به گزارش پایگاه خبری یاز اکو، اتاق ورونیکا نمایشنامه ای است که توسط ایرا لوین، در سال ۱۹۷۳ نوشته شده است.
این نمایشنامه خط باریک بین واقعیت و خیال، جنون و قتل را بررسی می کند. جان و مارین مکی زن و شوهر مسن ایرلندی هستند که زوجی جوان به نام سوزان و لری به خانه ی سرایداری شان در حومه ی بوستون می آورند. سوزان و لری به تازگی با هم آشنا شده اند و مکی ها هم این زوج را در یک رستوران بخاطر شباهت سوزان به زنی مرده به نام ورونیکا دیده اند. مکی ها به سوزان می گویند خواهر بزرگ تر ورونیکا بخاطر مرگ او دچار عذاب شده و اوضاع روحی خرابی دارد. آنها سوزان را قانع می کنند تا مانند ورونیکا لباس بپوشد و با خواهرش حرف بزند شاید بتواند حال او را بهتر کند. سال ۱۹۷۳است اما خواهر ورونیکا فکر می کند ۱۹۳۵ است. زوج پیر سوزان را در اتاق ورونیکا تنها می گذارند تا با مشکل روبرو شود اما پس از مدتی با لباس ها و ظاهری کاملا متفاوت برمی گردند.
نمایشنامه اتاق ورونیکا آمیزه ای از ترس و هیجان استکارگردان جوان ، امیررضا وکیلی ، با موفقیت فضایی وهم انگیز و هولناک ایجاد کرده است. او چنان روایت پیچیده ای خلق کرده که مخاطب را گیج می کند و یافتن واقعیت را برایش دشوار می کند. پایان بندی غافل گیرانه اش هم بر جذابیت آن افزوده است.
هیجان، ترس، اضطراب و غافلگیری عناصری هستند که هریک میتوانند نمایش را جذاب و دیدینی تر کنند. به کمک این عناصر است که تماشاگر با قصه تا انتها همراه میشود و موقعیتهای آنرا بهتر درک میکند.
نمایشنامه اتاق ورونیکا که به قلم آیرا لوین نوشته شده است، نمایشی بسیار خوشساخت و مهندسی شده در ژانر وحشت است که پیچش داستانی و روانی بودن آن تجربهی دیدنش را بسیار لذتبخش میکند.
او در اتاق ورونیکا روی مسائلی نفرتانگیز دست گذاشته و داستانی بسیار پرکشش و بیمار گونه خلق کرده که از لحظهی اول تماشاگر را را جذب میکند و تا پایانبندیِ غیرقابل پیشبینی و شوکهکنندهاش با خود همراه میکند.
دیالوگها و عناصر صحنهایِ این نمایش همه به دقت و در خدمت هدف نهاییِ داستان خلق شدهاند، به عنوان مثال دیالوگی معمولی که در ابتدای نمایش توجه ما را به خود جلب نکرده میتواند کلید حل مسئلهای در انتهای نمایش باشد.
اتاق ورونیکا در مضمونی، با پرده برداشتن از حقیقتی که در انتهای نمایش متوجه آن میشویم از مسئلهی انسانیِ گناه و پاک شدن از عذاب وجدان حرف میزند. مسئلهای که در همهی انواع هنر به تکرار با آن مواجه میشویم.
بهترین دیالوگ این نمایش به نظر نگارنده : «اون یکمرتبه تبدیل شد به من، و من، خودم بودم و در عین حال نبودم؛ و بعد از این که مجازات شد، احساس کردم خیلی آزاد، خیلی پاکم.»