (با بازی نازنین طلعتی)، کمیتهی گزینش هیئت علمی و مای مخاطب معنایی متفاوت ایجاد میکند. اگر به دنبال چرایی و ماهیت و چگونگی این تفسیرها و تولید معناها باشیم –که شاید به تعداد مردم جهان متفاوت و ویژه هستند- میتوانیم به تفاسیر مکتب کنش متقابل نمادین در جامعهشناسی رجوع کنیم. از این نظر معنا در خود واژهها جای ندارد بلکه معنا و زبان در فرایند تمام نشدنی اجتماعی شدن تکتک ما به عنوان اعضای جامعه خلق میشود.
«احمق» از نگاه یک استاد دانشگاه – به عنوان کسی که در یک مرتبهی فراتر قدرت قرار گرفته – حاوی معنایی خاص است و در ذهن یک دانشجو یا شاگرد – به عنوان فرد فرومرتبهتر قدرت – دارای معنایی دیگر. حال وقتی خود این استاد در آستانهی قضاوت کمیتهی گزینش هیئت علمی قرار میگیرد خود در سلسلهمراتب قدرت در جایگاه فروتری قرار میگیرد و این اعضای کمیته گزینش هیئت علمی هستند که حق دارند معناهای ذهنی خود را تفسیر کرده و به خورد استاد و سلسلهمراتب پایین بدهند و هر که به این بازی تن ندهد از بازی حذف میشود.
از نگاه مفهوم «خود آیینهسان» کولی در مکتب کنش متقابل نمادین؛ «من، توصیفی از آن چیزی هستم که دیگران در مورد من میگویند» و متقابلا «من با دیگران طوری حرف میزنم که دوست دارم با من حرف بزنند» ولی دیگران حرفهای من را براساس ذهنیت خودشان تفسیر میکنند و اینجاست که با دنیای سوءتفاهمات و سوء برداشتها مواجه میشویم.
هر یک از ما متناسب با تجربیات زیستهمان، آموختههای خانوادگیمان و فرهنگ پیرامونمان معانیای به رویدادها میبخشیم و اینچنین آنها را تفسیر میکنیم. اینکه از کدام زاویه و با چه ذهنیتی به صحنه نگاه میکنیم، محتوا و مواد تفسیر ما را شکل میدهد.
از طرفی نقشهای اجتماعی سعی میکنند تصویری ایدهآل از یک نقش را در ذهن ما ایجاد کنند. در حالی که ما انسانیم و بستگی به شرایطمان امکان دارد نقشهای اجتماعیمان را در هر زمان و مکان به طور کامل ایفا نکنیم. همانطور که در نمایش هم به زیبایی به آن اشاره میشود امکان دارد از یک خلبان خبره، یک لحظه خطایی سر زند و سالها دیگران، وی را با این خطا قضاوت کنند.
اساس جامعه بر روی قوانین، عرفها، رسوم و تعبیرهای حاکمی بنا شده است که برخلاف باور ما، امری ذاتی نیستند بلکه ساختهی اجتماعی هستند. کمیتهی گزینش در نمایش «اولئانا» نمایندهی طبقهی حاکمی است که قدرت را در دست دارد و معیارها و اصطلاحات را میسازد و تحمیل میکند و زیر دستان (بخوانید استاد) برای داشتن امنیت شغلی و رفع نیازهای مادی چارهای جز تن دادن به این معیارها ندارند. افرادی که به قول استاد «حتی قابلیت شستن ماشین» او را هم ندارند.
همگی ما در میدان اجتماعی تحت تاثیر این سلسلهمراتب قدرت قرار داریم. سلسلهمراتبی که تمامی فهم، درک، رفتار و باورهای ما را شکل میدهند. این باورها هستند که به ما تعیین میکنند در کلاس چه آدابی داشته باشیم، در خانه بهراحتی پایمان را جلوی فرزندمان دراز کنیم و با ورود والدین و بزرگترها به پای آنها بایستیم.
تعصب به عنوان باور رسوب کرده در ناخودآگاه ما به این صورت به یک اصل اساسی اخلاق ما تبدیل میشود و ما میاندیشیم این تعصبات امری ازلی و ابدی است که باید بدون چون و چرا به آن تن دهیم و هر کسی بخواهد این تعصب و باور ما را به چالش بکشد، خشمگین و عصبانی میشویم.
اگر بتوانیم این پردههای ساختگی تعصب را که چیزی جز فرهنگ شخصیمان نیست کنار نهیم، میتوانیم با عینکی دیگر به تمامی روابط قدرت از سطح خانواده گرفته تا دانشگاه پی ببریم. با این حال نظام اجتماعی با ساختارهای نامرئیاش سعی دارد ما را به این ارزشهای اجتماعی میخکوب کند. به قول استاد نمایش اولئانا، هزینهی امنیت، عضویت در هیئت علمی است و لازمهی عضویت در هیئت علمی داشتن خانهای خوب، سازگاری با معیارهای کمیته و قبول ارزشهای طبقهی دارای قدرت است تا بتوان خانواده را سرافراز کرد و به یک سرپرست موفق خانواده تبدیل شد.
اینجاست که فشارهای نقشی و تعارض نقش وارد میدان میشود و انسان باید بین نگهداری یا کسب یک شغل خوب و یا پشت نکردن به اصول حرفهای دست به انتخاب بزند.
زبان دنیایی است که در حصار قدرت گیر افتاده و میدان قدرت لایههای هزارگون زبان را شکل میدهد و انسان در منگنهی زبان و قدرت همچون عروسک خیمه شببازی در حال دست و پا زدن است.
نگاهی به نمایش «اولئانا»
منگنهی زبان و قدرت
زبان دنیایی است که در حصار قدرت گیر افتاده و میدان قدرت لایههای هزارگون زبان را شکل میدهد و انسان در منگنهی زبان و قدرت همچون عروسک خیمه شببازی در حال دست و پا زدن است.
لینک کوتاه : https://yazeco.ir/?p=62938
- نویسنده : ساسان نیکرفتار خیابانی
- ارسال توسط : darvazeban2
- بدون دیدگاه