به گزارش پایگاه خبری یاز اکو، دریاچه ارومیه؛ این چشم آبی ایران، فقط یک قدم تا مرگ فاصله دارد. خبری تیره و ناامید کننده که به تلخی زهر است، این زهر ذره ذره در کاممان میچکد و زجر به جانمان می ریزد. تصاویر، وضعیت هولناکی را روایت می کنند؛ دریاچهای پهناور که ۹۵ درصد آن شوره زاراست، آب و نمک پس از سالها همزیستی راه جدایی را در پیش گرفتهاند، محاصره خشکی روز به روز بیشتر شده و آب جای خود را به کویر نمک داده و ما بازهم چشم امیدمان به احیای این نگین فیروزه ای دوخته شده است.
«بیش از ۲ دهه گذشته، سالانه بهطور متوسط ۴۰ سانتیمتر از ارتفاع دریاچه ارومیه کاسته شده و تنها ۵درصد از این دریاچه باقی مانده است.» این برشی از گفته های امیرعباس جعفری، مدیرکل مدیریت بحران آذربایجان غربی است، جملاتی که با شنیدنش شعلههای یأس در دل افروخته می شود. خیلی ها با اتکا بر همین مسئله و شواهد و قرائن علمی به احیای کامل دریاچه ارومیه امید چندانی ندارند.
اما برخی خوش بین اند و احیای دریاچه را قابل تحقق می دانند؛ مشروط به آنکه نگرش دولت ها در مدیریت آب تغییر کرده و راهکارهای علمی مدنظر باشد. به تعبیر مژگان جمشیدی، فعال محیط زیست، احیای اکوسیستمهای تخریب شده، نیازمند دانش بومشناسی و جامعهشناسی و پذیرش مشارکت نخبگان و مردم در تصمیمگیری و تصمیمسازی است.
همین بیم و امیدهای آینده بزرگترین دریاچه آب شور خاورمیانه است که موجب شده «روزنامه رسالت» در چندین شماره، با تکیه بر نظرات کارشناسی و انتشار مطالبی از طیفهای گوناگون، چشمانداز متنوع و متوازنی از دیدگاهها ارائه و دورنمایی واقعی و نه انتزاعی از وضعیت احیای دریاچه ارومیه ترسیم کند. در این شماره به سراغ دکتر محمدتقی ستاری، عضو هیئت علمی گروه مهندسی آب دانشگاه تبریز رفته ایم.
نجات دریاچه از مهمترین دغدغه های علمی این استاد دانشگاه به شمار می رود که در این باره با روزنامه گاردین چاپ لندن و نشریات داخل کشور نیز گفتوگو کرده است.
***
فکر می کنید چرا عملیات احیای دریاچه ارومیه موفق نبود؟
به نظر می رسد برای پاسخ به این سؤال ابتدا باید چند نکته مهم مورد توجه قرار گیرد. اولین موضوع خاصیت عدم قطعیت ذاتی بارش های جوی است که این امر مدیریت منابع آب را پیچیده تر می کند. (اگر تراز آبی دریاچه ارومیه در مقاطعی رو به بهبود بوده به سبب همین بارندگی ها بود.) موضوع دوم بحث نگرش سیستمی است که متأسفانه در نظام حکمرانی کشور مورد توجه نیست. اگر به گزارشهای وزارت نیرو دقت کنید متوجه خواهید شد که اکثر پروژه های منابع آب یا شکست خورده و یا به صورت کامل به اهداف خود نرسیده اند. متأسفانه بخشی نگری آفت و بلای جان سیستم مدیریتی ما شده است.
معتقدم هزینه های صرف شده برای احیا مفید، موثؤ و به موقع نبوده است و بخشی از هزینه هاصرف حقوق، مأموریت و اضافه کاری کارکنان سازمان های آب منطقه ای و یا جهاد کشاورزی شده و یا بخشی دیگر در حوزههای اجرایی صرف شده است. مدیران در هرجا از بودجه کم آورده اند از بودجه ستاد احیا برداشته و در جاهای دیگری هزینه کرده اند. پیش از این هم در یک مصاحبه گفته بودم و الان هم تکرار می کنم مشکل دریاچه ارومیه بیش از آنکه هیدرولوژیکی باشد، مدیریتی-انسانی است. بعضا منافع شخصی و سازمانی آنقدر پررنگ شده که اصلا دریاچه ارومیه به فراموشی سپرده شده است.
هنوز که هنوز است برخی مدیران و کارکنان وزارت نیرو، سازمان های آب منطقه ای و جهاد کشاورزی از صمیم قلب اعتقاد و امیدی به احیای دریاچه ندارند. طبقه متوسط شهری، دانشگاهیان و نهادهای غیردولتی دلشان به حال دریاچه بیش از دیگران می سوزد و این امر نشان می دهد حداقل ستاد احیا در کارهای فرهنگی برای ترویج استفاده بهینه از آب و یا برانگیختن انگیزه کافی برای احیای دریاچه ناموفق بوده است. در کنار مشکلات مدیریتی و کلان شاید عدم تخصیص کافی و به موقع بودجه برای مطالعه و اجرای طرح های مصوب یکی از اصلی ترین عوامل شکست پروژه احیا دریاچه ارومیه باشد. این موضوع اثرات روحی روانی بر تمام دست اندرکاران پروژه بزرگ احیا دریاچه ارومیه از مدیران و کارکنان بگیرید تا مشاوران و پیمانکاران داشته است.
احیا دریاچه ارومیه فقط در شعار مطرح بوده و در عمل به آن اهمیتی نداده اند. براساس گزارش مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری دولت یازدهم و دوازدهم بحران آب دومین بحران اساسی کشور است. سؤال این است که آیا در چنین شرایطی به عمق بحران دقت و توجه شده است؟ بحران های آبی حالت خزنده دارند و مانند زلزله یک شبه اتفاق نمی افتند. متأسفانه مسئولان متوجه این موضوع نبوده اند و زمانی از خواب غفلت بیدار می شوند که ابعاد بسیار پیچیده و در هم تنیده خشک شدن دریاچه ارومیه گریبان همه را بگیرد.
توجه کنید که بحران به صورت مشکلات تنفسی ناشی از گرد و غبارهای نمکی، تهدیدات اقتصادی، اجتماعی و امنیتی-سیاسی خود را نشان می دهد و در آینده تشدید می شود. تا به حال در تبریز سابقه نداشته که ما با گرد و غبارهای نمکی مواجه باشیم ولی در فروردین امسال طوفان های نمکی باعث تعطیلی چند روزه تبریز شد. با شعار دادن نمی توان دریاچه ارومیه را نجات داد.
چه راهکارهایی می تواند نجاتبخش باشد؟
نخستین گام، باور است، باور به اینکه می توان و باید دریاچه را احیا نمود؛ این باور باید در وجود ما درونی شود. در گام دوم، می توان با تخصیص اعتبارات کافی همراه با مدیریتی منسجم و به هنگام دریاچه را نجات داد. بهترین کارشناسان فنی و اساتید دانشگاه در همین ستاد احیا بعد از مطالعات فراوان به نتایج جالبی دست یافته اند و راه حل های بسیار خوبی هم پیشنهاد کرده اند ولی راه حلی که فقط روی کاغذ مقالات و گزارشها بماند دردی را دوا نخواهد کرد.
در همین دانشگاههای تبریز و ارومیه پروژه های تحقیقی بسیار خوبی توسط اساتید و دانشجویان دکتری با هزینه های بسیار کم انجام گرفته ولی هرگز مورد توجه قرار نگرفته است. به عنوان مثال تأکید بر روش های اکولوژیکی احیا دریاچه همانند نمونه هایی در استرالیا و یا کاهش برداشت از آب های زیرزمینی و کنترل برداشت از چاهها، کمک بسیاری به احیا دریاچه ارومیه می کند. از طرفی باید با شعار توسعه کشاورزی خداحافظی کرد.
این را هم در نظر بگیرید که بارشهای اسفندماه ۱۳۹۷ و بهار ۱۳۹۸، باعث شد تراز آب دریاچه ارومیه بیش از یک متر افزایش یابد و از سطح ۱۲۷۲ متر عبور کند. این موضوع منجر به توهم عملکرد موفق دولت در احیا دریاچه ارومیه شد. اما در انتهای تابستان ۱۳۹۹، به علت عدم رهاسازی آب از سدها مجددا تراز دریاچه کاهش یافت و سطح ۱۲۷۱.۵ متری را تجربه کرد. سطح تراز دریاچه در دهم تیرماه سال ۱۴۰۱ به تراز ۱۲۷۰.۶۲ متر رسید که نسبت به مدت زمان مشابه در سال گذشته ۴۸ سانتی متر کاهش را نشان می دهد. براساس تصاویر ماهوارهای هم سطح عرصه آبی دریاچه ارومیه نسبت به سال گذشته ۳۱ درصد کاهش یافته است.
در قالب طرحهای ستاد احیا، قرار بود از سال ۱۳۹۴ به بعد در مدت ۱۰ سال دریاچه به تراز اکولوژیک خود برسد، حال آنکه بعد از گذشت ۸ سال و اجرای طرحهای متفاوت، دریاچه بحرانیترین روزهای خود را سپری میکند. ستاد احیا پروژه های خوبی همچون لایروبی رودخانه ها جهت انتقال آب به پیکره اصلی دریاچه را تعریف کرد. اگرچه بخش هایی از این طرح اجرا شد ولی ناتمام ماند. یکی از طرح های دیگر، انتقال آب رودخانه زاب بود که سالانه ۶۰۰ میلیون مترمکعب آب را میتوانست به دریاچه انتقال دهد و قرار بود دی ماه ۱۴۰۰ به بهرهبرداری برسد ولی با گذشت چند ماه از این تاریخ، این پروژه همچنان بر روی پیشرفت ۹۹ درصدی متوقف مانده و همه اینها موید شکست سیاست دولت های گذشته در احیا دریاچه ارومیه است.
برخلاف اظهارات شما، ابهامات و اختلاف نظرهایی در مورد طرحهای سازه ای نظیر پروژه انتقال آب رودخانه زاب مطرح است؛ گروهی تأکید می کنند که این انتقال نه تنها ارومیه را نجات نمی دهد، بلکه به نابودی اکوسیستم رودخانه زاب و نابودی هورهای پایین دست آن منجر خواهد شد، گویا برای دریاچه ارومیه بدون تشخیص درد نسخه پیچیده شد و درحالی که مشکل حوضه ارومیه، کشاورزی است اما ستاد احیا، تمرکزش را بر طرحهای سازه ای معطوف کرد، آیا اینطور نبوده است؟
بنده هم معتقدم سیاست های غلط توسعه کشاورزی در طول دهه های اخیر بیشترین سهم را در خشک شدن دریاچه ایفا کرده است و اما در مورد طرحهای انتقال بین حوضه ای آب، میان متخصصان و صاحب نظران طرفداران چندانی وجود ندارد، با این حال شاید در شرایط اجبار و به صورت محدود و به شرط لحاظ کردن معضلات زیست محیطی قابل تجویز باشد. با توجه به شرایط فوق بحرانی دریاچه ارومیه این طرح می تواند مدنظر قرار گیرد.
مسئولان ستاد احیا، وعده رسیدن دریاچه به تراز اکولوژیک را عنوان کردند و برای آن طرحهای ۱۹ گانه ای ارائه دادند اما وعدهها بی ثمر بود، آیا دریاچه ارومیه قابلیت احیا دارد؟ برخی معتقدند «این دریاچه برگشت ناپذیر است و هر قدر آب داخل آن بریزید تبخیر می شود و در واقع می گویند تغییری در وضعیت دریاچه پدید آمده و دیگر گودی در کف دریاچه وجود ندارد تا بتواند آب را در خود نگه دارد. با یک کفه نمکی با توپوگرافی ناچیز روبه رو هستیم. در چنین شرایطی اگر آب را به سطح دریاچه بیاوریم تبخیر می شود»(۱)، تحلیل شما در این باره چیست؟
آنچه مشخص است مجموعه ای از عوامل مختلف در خشک شدن دریاچه ارومیه نقش دارند. طی مطالعهای در سال ۱۳۹۳، رسولیمجد و خلیلی در دانشگاه ارومیه به بررسی نقش این عوامل و تأثیر هر یک در خشک شدن دریاچه ارومیه پرداختند. نتایج مطالعه حاکی از بروز پدیده خشکسالی در دهه های اخیر بوده است که شدیدترین آن در طول سالهای ۲۰۰۲-۱۹۹۷ به وقوع پیوسته است. مقایسه تراز سطح آب دریاچههای ارومیه و وان ترکیه نیز نشان داد که سطح تراز هر دو دریاچه از سال ۱۹۹۷ به بعد به دلیل وقوع خشکسالیها کاهش یافته است. اما از سال ۲۰۰۲ به بعد سطح دریاچه وان روند افزایشی به خود گرفته، این در حالی است که سطح دریاچه ارومیه دوباره با یک روند کاهشی شروع به نزول کرده است. دلیل این پدیده، عدم مدیریت صحیح منابع آب در حوضه دریاچه ارومیه و استفاده بیشتر از منابع آبی، هم در دورههای خشکسالی و هم بعد از آن، بهخصوص در بخش کشاورزی است.
نتایج این مطالعه نشان داد که سطوح زیرکشت آبیاری و مصرف آب در بخش کشاورزی در سال های اخیر به شدت افزایش پیدا کرده است. در این بین کشت محصولات پرمصرفی مانند سیب و عدم رعایت الگوی صحیح کشت، به تخلیه بیش از پیش منابع آبی در این حوضه دامن زده است. مطالعهای دیگر در سال ۱۳۹۴ در دانشگاه تهران توسط دهقان و همکاران با هدف بررسی عوامل اقلیمی و انسانی مؤثر در خشک شدن دریاچه ارومیه انجام گرفت. بررسیها نشان داد که عوامل انسانی بیشتر از عوامل اقلیمی در خشکشدن دریاچه نقش داشتند.
با توجه به این مطالعات و مطالعات مشابه دیگر نه تنها به نظر من بلکه به نظر اکثریت قریب به اتفاق متخصصان علم آب، دریاچه ارومیه قابل احیاست. حتی سیاست های مدیریتی کم هزینه منتها جدی دولت که به بعضی از آنها اشاره کردم می تواند دریاچه را احیا کند. در غیر این صورت یک فاجعه بسیار بزرگ زیست محیطی و متعاقب آن تهدیدات بسیار بزرگ امنیتی و سیاسی در راه خواهد بود. بعضی ها فکر می کنندحالا که ما در تهران و مرکز نشسته ایم، خشک شدن دریاچه صدمه ای به ما نمی زند. اما اینطور نیست، خشک شدن دریاچه ارومیه براساس مطالعات صورت گرفته نه تنها ایران بلکه کشورهای همسایه را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد. بنابراین از نظر علمی و فنی و مصالح عالی کشور معتقدیم دریاچه ارومیه قابل احیاست و باید احیا شود.
آیا به سطح تراز عمودی رسیدن به معنای احیاست؟ چه اتفاقی باید رخ بدهد که بگوییم دریاچه ارومیه احیا شده است؟
به هرحال برای سنجش هر چیزی یک شاخصی وجود دارد. تراز اکولوژیک می تواند به عنوان یک شاخص مفید مدنظر قرار گیرد. انتظار می رود در تراز اکولوژیک حیات طبیعی دریاچه مختل نشود و تا حدودی تحت شرایط پایدار به حالت قبل از خشکی برگردد.
نمی دانم آیا گزارش مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری را در ۱۹ خردادماه ۹۸ مطالعه کرده اید یا خیر اما این مرکز به طور رسمی در گزارش خود اعلام کرده: «مسائل و چالشهای حکمرانی، اصلیترین عامل پیچیده شدن مسئله و اجرا نشدن کامل برنامهها و راهبردهای کارگروه نجات دریاچه ارومیه است. عدمشفافیت فعالیتهای سازمانها و پاسخگو نبودن آنها، ناهماهنگی مجریان، تعارض سیاستها، اولویت گذاریهای نادرست و تخصیص نامناسب منابع بر آنها، سازماندهی نامناسب مواجهه با مسئله و ضعف اطلاعات در دسترس، بیش از هر چیز بر این مسئله تأثیرگذار بوده است.» در ادامه این گزارش تأکید شده که «بستر محلی و ملی برای احیای دریاچه ارومیه به آن میزان نامناسب بوده که مسئولان احیای دریاچه ارومیه از آن غفلت کردهاند.»
همچنین گفته شده که نگاه مسئولان ستاد احیای دریاچه ارومیه و سایه سنگین سیاسی ناشی از وعده رئیسجمهور، باعث شد که احیای دریاچه ارومیه از ابتدا مسئلهای دولتی تعریف شود. این رویکرد به مسئله کاملا با رویکرد اعمال قدرت برای رسیدن به خواسته ستاد، بدون توجه به حقوق ذینفعان دیگر بوده است. برخلاف تأکید هشتمین مصوبه احیای دریاچه ارومیه، مبنی بر پرداخت هزینه ما به ازای کاهش تخصیص آب به کشاورزان، ستاد احیا بهدنبال جبران خسارت بهرهبرداران نیز نبوده است.» همچنین«عدماحترام ستاد احیا به حقوق آب و جلب توافق در کاهش مصرف آب کشاورزی و تخصیص به دریاچه ارومیه به افزایش هرج و مرج دامن زده است.» (۲) نقطه نظر شما درباره این گزارش چیست، آیا تمامی این موارد باید در مسیر احیای ارومیه مورد توجه دولت سیزدهم باشد؟
سیاسی و جناحی نیستم و نباید مسئله مدیریت آب و احیا دریاچه را به منافع سیاسی و حزبی گره زد. نمی دانم این گزارش را چه کسانی نوشته اند ولی بدون اغراق و به صورت علمی و تخصصی موضوع را بررسی کرده اند. هر دولتی که می خواهد به فکر دریاچه ارومیه باشد باید موارد ذکر شده در این گزارش را مدنظر قرار دهد.
دولت سیزدهم یک ماه پس از روی کار آمدن اعلام کرد که ساختار ستاد احیای دریاچه ارومیه تغییر می کند، اقدامات دولت باید به چه نحوی باشد تا دریاچه در مسیر احیا قرار گیرد؟
ببینید ضعف عمده ستاد احیا این بود که مرکز و هسته تصمیم گیری آن در تهران و دانشگاه صنعتی شریف قرار داشت. این موضوع باعث می شد تا هماهنگی ها خیلی ضعیف باشد و مبالغ هنگفتی صرف هزینه های مأموریت، اضافه کاری، ایاب-ذهاب و دفتر و دستک ستاد شود. این درحالی است که دانشگاه های تبریز و ارومیه هم در میدان بودند و هم از پتانسیل علمی بسیاربالایی برخوردار بوده و هستند و هم دلشان برای دریاچه بیشتر از همه می سوزد. تصور، باور و اعتقاد به لزوم احیا دریاچه ارومیه برای کسی که اصلا دریاچه را پرآب ندیده با کسی که خاطرات زیبایی از تفریح و شنا در این نگین آبی دارد، فرق می کند. اساتید بومی با دریاچه زندگی کرده اند و مرگ آن را هرگز و هرگز نه قبول کرده و نه باور می کنند. مرکز ستاد یا باید در دانشگاه تبریز و یا در دانشگاه ارومیه مستقر باشد.
از طرفی باید مکانیزم هایی برای پایش و کنترل هزینه کرد در ستاد تعبیه شده و حوضه آبریز دریاچه ارومیه به صورت یکپارچه مدیریت شود. متأسفانه سازمان های آب منطقه ای و جهاد کشاورزی، نگرش سازمانی و بخشی شان بر نگرش جامع چربش دارد. درحالی که باید تحت مدیریتی واحد، آب در حوضه تخصیص یابد و حق آبه زیست محیطی دریاچه رهاسازی شده و پروژه های کوچک و بزرگ در مسیر احیا دریاچه با همت و دقت پیش رود. برای کاهش مصرف ۴۰ درصدی آب در بخش کشاورزی باید کشاورزان بیمه شوند تا در شرایط سخت مالی کشور بتوانند هزینه های زندگی شان را تأمین کنند. نمی شود به کشاورز آب ندهی و با این تورم سرسام آور بگویی زندگی کن! شغل های جایگزین کشاورزی و توسعه صنعت و گردشگری باید در عمل پیاده سازی شود. ما به جای محور قراردادن توسعه صنعتی به اشتباه توسعه کشاورزی را در اولویت قرار دادیم.
در این کشور رئیس جمهوری داشتیم که مصر بود همه زمین های بایر تحت کشت و آبیاری قرار گیرند. آنچه امروز تحت عنوان بحران آب اتفاق افتاده معلول همین نگرش هاست. در بحث دریاچه ارومیه هم به طور مشخص، متأسفانه منطقه آذربایجان و به ویژه بخش غربی آن صنعتی نشده است و کشاورزی تنها بخش اقتصادی قابل اتکا آنهاست. جهاد کشاورزی در اجرای طرح آمایش کشاورزی و ارائه الگوی کشت متناسب با حوضه به طورکامل ناموفق بوده است.
کشاورزان ما به حد کافی آموزش ندیده و توجیه نشده اند. به جای افزایش کشت دیم، افزایش اراضی فاریاب مدنظر جهاد کشاورزی قرار گرفته و جالب است که این اتفاقات حتی بعد از تشکیل ستاد احیا با سرعت بیشتری ادامه پیدا کرده است. قرار بود با توسعه سیستم های آبیاری تحت فشار، آب مازاد به سمت دریاچه رهاسازی شود ولی در عمل آب مازاد منجر به افزایش زیرکشت شد.
ما در پیگیری پرونده دریاچه ارومیه، پرسشی را در پایان گفت و گو به صورت مشترک با تمامی اساتید دانشگاهی و صاحب نظران در میان می گذاریم؛ اینکه ایده هایی مثل پارلمان آب تا چه میزان می تواند به عنوان بدیل ساختار موجود عمل کند؟
ایده تشکیل پارلمان آب برای یک حکمرانی خوب و مؤثر ضروری است به شرط اینکه یک پارلمان واقعی و با حضور همه ذینفعان باشد والا رویکرد گزینشی و نگرش حزبی و جناحی باعث شکست آن می شود. اگر سیاسیون و مافیاها دست از سر آب بردارند، باور کنید دریاچه به حالت اولیه خود باز می گردد. باید افراد غیرمتخصص از عرصه های تصمیم سازی، تصمیم گیری و مدیریتی آب کنار بروند. در غیراین صورت نه فقط اهواز، اصفهان، شهرکرد و سایر نقاط، بلکه تمام کشور به صورت گسترده، درگیر بحران های ملی و منطقه ای خواهد شد.