• امروز : جمعه - ۲ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 22 November - 2024
11

وضعیت ما، خروجی مقصر جلوه دادن دیگری

  • کد خبر : 12781
  • 08 اردیبهشت 1400 - 14:00
وضعیت ما، خروجی مقصر جلوه دادن دیگری
با آمد و رفت ترامپ و بایدن چیزی عوض نمی‌شود چون ما عوض نشده‌ایم. طی سال‌های گذشته هیچ‌کس عوض نشده است، هر کس در جایگاه خود چه از این جناح و چه آن جناح در هر سمت و جایگاهی همان «حق» هست که بود. روشنفکران که به قول داریوش شایگان گند زده‌اند و سیاست‌مداران هم که جایگاه قدسی دست نخورده خود را دارند، آنچه فدا شده است، حقّ ملت ایران است: حق رفاه، حق امنیت، حق آرامش، حق اشتغال،‌ حق ازدواج، حق امید، حق آینده‌ای روشن و حق توسعه.

یاز اکو؛ جعفر محرم‌پور – سال که نو شد، کلیپی در فضای مجازی در حال دست‌به‌دست شدن بود؛ کلیپی با این مضمون که «زندگی صد سال اولش سخته…»، روند تصویری این کلیپ، وضعیت فراز و فرودهای ما را در یک قرن گذشته نشان می‌داد. صدسال سخت گذشت آیا این کشور روی خوش به خود خواهد دید؟ آیا این کشور که سال‌هاست عنوان در حال توسعه را یدک می‌کشد به توسعه خواهد رسید؟ با نگاهی خاکستری و فارغ از رنگ‌های سیاه‌وسفید حاکم بر نظرات ما ایرانیان؛ تا الگوهای ما تغییر نکنند چیزی عوض نخواهد شد. بحران‌های ما حاصل سوءرفتار الگوهای ما و سوءمدیریت سیاستگران ماست، ربطی به آمدن این و رفتن آن دیگری ندارد. سال‌هاست پیگیر هستیم که این رئیس‌جمهور در آمریکا بر سرکار می‌آید و یا دیگری، مسائل و مشکلات کشور ما ربطی به ترامپ و بایدِن ندارد. آمدن و رفتن ترامپ و بایدِن فقط سرعت بحران‌های ما را کم و زیاد می‌کند.

به قول یکی از اقتصاددانان کشور، اگر ترامپ مانده بود، تولید ما با سرعت بیشتری سقوط می‌کرد؛ بایدن که آمده، تولید ما با سرعت کمتری سقوط می‌کند. با ترامپ، حجم نقدینگی ما با سرعت بیشتری بالا می‌رفت؛ بایدن که آمده، حجم نقدینگی ما با سرعت کمتری بالا می‌رود. ترامپ اگر مانده بود، مرگ‌های کرونایی ما با سرعت بیشتری افزایش می‌یافت؛ با آمدن بایدن با سرعتی کمتر. در وضعیت با ترامپ، فحاشی‌های ما در فضای مجازی خیلی زیادتر می‌شد؛ بایدن که آمد، کمتر زیاد می‌شود. در دنیای ترامپ شکاف و قهر بین روشنفکران و حاکمان خیلی عمیق‌تر می‌شد؛ در دنیای بایدن، همچنان عمیق‌تر می‌شود اما با سرعت کمتر. از دید عده‌ای ترامپ اگر می‌ماند ما زودتر به گرفتن تصمیمات سخت می‌رسیدیم، اما این روزها انگار فرصت بیشتری داریم. مدت دیگری فرصت می‌یابیم تا بیشتر همدیگر را و کشور را تخریب کنیم و بعد به آن نقطه برسیم. احتمالاً در نقطه‌ی تصمیمات سخت هم یا شروع می‌کنیم فرصت‌طلبی کنیم تا نگذاریم تصمیمات سخت گرفته شود و کشور از بحران فاصله بگیرد؛ یا این‌که به‌جای همکاری و همدلی برای رسیدن به تصمیم درست و کم‌هزینه، سعی می‌کنیم همدیگر را مقصر معرفی کنیم و بیشتر تخریب کنیم. حتی وقتی تصمیمات سخت را هم گرفتیم دوباره همان تصمیم سخت را بهانه‌ای برای تخریب یکدیگر قرار خواهیم داد (تکرار تجربه‌ی برجام). پس با آمد و رفت ترامپ و بایدن چیزی عوض نمی‌شود چون ما عوض نشده‌ایم. طی سال‌های گذشته هیچ‌کس عوض نشده است، هر کس در جایگاه خود چه از این جناح و چه آن جناح در هر سمت و جایگاهی همان «حق» هست که بود. روشنفکران که به قول داریوش شایگان گند زده‌اند و سیاست‌مداران هم که جایگاه قدسی دست نخورده خود را دارند، آنچه فدا شده است، حقّ ملت ایران است: حق رفاه، حق امنیت، حق آرامش، حق اشتغال،‌ حق ازدواج، حق امید، حق آینده‌ای روشن و حق توسعه.

«رفقا آیا مثل روز روشن نیست که تمام نکبت این زندگی ما از ظلم بشری سرچشمه گرفته؟ بشر را از میان بردارید و مالک دسترنج خود شوید. فقط از آن پس می‌توانیم آزاد و ثروتمند گردیم. چه باید بکنیم؟ بسیار ساده است، باید شب و روز، جسماً و روحاً برای انقراض نسل بشر تلاش کنیم. رفقا، پیامی که من برای شما آورده‌ام، قیام است! من نمی‌دانم این قیام کی عملی خواهد شد، شاید یک هفته، شاید پس از یک‌صد سال؛ اما به همان اطمینانی که این کاه را زیر پای خود می‌بینم قطع و یقین دارم که دیر یا زود عدالت اجرا خواهد شد. رفقا این مطلب را در بقیهٔ عمر کوتاهتان مدّنظر دارید؟ و از آن واجب‌تر اینکه این پیام را به کسانی که پس از شما پا به عرصه‌ی گیتی می‌گذارند برسانید تا نسل‌های آینده تا روز پیروزی به تلاش خود ادامه دهند. رفقا به یاد داشته باشید که هرگز نباید در شما تردیدی پیدا شود. هیچ استدلالی نباید شما را گمراه سازد. هیچ‌گاه به کسانی که می‌گویند، انسان و حیوان مشترک‌المنافع‌اند و یا ترقی یکی منوط به پیشرفت دیگری است، اعتماد نکنید. این حرف‌ها دروغ محض است. بشر به منافع هیچ موجودی نمی‌اندیشد. در این مبارزه باید بین ما حیوانات رفاقت و یگانگی کامل وجود داشته باشد. بشر جملگی دشمن و حیوانات جملگی دوست‌اند.»

جملات بالا بخشی از کتاب قلعه حیوانات نوشته‌ی جورج اورول در سال ۱۹۴۵ است، یعنی دقیقاً ۷۶ سال قبل. این جملات نشان‌دهنده‌ی آن است که حتی این نویسنده نیز دغدغه‌اش منفعت‌طلبی انسان بوده است و از سوی دیگر دشمن‌پروری در ذات انسان بوده و اینکه دیگری را مقصر جلوه دهد. صدسال تقلا برای توسعه‌ی ایران فقط کاریکاتوری از توسعه را پیش روی ما قرار داده است. سال‌هاست ما در چرخه‌ی کلمات تکراری گرفتار شده‌ایم و صداهایی را که باید نمی‌شنویم.

بی‌گمان اگر باز خود را اسیر کلمات تکراری نکنیم در مهم‌ترین نقطه‌ی عطف تاریخ بعد از جنگ ایستاده‌ایم. تحولات بزرگی در راه است که کوچک‌ترین انتخاب خطا می‌تواند هزینه‌های سنگین بین نسلی تازه‌ای بر کشور ما تحمیل کند. پس نوبت آن است که همه‌مان تغییر کنیم و همه‌مان جابه‌جا بشویم تا مجالی و فضایی برای تغییر ایجاد کنیم و بستر تصمیمات بزرگ اما عقلانی را آماده کنیم. به قول دکتر محسن رنانی اقتصاددان مطرح، کشور سال‌هاست مانند چهارراهی شده است که خودروها از چهار طرف آمده‌اند و در وسط آن گره‌خورده و متوقف شده‌اند، حالا همه‌ی راننده‌ها سرشان را از خودروی خود بیرون کرده‌اند و داد می‌زنند آقا یا خانم تو خطا آمده‌ای برو عقب و البته هیچ‌کس عقب نمی‌رود چون هر کس که تا وسط چهارراه آمده است عده‌ی دیگری هم پشت سر او وارد چهارراه شده‌اند. برای خروج از این بن‌بست هیچ راهی نیست جز آن که همه باهم یک دنده عقب بگیریم. آنانی که در خودروی سیاست، دنده‌ی عقب ندارند شایسته‌ی سیاست‌ورزی در عصر توسعه‌خواهی نیستند. به نظر می‌رسد علاوه بر دنده عقب، یک فرمان به جای خود نیز نیاز داریم. اینکه همگی در جای خود قرار گیرند لازمه‌ی برگرداندن این قطار به ریل اصلی برای قرار گرفتن در مسیر توسعه است.

لینک کوتاه : https://yazeco.ir/?p=12781

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

ابر برچسب
});