یازاکو؛ جواد نیکبخت – هر جامعهای دارای چارچوبهائی در موضوعات اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی است که بنا به تناسب و میزان استحکام و همسوئی اینها جامعهای استوار و در مسیر توسعه و یا واگرائی از توسعه قرار میگیرد و برای وضع، شرایط، تبیین، توضیح و جانمائی صحیح این موضوعات واژههایی بین مردمان مصطلح است.
مسئولیت، مدیریت، جلسه، رشد، توسعه، کارآفرین، پژوهش، برنامه، آمار، عدالت، انصاف، حقالناس، ایثار، پاکدستی، تدین، حلال، حرام، صداقت، قول، نیکوکار، فرهنگی، سیاسی، قانون، دانشجو، معلم، پزشک، وکیل، جامعه، خانواده، دوست و صدها مورد دیگر از جمله واژههایی است که مورد استفاده قرار میگیرد.
بر این باورم متاسفانه این واژهها کاربرد و مفهوم خود را از دست داده و رنگ واقعی خود را باختهاند دیگر غالبا نه استفادهکننده و نه شنونده به مفهوم واقعی آن توجه و باور ندارد و از روی عادت و یا احتمالا فریب آن را مورد استفاده قرار میدهد و این مشکلزاست و مشکل اصلی ایجادی برهم خوردن چارچوبهای فرهنگی و اجتماعی یک جامعه است اما مشکل دیگر برای اندک مردمانی است که دل در گرو این مفاهیم دارند و حیات و مماتشان را با این مفاهیم گره زدهاند. درست است این اضمحلال مفاهیم و بار ارزشی عبارات، لحظهای و اختیاری بوجود نیامده و بروز نکرده است بلکه به مرور زمان و شاید تحمیلی باشد اما این دلایل از شدت عوارض و لطمات آن کم نمیکند.
اعتقاد راسخ دارم یک جامعه و کشوری در صورت نابودی کامل زیرساختهای اقتصادی و نظامات سیاسی خود قادر است با تکیه بر پتانسیل چارچوبهای فرهنگی، اجتماعی خویش بپا خواسته و به بازسازی خویش بپردازد و اهداف متعالی خویش را یکی پس از دیگری فتح نماید. چنانچه آلمان و ژاپن بعد جنگ جهانی دوم علیرغم نابودی مطلق تمام زیرساختهای اقتصادی و حتی نبود بنیانهای سیاسی، شروع به ترمیم زخمها و توسعه و شکوفایی کشور و رفاه و آسایش ملتشان در چارچوب نظام ارزشی اجتماعی و فرهنگی خویش کردند اما وای بهحال ملت و کشوری که چارچوب ارزشهای فرهنگی و اجتماعیاش بههم بخورد و خدشهدار شود. در آن صورت رجعت به راه صلاح و توسعه هرچند ناممکن نیست اما خیلی دشوار است. بازیابی و بازسازی و حرکت صحیح شاید دههها بلکه صدهها زمان ببرد. بیایید مسئولیتپذیر باشیم و بستر جامعهمان را برای زندگی جمعی تخریب و برای نسلهای آینده ناممکن نسازیم.