صدای معترضان این توافق هم از جاهای متفاوتی به گوش میرسد. محمود احمدینژاد که در زمان ریاستش بر جمهوری با سیاست “نگاه به شرق” تلاش برای توسعهی روابط با چین داشت همنوا با مایک پمپئو وزیر سابق خارجه دونالد ترامپ که نگران تکرار ترکمنچای برای ایران بود از طریق شبکههای تلویزیونی غیر ایرانی فارسی زبان، عبارت خیانت را برای این تفاهم به کار میبردند.
متاسفانه نارضایتی عمومی از وضعیت حکمرانی در ایران و تنگنای اخیر اقتصادی در کشور موجب شده تا عموم مردم نیز از سر خشم و عصبیت، شائبهی وطنفروشی را باور کرده و به هر آن که مسئول و تصمیمگیر حامی طرح است بشورند.
اما آیا این قرارداد خوب است یا بد؟ خدمت است یا خیانت؟ ترکمنچای است یا تقویت قدرت ایران با برقراری موازنهی مثبت؟
میتوان قضاوت در خصوص توافق با چین را از مناظر گوناگون واکاوید. تاثیری که بر رابطهی با آمریکا و کیفیت مذاکرات احتمالی برای احیای برجام خواهد داشت. تاثیری که بر رابطهی روسیه با ایران دارد. نقش متقابل این توافق و قدرت عربستان و سایر کشورهای حوزه خلیج فارس؛ و یا تاثیر چنین قراردادی بر روابط و قدرت ترکیه در تعامل با ایران.
حتی میتوان حجم ۱۰۰ تریلیارد یوان سرمایهگذاری چین در دنیا و قریب ۱۳۲ میلیارد دلاری سرمایهگذاری در کشورهای حاشیهی خلیج فارس را معیاری قرار داد و پرسید: اگر چنین تعاملی خیانت است چرا ترکیه، هند، عربستان و امثالهم توافقات مشابه با چین و یا سایر کشورها منعقد کردهاند؟
میتوان به امکان حقوقی واگذاری خاک به کشوری دیگر پرداخت و پرسید: آیا اساساً چنین امکانی به لحاظ حقوقی وجود دارد؟
جا دارد در ذیل همین بررسیها مراجعهای هم به تاریخ دور و نزدیک کشور انداخته و به یاد بیاوریم که اجرای سیاست موازنهی مثبت در دههی ۴۰ در بازسازی توان صنعتی کشور بیتاثیر نبود. به یاد بیاوریم که سیاست تنشزدایی مرحوم هاشمی و خاتمی بود که تا حدودی رابطهی ما را با جهان بهبود بخشید و حتی در فقرهی اخیر، احتمال پیروزی برجام بود که در واگذاری موشکهای اس ۳۰۰ به ایران نقش بازی کرد.
چین و یا هر دولت دیگری، نیتی برای تامین منافع کشور دیگری ندارند. ترکیه و یا روسیه نیز همانند عربستان و آمریکا علاقهای به یک ایران قوی ندارند. توافق ۲۵ یا صد ساله با این کشورها میبایست با لحاظ جمیع جوانب به مورد اجرا گذاشته شود. چیزی که در اظهار نظرات عمومی در فضای مجازی غایب بود کنکاش بر سر جوانب موضوع و پرسشهای فنی از زوایای حقوقی و جغرافیایی و اقتصادی طرح بود و در این غیبت اسفبار، آنچه جولان میداد چشمهای بسته و دهانهای باز بود که دولت، حکومت و مذاکرهکنندگان را به باد اتهام خیانت گرفتند.
آنچه برای بنده فرض و مشخص است اینکه توسعهی روابط با جهان اصل است. این اصل باطلالسحر، انزوای جهانی و شیشهی عمر تندروهای داخلی است. مذاکره فن است. فنی ظریف و به غایت پیچیده که باید آموخت و به کار بست.
حجم گستردهای از بیاعتمادی به تصمیمهای حاکمیت در بین مردم کشور در جریان است. این بیاعتمادی موجب میشود تا هر آنچه منتسب به تصمیمات حاکمیتی است به باد نقد و اعتراض گرفته شود.
خطر اصلی نه در توافقات برای سالهای آتی که در عملکردی است که از سالهای گذشته خودمان به جا گذاشتهایم.
رحیم قاسمزاده