دکتر توحید ملک زاده
در کوهستان شرق ترکیه امروزین به نام جیلو داغلاری در منطقه حکاری گروهی از عشایر مسیحی زندگی می کردند که با اکراد مسلمان از نظر فرهنگی و تیپولوژی شباهت فراوانی داشتند بطوریکه به همدیگر عمواوغلو خطاب می کردند. ولی مسیونهای مسیحی با جعل عنوان آسوری به این گروه، تاریخ سه هزار سال قبل آشوری را به این قوم پیوند زدند در حالی که از نظر زبانشناسی هیچ ارتباط مستقیمی بین جیلوها و آشور سه هزار سال قبل وجود ندارد.جیلوها با ارامنه هیچ ارتباطی بجز دین مشترک ندارند. در رأس جیلوها یک رئیس روحانی موروثی به نام مارشیمون قرار داشت که اختیار کل آنان را برعهده داشت. مارشیمون به تحریک اروپایی ها در بهار ۱۲۹۴شمسی با تمام رؤسای عشیرت آشور شورای جنگی تشکیل داد. در این جلسه که ۵ روز به طول انجامید آشوریها به دولت عثمانی اعلان جنگ داد. با ورود جیلوها به جنگ علیه دولت خود حملات عثمانی بر روی این دشمن خانگی شروع شد که بالاخره جیلوها تاب حملات را نیاورده و با هماهنگی روسها به طرف منطق تحت اشغال روسها در آذربایجان فرار کردند. قافله آشوری در تابستان ۱۲۹۴ به غرب آذربایجان رسید. در آن زمان به نوشته رسمی آلمان اورینت میسیون Alman orient misyon تعداد پناهندگان آشوری به اورمیه و سلماس بیش از سیصد هزار تن برآورد کرد. کسروی نیز عده جیلوها را ۱۲ هزار خانواده می داند که با احتساب هر خانواده عشایری با ۵ نفر نفوس آنان به رقم ۶۰ هزار تن می رسد. تقریباً بیست هزار خانواده هم در اورمیه و سلماس و سولدوز بودند که با هم رقم عظیم ۱۶۰ هزار آشوری را تشکیل می دادند.پس از فرار دهها هزار آشوری به غرب آذربایجان ، علیرغم وجود جنگ در منطقه ، آذربایجانیان از کمک و یاری به آنان فروگذاری نکردند و انها را در منازل خود جای دادند. تا روزهای مدیدی غذایشان را تأمین کردند و در تشکیل آلامشان سعی و تلاش می کردند. بدیهی است نگاهداری و اداره کردن این جمعیت کوهستانی با آن افکار و اخلاق مخصوص غیر ممکن بود. استقرار این کوهستانیها در مجاورت مسلمانان آذربایجان که آرام بوده و در فلات نشیمن داشتند امکان پذیر نبود. جیلوها اصول زندگی مشترک با نژادهای مختلف را نمی دانستند. روسها و حاکم اورمیه نمی توانستند آشوریها را در میان مسلمانان اسکان دهند لذا انها را در قریه هایی که خالی از سکنه بود اسکان دادند…