به گزارش یازاکو، جامعه بهمثابه موجودی زنده، همواره در حال تغییر است؛ ارزشها، هنجارها و حتی تابوهای آن، تابع زمان، تحولات نسلی و شرایط اقتصادی و فرهنگی دچار دگرگونی میشوند. یکی از نمودهای بارز این دگرگونی را میتوان در نوع مواجهه بخشی از جامعه با مناسبتهای دینی مانند محرم و صفر مشاهده کرد؛ جایی که برخی تالارهای عروسی، بیتوجه به فضای سوگوارانه این ایام، اقدام به برگزاری مراسمهای پرزرقوبرق میکنند.
در نگاه نخست، شاید این پدیده بهعنوان یک «بیحرمتی» مذهبی یا «قانونشکنی» فرهنگی تلقی شود. اما جامعهشناس، پرسش را به شکلی ریشهایتر مطرح میکند: چرا بخشهایی از جامعه دیگر خود را موظف به رعایت حرمت ایامی چون محرم و صفر نمیدانند؟ این تغییر نگرش، ریشه در کجا دارد؟ آیا با یک گسست نسلی مواجهیم یا با تغییر بنیادین در نظام ارزشی جامعه؟
نخست باید دانست که مناسک دینی، فراتر از کارکرد عبادی، نوعی انسجامبخش اجتماعی محسوب میشوند. آنچه در دهههای گذشته در ایام محرم تجربه میشد، نه فقط آیین عزاداری، بلکه نوعی مشارکت جمعی در یک حس مشترک بود؛ حسی که میان اعضای جامعه پیوند میساخت. بیتوجهی امروز به این مناسبتها، بهنوعی گسست از «حافظه جمعی» ماست.
در عین حال، در شرایطی که سبک زندگی در حال جهانیشدن و فردگرایی در حال گسترش است، بسیاری از هنجارهای جمعی پیشین جای خود را به سلایق شخصی و منطق سودمحور دادهاند. تالارهایی که در ایام محرم نیز مراسم میگیرند، تنها به منطق بازار وفادار ماندهاند: “تقاضا هست، پس عرضه میکنیم”. این منطق، هرچند اقتصادی به نظر میرسد، اما پیامدهای اجتماعی و فرهنگی عمیقی دارد: فرسایش تدریجی سرمایه اجتماعی، تضعیف اخلاق جمعی، و عادیسازی هنجارشکنی.
از سوی دیگر، این پدیده میتواند نشانهای از تعارض ارزشها نیز باشد. بخشی از جامعه، بهویژه جوانان، ممکن است دیگر پیوند عاطفی یا اعتقادی پیشین با مناسبتهای مذهبی نداشته باشند. برای آنها محرم نه ماه عزاست، نه ماه شادی؛ صرفاً یک بازه زمانی است که در تقویم رسمی آمده. این بیتفاوتی نه از موضع دشمنی، بلکه از موضع گسست نسلی با فرهنگ پیشینی حاصل شده است.
در نهایت، اگر این روند ادامه یابد و بهمثابه یک هنجار جدید پذیرفته شود، باید نگران تضعیف یکپارچگی فرهنگی جامعه بود. جامعهای که نتواند روی نقاط مشترک فرهنگی و آیینی خود به توافق برسد، در بلندمدت دچار بحران معنا و همبستگی خواهد شد.
حفظ حرمت ایام محرم و صفر، صرفاً یک وظیفه دینی نیست؛ بلکه یک انتخاب اجتماعی است، برای حفظ پیوستگی میان نسلها، تقویت سرمایه نمادین جامعه و احترام به خاطرهی جمعی یک ملت