یاز اکو؛ نوید امنزاده – هیئت وزیران در جلسه ۲۷ تیرماه ۱۴۰۰ به پیشنهاد وزارت کشور تقسیم شهرستان میاندوآب به سه شهرستان مجزا را تصویب کرد. پس از اعمال این تقسیمات؛ با تغییر نام بخش مرحمتآباد به مرکزی یک شهرستان به نام چهاربرج از ترکیب دو بخش مرکزی و فیروزآباد ایجاد و شهر «چهاربرج» نیز به عنوان مرکز شهرستان چهاربرج تعیین شد. در بخش «باروق» شهرستان میاندوآب هم این بخش به نام بخش باروق به مرکزی تغییر نام داده و یک شهرستان به نام باروق از ترکیب دو بخش مرکزی و تختالو ایجاد شده و شهر باروق به عنوان مرکز شهرستان باروق تعیین شد.
در همین راستا مقالهای با عنوان «نگاهی به دلایل و تبعات تقسیم میاندوآب به سه شهرستان مجزا» با میلاد بالسینی نوشته و به تجزیه و تحلیل دلایل و تبعات این رویداد سیاسی پرداختیم. طبق یافتههای این تحقیق -که در شماره ۲۵ نشریه وارلیق به چاپ رسیده- تقسیم میاندوآب به سه شهرستان مجزا کمکی به توسعهی آن مناطق و یا افزایش سطح رفاه شهروندان نخواهد کرد. زیرا شهرستانهای تازه تشکیل شدهی چهاربرج و باروق زیرساختهای شهری لازم را در اختیار ندارند. حتی با نیمنگاهی به تقسیمات سیاسی مشابه در سایر «مناطق حاشیهای» کشور، نه تنها شاهد توسعهی مناطقی نیستیم که خارج از ظرفیتهایشان به لحاظ سیاسی ارتقاء و به شهر، شهرستان و یا به استان تبدیل شدهاند، بلکه در عمل حتی شاهد پسرفت و افزایش آسیبهای مختلف اجتماعی، زیستمحیطی و… نیز میباشیم. پس تنها نتیجهای که از تقسیمات روزافزون کشوری و افزایش واحدهای سیاسی در ایران -از زمان تاسیس دولت مدرن تا به حال- میتوان گرفت؛ «افزایش ظرفیت خود برای تداوم بقای حاکمیت مورد نظر» از راه توسعهی دیوانی میباشد تا ایجاد رفاه و امکانات برای شهروندان و… .
ناگفته نماند که هم به لحاظ جمعیت و هم به لحاظ وسعت (که بر اساس قانون بایستی در تقسیمات سیاسی مدنظر قرار گیرد)، شهرستانهای مستعدتری برای اعمال تقسیمات سیاسی در استان آذربایجان غربی موجود بوده است. مثلا میاندوآب به لحاظ وسعت در بین ۱۷ شهرستان استان آذربایجانغربی (قبل از تقسیم میاندوآب به سه شهرستان مجزا) «نُهمین» شهرستان محسوب میشد و شهرستانهای تکاب، پیرانشهر، شاهیندژ، بوکان، سلماس، مهاباد، خوی و ارومیه وسعت بیشتری نسبت به میاندوآب داشتهاند. همچنین به لحاظ جمعیت -بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵- میاندوآب سومین شهرستان پرجمعیت استان محسوب میشده و شهرستانهای خوی و ارومیه جمعیت [بسیار] بیشتری نسبت به میاندوآب داشتهاند. ذکر این نکته خالی از لطف نیست که شهرستانهای بوکان و مهاباد نیز به لحاظ جمعیتی تفاوتهای آنچنانی با میاندوآب در زمان اعمال تقسیمات مذکور نداشتهاند. چنانچه شهرستان میاندوآب قبل از تقسیم به سه شهرستان مجزا حدود ۲۰ هزار نفر بیشتر از بوکان و ۴۰ هزار نفر بیشتر از مهاباد را در خود جای میداد.
بر همین اساس میتوان گفت آنچه از دلایل اعمال این تصمیم بر جای میماند، ملاحظات امنیتی و سیاسی است. یکی از راههای عملیسازی این نگاه امنیتی و سیاسی تشکیل استان جدید در منطقهی مورد مطالعه از راه افزایش شهرستانها و در کل تقسیمات سیاسی مورد نظر برای تشکیل استان است. پر بیراه نیست که از سالها پیش مسئولان مختلفی سخن از تشکیل استان جدیدی در آن منطقه میگویند. یکی از این دو استان، «سهند» با مرکزیت شهرستان «مراغه» است که پس از تفکیک اردبیل از استان آذربایجانشرقی و تشکیل استان جدیدی به همین نام بر سر زبانها افتاد. طرح پیشنهادی استان سهند شامل شهرستانهای مراغه، عجبشیر، بناب، ملکان، چاراویماق، هشترود و میانه با تمامی توابع (شهرها، بخشها، دهستانها و روستاها) از استان آذربایجانشرقی و شهرستانهای میاندوآب، شاهیندژ و تکاب با تمامی توابع از استان آذربایجانغربی و الحاق آنها به همدیگر است. طرح پیشنهادی تشکیل استان دیگری که در آن مناطق ارائه شده، استانی با عنوان گاهی «کردستان شمالی» و گاهی «مکریان» به مرکزیت «بوکان» یا «مهاباد» است و محدودهی مورد نظر برای تشکیل این استان، بخشی از استان آذربایجانغربی و استان کردستان است.
مقایسهی ظرفیتهایی که در طرحهای پیشنهادی استان سهند و مکریان/کردستان شمالی نهفته است، شاید بتواند رهگشای امکان تشکیل هر یک از آنها را روشن کند. به لحاظ وسعت طرح پیشنهادی استان سهند بزرگتر از جغرافیای مورد نظر استان مکریان/ کردستان شمالی است و همچنین جمعیت بیشتری را در خود جای میدهد. اما بیش از آنکه وسعت و جمعیت یکی از دلایل تقسیمات سیاسی از جمله تشکیل استانی جدیدی در کشور باشد، مناسبات امنیتی سیاسی مدنظر قرار میگیرد. در این میان ترکیب قومیتی استانها نیز در تقسیمات سیاسی نقش بسیار مهمی دارد، «چنانچه نظام تقسیمات کشوری مانع از قرارگیری اکثریت قومی – مذهبی از میان اقلیتهای کشور در درون یک استان شده است». از این منظر اگر سهند یا مکریان/کردستان شمالی را در منطقهی مذکور به عنوان طرح پیشنهادی استانها در نظر بگیریم، طبعا مکریان/کردستان شمالی شانس بیشتری را در استان شدن در اختیار دارد. زیرا با تشکیل استان مکریان/کردستان شمالی استانی شکل میگیرد که بیش از استان سهند ترکیب اتنیکی متکثری را در برمیگیرد. چنانچه منطقهی مورد نظر استان مکریان/کردستان شمالی با محوریت جمعیت غالب کردها، به اضافهی شهرهای تُرکنشینی همچون میاندوآب، نقده، شاهیندژ و تکاب از استان آذربایجانغربی را دربرمیگیرد.
در پایان میتوان با توجه به تمامی آنچه گفته شد، اظهار داشت که در تقسیم شهرستان میاندوآب به سه شهرستان مجزا رفاه شهروندان دغدغه و اولویت مسئولان نبوده و حتی با ارتقا سطوح سیاسی برای شهرها و یا در اصل «خامشهر»هایی همچون باروق و چهاربرج به شهرستان میتواند تبعات زیستمحیطی و اجتماعی منفیای در آیندهای نه چندان دور به بار آورد. زیرا زیرساختهای شهری لازم در آن شهرها موجود نیست. با این حال تشکیل نهاد و ارگانهای مورد نیاز برای یک شهرستان همچون فرمانداری و سایر ادارات میتواند سیلی از مهاجران روستایی را به سمت آن شهرستانها گسیل کند. این در حالی است که زیرساختهای شهری لازم برای رفع و رجوع نیازهای فعالیت و زندگی شهری برای آنها در نظر گرفته نشده و احتمال گسترش حاشیهنشینی و آسیبهای متعاقب آن میتواند افزایش یابد. همچنین احتمال تشکیل استان جدیدی با ترکیب اتنیکی ناهمگن نیز میتواند معضلات جدیدی را رقم بزند. این معضلات که میتوان با عنوان «شکاف اتنیکی» از آن یاد کرد، نه تنها راهی به توسعه آن مناطق نخواهد برد بلکه گسلی از حوادث خشونتآمیز را بیش از پیش فعال خواهد کرد.
ممنون دوست عزیز. ولی به نظر شخصی بنده تقسیم میاندوآب شاید منجر به استان شدن بتشد