از نظر شما میزان تاثیر تحلیل نادرست از ژئوپلوتیک منطقه و تاثیر آن بر آینده تجارت چیست ؟
بررسی هر مسأله ژئوپلوتیکی و تجاری که قرار است در مورد آن تصمیمگیری شود، نیازمند تحلیل درست، مبتنی بر دادههای واقعی است، نه دادههای واهی و متاسفانه بسیاری از دادههای حوزه علوم انسانی دادههای ساختگی هستند، بههمین دلیل من همواره تاکید میکنم، زمانی که سخن از تحلیل است؛ یعنی تحلیل درست و دقیق که در گام نخست نیازمند دادههای واقعی است و در گام بعدی تحلیلگر یا تحلیلگرانی باید وجود داشته باشند که از دانش و منطق کافی برخوردار بوده و از همه مهمتر بههیچ وجه سوگیری یا جهتگیری نسبت به موضوعات مطروحه نداشته باشند. یعنی هرگونه جهتگیری خاص خودشان را به لحاظ ایدئولوژیکی، فرهنگی، قومی، سیاسی و دینی را کنار بگذارند و سپس تحلیل دقیق و صحیحی را ارائه دهند.
تغییر و تحولات ژئوپلوتیکی در ایران یا منطقه، چقدر میتواند در آینده تجارت ایران نقشآفرینی کند؟
ما پس از اینکه تحلیل واقعیتری از موضوع به دست آوردیم، باید بدانیم «ژئوپلوتیک» را مفهومی تلقی میکنیم که ذاتی و پایدار است؟ یا اینکه مفهومی متغیّر؟
در تعریف ژئوپلوتیک که برخی آنرا با جغرافیای سیاسی یکسان در نظر میگیرند، ما رفتار دولتها، سیاست خارجی دولتها، اقدامات آنها در نظام یا سیاست بینالملل و روابط بینالملل را بر اساس عوامل جغرافیایی یا عوامل مبتنی بر زمین تحلیل میکنیم.
به نظر من برای اینکه در مورد تاثیر ژئوپلیتیک در تجارت بهطور کلی در دنیا و بهطور اخص در مورد ایران نظر بدهیم، باید یک بازنگری در مورد این مفهوم داشته باشیم.
فرض کنید شما صاحب ملکی در تقاطع خاصی هستید و میگویید من به لحاظ ژئوپلوتیکی در نظام بینالملل در حالت خاصی قرار گرفتهام و میتوانم هر چیزی را در اینجا بسازم. شما با شهرداری و نهادهای دیگر همکاری نمیکنید و در نهایت شهرداری و سار مجموعهها، جادهای با فاصله کمی از ملک شما احداث میکنند و کسی از جلوی ملک شما رد نمیشود، بنابراین شما دیگر نمیتوانید ادعا کنید که ملک من در موقعیت خاص و ویژهای قرار دارد. در واقع شما دیگر موقعیت خود را از دست دادهاید. در دنیای امروز هم عوامل مختلفی وجود دارد که در منطقه ژئوپلوتیکی قرار گرفتهاند، امابنابه دلایلی معنای خود را از دست داده و از اهمیت آنها کاسته شده است. بهعنوان مثال ایران در یکی از تقاطعهای استراتژیکی مهم دنیا قرار گرفته است و کسانی که قصد عزیمت از جنوب شرق آسیا به اروپا و آفریقا را داشتند، باید از ایران عبور میکردند. اما باید دید ما همچنان این جایگاه را حفظ کردهایم؟!
اگر امروز کریدورهایی که تاسیس شده یا در حال تاسیس است، اگر از ایران رد نشوند، قطعاً اهمیت خود را از دست خواهیم داد. پی میبینید که مفهوم ژئوپلیتیکی یک مفهوم سیاسی است. بههمین دلیل باید تحلیل درست و دقیقی از آن داشته باشیم و در مقابل تغییر و تحولاتی که موجب ژئوپلیتیکی بودن یک مفهوم سیاسی میشود، دقت کرده و سپس رفتار سایر بازیگران دخیل در این امر را بهدرستی تحلیل کنیم و سپس در چهارچوب یک تحلیل درست، ببینیم تا چه حد در آینده تجارت ایران نقش خواهد داشت.
در واقع تحلیل درست از شرایط ژئوپلیتیکی، از رفتار مبتنی بر ژئوپلیتیک دیگر بازیگران، شامل قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در آینده تجارت ما نقش کلیدی خواهد داشت، چرا که در صورت عدم درک صحیح از رفتار دیگر کشورها و تغییر و تحولات ژئوپلیتیکی، تصمیماتی میگیریم که بههیچ وجه با تصمیمات آنها در یک راستا نخواهد بود. اما اگر رفتارهای بینالمللی را درست تحلیل کنیم، آن وقت میتوانیم تشخیص دهیم که با کدام یک از بازیگران، منافع مشترک یا موازی یا متضاد داریم و در نهایت تصمیم بگیریم که منافع ما را نیز تحت تاثیر قرار میدهد یا نه.
به بیان دقیقتر ما مجبور هستیم در مورد تصمیمهای دیگر کشورها نیز تحلیل درست داشته باشیم و به درک صحیحی از رفتار کشورها و نهادهایی که به نظام و سیاست بینالملل مرتبط هستند را چه در سطح کلان و چه در سطح خُرد برسیم.
و به این واقعیت مهم در دنیای امروزی و سیاست و روابط بینالملل واقف باشیم که هیچ بازیکنی، عاشق بازیکن دیگر نیست و تصورات واهی کنار بگذاریم. تنها معیار تاثیرگذار بر رفتار و تصمیمگیری کشورهای مختلف منافع آنهاست و چراغ راهنمای سیاستهای خارجی همواره منافع ملی است.
اینکه میگوییم ما در موقعیت استراتژیک و ژئوپلوتیک قرار گرفتهایم، به این معنی نیست که حتماً کشور های دیگر منتظر میمانند تا زیرساختهای کشور ما (مثلاً راهآهن از چابهار تا مرز بازرگان، فلان بنادر یا فلان فرودگاه را احداث کنیم) مهیا شود. در واقع هیچ کدام از کشورها خودشان را معطل ما نمیکنند و به دنبال گزینههای دیگری میروند.
در دنیا رقابتی وجود دارد که در تعریف موقعیت استراتژیک سایر کشورها تاثیرگذار است. برای مثال در مورد ترانزیت هوایی، ما سالها قبل جزو بهترین هواپیماییهای دنیا بودیم، حتی رقبای ما از جمله قطر، امارات، ترکیه و … امکانات ما را نداشتند، اما با غفلت از این پتانسیل، از شرایط نظام بینالمللی عقب ماندیم. در نتیجه فرودگاههایی در ترکیه و سایر کشورهای منطقه احداث شد که جایگزین فرودگاههای ما شدند. هواپیمایی ترکیه تبدیل به یکی از بهترین خطوط هوایی دنیا شد و اکنون فرودگاه استانبول یکی از پُر ترافیکترین فرودگاههای دنیا بهشمار میرود. این در حالی است که ما حتی اگر الان هم بخواهیم چنین فرودگاهی را احداث کنیم، آنها از ما جلو افتادهاند. به بیان سادهتر ما رقابتی که با همسایگان خود داشتیم را از دست دادهایم.
تصمیمگیریهای کشورهای همسایه از این نظر در تجارت ما حائز اهمیت است که ما با آنها در رقابت هستیم و همه در تلاش هستند در این رقابت پیشی گرفته و در بازی ژئوپلیتیکی، بیشترین امتیاز را از بازیگران خارج از منطقه را بگیرند.
تمامی کشورها با توجه به منافع ملی خود رفتار متفاوتی دارند و بایستی ما رفتار تک تک آنها را تحلیل و بازی خود را طراحی کنیم و ببینیم در چه حوزههایی رقابت داریم و در چه حوزههایی میتوانیم همکاری داشته باشیم.
تاثیر سیاستهای جمهوری اسلامی ایران در آینده تجارت منطقه و کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
در این مقوله از یکسو بحث صادرات خودمان مطرح است و از سوی دیگر صادرات ما در سطح منطقه. این دو موضوع با همدیگر فرق دارند و باید یکبار در سطح خُرد و یکبار در سطح کلان، منطقهای و فرامنطقهای مورد بررسی قرار گیرند.
وقتی صحبت سیاست است، منظورتان از سیاست دقیقاً چه چیزی است؟ (بهمعنای خُرد، کلان یا همان خطمشی؟)
این یک اصل است که سیاست هر کشور میتواند صادرات آن کشور در آن منطقه را تحت تاثیر قرار دهد. یک زمانی این دیدگاه مطرح بود که دولتها مانند توپهای بیلیارد هستند که وقتی با هم برخورد میکنند، لزوماً برخوردشان تنها به خودشان محدود میشود، اما اکنون متوجه شدهایم که بحث فراتر از این است. یعنی همانطور که در بازی بیلیارد، ضربهای با چوب به توپی وارد میکنیم، لزوماً با یک توپ دیگر برخورد نمیکند، احتمالاً توپهای دیگر را هم تحت تاثیر قرار میدهد و چه بسا توپهای دیگر را هم از بازی خارج میکند.
صادرات نیز همین گونه است. سیاستهای اجتماعی، فرهنگی، کشاورزی و … همگی صادرات منطقه را تحت تاثیر قرار میدهند. از همه اینها مهمتر چندین مسأله در مورد سیاستهای صادرات کشور وجود دارد که یکی از آنها تحریم است. تحریم یکی از موضوعات ما در ارتباط با کل جهان غرب، شرق و دیگر کشورهاست که ما باید این مسأله را حل کنیم. به عنوان مثال اگر روابط ما با جهان غرب یا شرق، از آمریکا گرفته تا روسیه و چین از حالت تقابلی به حالت عادی تبدیل شود، هم صادرات ایران و هم صادرات دیگر کشورها را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
نکته دیگر هم ریسک یا ریسک تجاری است … که در این بین میتوان به موضوع FATF اشاره کرد که سالهاست در لیست سیاه این نهاد فراملی قرار گرفتهایم و همین امر مناسبات تجاری ما را تحت شعاع قرار میدهد. اگر مناسبات تجاری ما با غرب حل یا عادیسازی شود و ما بتوانیم از طریق رفع موانع، وارد سیستم بانک بینالمللی شویم و تجارت خودمان را از طریق شبکه بانکی بینالمللی انجام دهیم، قطعا ریسک پولشویی و حساسیت نهادها در این مورد کمتر شده و کشور ما از لیست سیاه خارج میشود. در نتیجه در حوزه صادرات منطقه هم حرفی برای گفتن خواهیم داشت.
اما اگر بگوییم ما FATF را بهطور کلی به رسمیت نمیشناسیم، همچنان روند روابط با دنیای غرب بهصورت تقابلی خواهد بود و در این صورت قطعا شاهد پیشرفت رقبا و کاهش صادراتمان خواهیم بود.
باید این نکته را در نظر بگیریم که اکثر اوقات تمامی مؤلفههای اقتصادی، ریشه در سیاستهای کلان دارد. پس باید سیاست خودمان را در راستای بهبود روابط در منطقه، همسایگان و سپس با رقبای جهانی پیش ببریم و در راستای برداشتن موانع و عادیسازی روابط پیش برویم، در غیر این صورت در دنیایی که صادرات و ارتباط کشورها وابسته بهیکدیگر هستند، بهطور قطع متضرر خواهیم بود.
مشکل بیشتر صنعتگران استان این است که علیرغم دارا بودن پتانسیلهای لازم برای صادرات محصولات خود به بازارهای جهانی، به دلیل نبود امکان نقل و انتقالات بانکی با چالشهای عدیدهای مواجه هستند، نظر شما در این زمینه چیست؟
نظرم در این مورد را در قالب یک خاطره مطرح میکنم، زمانی که من در کشور ایرلند دانشجوی دکترا بودم، کنفرانسی تحت عنوان «دایاسپورا» (تعدادی از ملت یک کشور که در یک کشور دیگر زندگی میکنند) برگزار شده بود. موضوع کنفرانس این بود که گروههای دایاسپورا چه تاثیری در تجارت کشور مادرشان دارند؟ در آن کنفرانس که نمایندگان کشورها و صنعتهای مختلف حضور داشتند، با فردی ایرلندی آشنا شدم. او بعد از اینکه متوجه شد من ایرانی هستم، گفت که ۱۵ سال است در کشورهای حوزه خلیج فارس، نمایندگی شرکتی را عهدهدار است. او گفت که قبلا به مدت دو هفته در ایران بوده و شرکتشان قصد داشت تا در این کشور هم نمایندگی زده و سرمایهگذاری کند، چرا که ایران جای مناسبی برای سرمایهگذاری بهشمار میرفت؛ هم مواد خام و معدنی با کیفیت و قیمت مناسبی داشت، هم نیروی کار ارزان و تحصیل کرده و هم آن شرکت نسبت به دیگر کشورها میتوانست حداقل ۲۰ درصد سود بیشتری کسب کند. این سرمایهگذاری قرار بود در سال ۲۰۰۵ انجام شود، اما شرکت علیرغم آن همه سود و مزیت، به دو دلیل از سرمایهگذاری در ایران منصرف شد، اولین دلیل انتقال پول بود و دومی انتقال تکنولوژی! البته برای انتقال تکنولوژی راههای میانبری وجود داشت و میتوانستند به کشورهای دیگری تکنولوژیشان را بفروشند و مجدداً از آنها از طریق بنادر خرید کنند، اما برای انتقال پول هیچ راهی نبود و علیرغم مزیتهایی که در ایران برای آن شرکت فراهم بود، به خاطر مشکل انتقال پول، از سرمایهگذاری در ایران منصرف شدند. در واقع مزیتهای اقتصادی فدای مناسبات سیاسی میشود، چرا که تولیدکننده بهدنبال سود بدون دردسر و عقلانی است.
راهکار و پیشنهاد شما برای از بین رفتن موانع صادرات و افزایش ارتباطات جهانی چیست؟
سال ۸۸ زمانی که من برای ادامه تحصیل به ایرلند مهاجرت میکردم، با ۲۰۰ هزار تومان گوسفندی برای قربانی خریده بودیم که بیست کیلو گوشت خالص داشت. اکنون حدوداً ۱۴ سال از آن زمان گذشته است. من هفته پیش گوشت گوساله را کیلویی ۵۴۰ هزار تومان خریدم، به عبارتی الان من با ۲۰۰ هزار تومان میتوانم فقط ۴۰۰ گرم گوشت بخرم. قاعدتاً در این شرایط ما باید احساس اصحاب کهف را داشته باشیم، اما مانند قورباغهای که در یک قابلمه به مرور زمان پخته میشود، متوجه این روند نشدهایم.
حال باید این سوال را پرسید که آقایان سیاستمدار، آقایان اقتصاددان چه بلایی سر ما آمده است؟!
ارزش پولی ما ۵۰ برابر کم شده و اصلا شرایط خوبی نداریم. البته ممکن است عدهای بفرمایند، شبها نون خشک بخوریم و بخوابیم من هم میگویم خب سلمنا! هرچی که شما میفرمایید. اما اصلاً رقابت ما با دیگر دولتها را هم در نظر میگیرید که در چه موقعیتی قرار گرفتهایم؟ ما علیرغم منابع و امکاناتی که داریم، روز به روز در حال تبدیل شدن به یک کشور فقیر هستیم.
این وضعیت اصلا قابل تحمل نیست. حتی اگر از شرایط داخلی ایران چشمپوشی کنیم، باز نمیتوانیم سقوط موقعیت خود در حوزه بینالمللی را نادیده بگیریم. مناسفانه ما در نردبان بینالمللی (که یکی از مولفههایش اقتصاد است) از دیگر رقبا عقب افتادهایم.
پس حالا باید چکار کنیم؟ اول باید درک و تحلیل درستی از شرایط و واقعیت بینالمللی را داشته باشیم و این تحلیل زمانی به درد خواهد خورد که آمارها و دادههای ما درست و شفاف باشند. در گام دوم باید بدانیم دنیا به چه سمتی میرود و ملتها در چه سمتی حرکت میکنند و سپس با انجام مطالعات آیندهپژوهی، آینده کشورمان را ترسیم کنیم.
البته اینها راهکارهای اورژانسی هستند، اگر بخواهیم برای وضعیت کشور نسخهای بپیچیم، باید اتاقهای فکری مختلفی از رشتههای مختلف تشکیل دهیم، تا تخصصهای مختلف، همدیگر را به رسمیت بشناسند و با استفاده از اطلاعات و آمار شفاف، وفاق ملی شکل بگیرد.
اگر یک زمانی میگفتند که دانش قدرتآفرین است، الان میگوییم که اشتراکِ دانش قدرتآفرین است. همچنین باید دغدغه مشترکی داشته باشیم که عبارت است از پیشرفت ایران در نردبان بینالمللی!